تاریخ انتشار :يکشنبه ۱۶ سرطان ۱۳۹۸ ساعت ۲۱:۰۱
کد مطلب : 187966
تلنگری متفاوت به دنبال فجایع اخیر
هر جنایت و یا حادثه هولناکی در این سرزمین، پس از یک هفته به فراموشی سپرده شده و این زندگی ملال‌آور تکرار و تکرار می‌شود. اما آیا تاکنون به عمق ماجرا پی برده‌ایم؟ اینکه ماهیت حضور آمریکا در کشور چیست؟ حقیقت وجودی طالبان و سایر گروه‌های دهشت‌افکن چگونه است؟ فلسفه وجودی حکومت و مسئولیت نظام در برابر شهروندانش چیست؟ و اینکه ما به عنوان انسان‌های زنده و ساکن این سرزمین در قبال خود، جامعه، سرنوشت و آینده چه مسئولیت‌هایی داریم؟
طی ده روز گذشته نزدیک به 500 نفر از هم‌وطنان‌مان اعم از افراد ملکی و نظامی در گوشه و کنار کشور شهید و زخمی شدند. بسیاری از موارد را هیچ کسی مطلع نشد و برخی موارد از جمله حادثه تروریستی و خونبار غزنی را اکثریت مردم باخبر شدند. این حادثه محکومیت‌های زیادی را در پی داشت، تصاویر دلخراش توأم با پیام‌های تسلیت و ابراز انزجار از تروریزم و طالبان و افراطیت در شبکه‌های اجتماعی موج می‌زد.

رئیس‌جمهور و سایر مسئولین ملکی و نظامی، نامزدان ریاست‌جمهوری، شخصیت‌های ملی و سیاست‌مداران کشور پیام‌هایی با آب و تاب صادر کردند و این دست حوادث را کار دشمنان اسلام و دشمنان افغانستان دانستند. طالبان حادثه‌ی غزنی را ظاهرا به دوش گرفته است، رسانه‌ها در پوشش این حادثه هولناک از دیگری پیشی گرفتند. مذاکرات آمریکا و طالبان نیز در پشت درهای بسته و با نوشیدنی‌های سرد و گرم جریان دارد.

حاصل چانه‌زنی و امتیازگیری طالبان و نشان دادن موازنه قدرت آن‌ها، حملات خونبار غزنی و امثال آن می‌باشد. در حالی که حکومت در تلاش سهم‌گیری برای مدیریت مذاکره است، اما این طالبان است که در گزینش مذاکره‌کنندگان دست باز دارد؛ آنها تعیین می‌کنند چه کسی در میز مذاکره حق حضور داشته باشد و چه بگوید.

آمریکا که ظاهرا رفیقی استراتژیک برای حکومت افغانستان به شمار می‌رود، اما در حقیقت دایه‌ای مهربان‌تر از مادر برای طالبان است. آمریکا در این میان نقش خود را بر اساس منافعش بازی می‌کند، تا در واقع هم لعل بدست آید و هم دل یار نرنجد.

این یک روی بازی‌ها و ماجراهایی است که جریان دارد. بخش عمده‌ی آن را نه ملت می‌داند و نه حتی دولت. اما طرف دیگر ماجرا و تلخ‌ترین بخش آن دیدن تصاویر مادرانی است که باید بر سر جنازه دختر و یا پسر جوان، نوجوان و کودک خود اشک بریزند، خودشان را بر زمین بزنند و بر سرشان خاک بریزند؛ مردانی که بر بازوان خسته از زندگی، تابوت حمل کنند و روحانیونی که نماز جنازه بخوانند و اجساد مردگان دفن کنند. فرهنگیان و قلم بدستانی که مطالب فیسبوکی بنویسند و شاید قربانی اتفاق بعدی نیز همان‌ها باشند.

هر اتفاق، جنایت و یا حادثه هولناکی در این وادی، پس از یک هفته به فراموشی سپرده شده و این زندگی ملال‌آور تکرار و تکرار می‌شود. اما آیا تاکنون به عمق ماجرا پی برده‌ایم؟ اینکه ماهیت حضور آمریکا در کشور چیست؟ حقیقت وجودی طالبان و سایر گروه‌های دهشت‌افکن چگونه است؟ فلسفه وجودی حکومت و مسئولیت نظام در برابر شهروندانش چیست؟  و اینکه ما به عنوان انسان‌های زنده و ساکن این سرزمین در قبال خود، جامعه، سرنوشت و آینده چه مسئولیت‌هایی داریم؟

شاید تلخ‌ترین بخش ماجرا این باشد که همه‌ی سوالات فوق نزد همگان پوچ و بی‌ارزش است.! اما چرا؟

زیرا ما هیچ‌گاه تعمق نمی‌کنیم، هیچ حادثه‌ای ما را بیدار نمی‌کند، از هیچ جنایتی تکان نمی‌خوریم، هر چه کشته شویم تلنگری به خود نمی‌زنیم. فجایع همچنان تکرار و تکرار می‌شوند و ما منتظران خفت‌بار حوادثی هستیم که باید در کاخ سفید و سرخ بر سرنوشت ما رقم بخورد. و در این میان ما همچون مادرانی کودک‌مرده بر سرنوشت سیاه و خونین‌مان گریه کنیم و انتظار مرگ دیگری را بکشیم.

اما راهکار چیست و چه باید کرد؟ اگر این پرسش در ذهن هر هموطن ما به وجود می‌آمد شرایط این گونه نبود و سرنوشت یک ملت تا این اندازه تلخ رقم نمی‌خورد.

در هر حال، از باب فرض شکل‌گیری سوال به سه راهکار کوچک اشاره خواهد شد:
1-ما به عنوان انسان ساکن این سرزمین و باشندگان این کشور حق داریم که حضور آمریکا و هم‌پیمانان آنان را به چالش بکشیم، از آنها بپرسیم که حقیقتا بخش عمده و اساسی جنگ با مدیریت آمریکا صورت می‌گیرد، شروع و پایان جنگ هم به دست آنهاست! این وضعیت اسفبار چه زمانی تبدیل به خواسته‌ی جمعی ملت (ثبات و امنیت) خواهد شد؟

2-حرکت مردمی برای حفظ جان خود و خانواده؛ البته این روند نباید خارج از چارچوب حکومت و مدیریت نظام باشد، زیرا اگر هر کسی تبدیل به مسلح غیرمسئول شود، در سطح کلان جنایات وحشتناکی شکل خواهد گرفت.

چه لزومی دارد که حکومت برای تأمین امنیت به تعدادی از افراد پول بدهد تا امنیت تأمین شود؟ در این حالت قطعا زمانی که پول نرسد و یا دیر برسد مسلح غیرمسؤل خودش خالق ناامنی خواهد شد. لذا مناسب‌ترین شیوه این است که هر قریه و محلی با مدیریت حکومت و بدون توقع مالی از نظام به تأمین امنیت خود بپردازند.

3-انتخابات ریاست‌جمهوری در پیش رو است، پول پارو کردن‌ها و پلوخوردن‌های مقطعی تمام خواهد شد. برای تأمین امنیت جان خود و فرزندان، برای ثبات و آرامش کشور و برای در اختیار گرفتن سرنوشت خود و جامعه، باید فردی را انتخاب کنیم که بتواند افغانستان را از این وضعیت اسفبار و مبهم به سوی آرامش و زندگی باعزت سوق بدهد.

نویسنده: سیدعبدالله نایاب
https://avapress.net/vdcepf8zpjh8voi.b9bj.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما