تنها چند روز از حمله انتحاری و حزن و اندوه ملتی اندوهسرشت میگذشت که شنیدهشدن صدای بلند دخترانِ دمبورهبغل و پایکوبان و رقصکنان از بامیان، احساسات خانوادههای شهدا را جریحهدار کرد.
بهراستی آیا احساس و عاطفه در وجود ملت ما مرده؟ یا ساز و آواز دختران جوان برای نامحرمان با ارزش تر از خون مظلوم و نالههای فرزندان شهدا شده است؟
کمی واضحتر بگویم چند وقتی است که حکومت انتسابی آقای غنی ذهنم را درگیر یک شخص کرده است. روحیه آقای غنی در رابطه با والیان ولایات اینگونه بوده است که هر ولایتی تا انتهای اولین ریاست جمهوری ایشان چندین والی را تجربه کردند، الا یک ولایت و آن ولایت بامیان است.
چرا دولت با تمام شکایاتی که هر از چند گاهی توسط شهروندان این ولایت علیه والی میشود هیچ تغییری در سطح ولایت بامیان و اقدام به تغییر والی این ولایت نمینماید؟
آقای طاهر زهیر والی بامیان از ابتدای آمدن خویش با اعتراضات ملت روبرو شد، ولی پس از مدتی و واسطههای گوناگون بر چوکی این ولایت تکیه زد و شروع به فعالیت کرد.
جدای از فعالیتهای ایشان، بیشترین جنجالی که وی تاکنون ایجاد کرده است مخالفت با عاشورا و برگزاری مجلسی با تشویق جوانان به ساز و آواز بوده است که مسمی گشته است به جشن دمبوره.
ابتدائا این مجلس با واکنشهای زیادی اعم از علمای ولایات و خود شورای علمای بامیان روبرو شد، اما ایشان همچنان بر کار خویش اهتمام ورزیدند و امسال هم این مراسم را برگزار کردند، در حالی که امسال متفاوتتر از هر سالی بود.
در رابطه با این حواشی دو مسئله را تحلیل و تبیین خواهیم کرد.
محاربه علیه دین در دیکتاتوری
والی بامیان در اولین پلان خود از امام حسین (ع) شروع کرد و محدودیتهایی برای عزاداران اباعبدالله الحسین در جهت نصب پرچم و پارچهها ایجاد نمود. این عمل طاهر زهیر واکنشهای زیادی در پی داشت. والی بامیان پس از اینکه این عمل ایشان در فضای کشور رسانهای شد، در کنفرانسی با زبان تیزتر محدودیتها را تکذیب و برنامه محرم را تشبیه به شادمانی ابن زیاد و شیعیان را پیرو ابن مرجانه خواند.
اما روحیه دینستیزی والی بامیان در جشنواره دمبوره بیشتر جلوه کرد. درست چند روز بعد از فاجعه خونین هوتل کابل دبی که نزدیک به هفتاد شهید و بیش از صد نفر زخمی در پی داشت و ماتم ملی برپا شد، در پایتخت برنامه ملی استقلال کشور به تعویق افتاد و ملت کشور سیاهپوش گردید.
چند روز از این حادثه نگذشته بود که طاهر زهیر برای ملتی که همیشه از طرف تروریستها با برنامه مورد هدف قرار میگیرد، جشن و پایکوبی گرفت و رقاصهها را به میدان بزم آورد. این عمل ضد بشری والی بامیان، باز هم عدهای را وادار به واکنش و شورای علمای بامیان بیانیهای صادر کرد. اما والی بامیان با کمال بیشرمی از علما طلب مبارزه در امر حلال بودن موسیقی کرد.
پس از دو روز از این مراسم رقاصهها، فتوای دو عالم و فقیه جهان اسلام حضرت آیت الله العظمی محقق کابلی رحمة الله علیه و آیت الله فیاض ادعاهای مضحک والی بامیان نقش بر آب کرد و این بار والی بامیان به ناچار مسئله جذب توریستها را به میان آورد، در حالی که هیچ توریستی صرف بخاطر چند رقاصه به یک منطقه سفر نمیکند.
علمای منفعل
در طول تاریخ اسلام همیشه افرادی بودهاند که در لباس اسلام و بخاطر منافع دنیایی و یا بخاطر ترس و واهمهای که از حاکم وقت داشتند، تابع دستورات دولت شده و وجود آنها باعث تقویت جبههی دشمن گردیده است.
شاید علمایی در مراسم جشن دمبوره شرکت کردند، حضور خودشان را اینگونه توجیه کنند که ما با شرکت خود در این مراسم حداقل این بزمِ رقص را کندتر و بدون کش و فش کردیم؛ که البته این تصور هم در اسلام درست نیست. همهی علمای اسلام بر این فتوا اتفاق دارند که حضور در مجلس لهو و لعب حرام و مفسده به همراه دارد، حالا چه برسد به اینکه عالم دین باشی، در لباس پیامبر باشی و حضور بهم برسانی. باید گفت که اذا فسد العالم فسد العالم. زمانی که عالمی فاسد شود عالمی را به فساد میکشاند.
والی بامیان با حضور این افراد در لباس روحانیت با یک تیر دو هدف را نشانه رفت
1- والی بامیان با حضور این علما ثابت کرد که عالمانی هستند که وجههی شرعی بر این عمل لهو بدهند و مردم را ظاهرا توجیه کنند بر اینکه این مجالس از لحاظ اسلامی هیچ مشکلی ندارد و بر ادعای خودش که گفته بود ده سالی را علوم دینی خوانده است مهر تایید بگذارد و دهان مخالفین را ببندد.
2- مجلس خودش را هم برگزار کند که در طول چند روز پیاپی برگزار نیز شد. اگر علمایی که در مجلس حضور داشتند و فساد جدید را تایید کردند بصورت قاطعانه در مقابل خواستههای پیشنهادی طاهر زهیر یا پیشنهادهای تحمیلی والی بامیان ایستاد شوند مطمئنا ملتی چه داخل بامیان و چه بیرون از بامیان پشت علما خواهند ایستاد و والیای را که مروج فساد اخلاقی در یک ولایت کاملا مذهبی است، سر جای خودش خواهند نشاند.
با بررسی تمام این قضایا باید گفت، متاسفانه با وجود واکنشهای علمایی و تشکیلات فرهنگی باز هم، همکیشانِ مجلس لهو و لعب بیشترین استفاده را برده و به تدریج در حال تلاشاند تا به قشر جوان بامیان این مجلس چندساله را چند هزار ساله و مسیری برای ترقی جلوه بدهند.
باید از خواب غفلت بیدار شد و نگذاشت تا کانون گرم خانواده در جامعه، با این مجالس عبث و بیهوده نابود گردد و قشر جوان از اصل تعالی و ترقی و یک جامعهی پویا که در کسب علم و علماندوزی نهفته است دور بماند و درگیر خواستههای دنیایی و شهوانی گردد.
نویسنده: عباس نادری