حوزات علیمه جهان اسلام در طول تاریخ با مشکلات و فراز و نشیبهای زیادی روبهرو بوده است، اما با درایت علمای برجسته، به خوبی توانسته از عهده این مشکلات برآید و تعادل حوزه را حفظ کند.
اما در قرن حاضر با پیروزی انقلاب اسلامی توسط امام خمینی(ره)، حوزات علمیه شاهد رونقی بیسابقه بوده که میتوان گفت در طول تاریخ نظیر نداشته است. این تحول عظیم که مرهون و مدیون عالم طراز اول قرن، حضرت امام خمینی(ره) بوده، سبب شکلگیری رشتههای تخصصی حوزوی شده که در طول تاریخ به این شکل وسیع بیبدیل است.
اما در آن سوی این کره خاکی، دشمن دیرینه اسلام که خیال میکرد با تفرقههایی که پدید آورده و جاسوسانی که تربیت کرده، دیگر از اسلام چیزی باقی نخواهد گذاشت، به شکلی باور نکردنی غافلگیر شد و تمام برنامههایش نقش برآب شد.
این دشمن از آن پس تلاش خود را در مبارزه علیه اسلام چند برابر کرد؛ به طوری که از در و دیوار اسلام هجوم نمود و متاسفانه تا حدودی توانست در این امر موفق باشد و بسیاری از جوانان را اغفال کند. امروز دشمن با استفاده از جنگ نرم که راهبرد و استراتژی اصلی آن تغییر فرهنگ اسلام است، با ابزارهای جمعی و فردی از جمله فضای مجازی، ماهواره و ابزارهای اینچنینی به مبارزه با اسلام برآمده است.
اما با وجود فعالیتهای زیاد دشمن برای نیل به هدف شوماش، علما و حوزات علمیه کشورهای همسایه برای مقابله با این دشمن، خود را مجهز نموده و در عرصه دفاع از اسلام الحمدلله موفق بودهاند. اما جای تاسف اینجاست، افغانستانی که در طول تاریخ با شاخصه علم و فرهنگ و تمدن اسلامی شناخته میشد، امروز حوزات علمیهاش به شکل عجیبی به انزوا رفته و فقط به مسائل فقهی سنتی اهتمام میورزد و در مباحث روز ورود پیدا نکرده است.
امروز که دشمن با همه توان خود میجنگد، طلاب حوزات ما هنوز درگیر ضرب – ضربا - هستند و فقط مسائل فقهی سنتی برایشان مهم بوده و به بالاتر از آن نمیاندیشند، چه برسد به اینکه بخواهند در این زمینهها فعالیتی را آغاز کنند.
اما آیا مقصر واقعی فقط طلاب هستند؟
قطعا در این انفعال طلاب، حوزات علمیه که بستر تربیت است، نقش اساسی را دارد. این یک چیز مسلم است که اگر حوزه برای طلبه برنامه درسی متناسب و جدید ترتیب ندهد و او را در امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی اسلامی ترغیب نکند، طلبه هم یا از بسیاری مسائل آگاه نیست و یا اگر آگاه باشد، چون در برنامه حوزه نیست، پس به آن نمیپردازد.
امروز منفعلترین طلاب جهان اسلام را میتوان در افغانستان یافت؛ البته این بدان معنا نیست که ما طلبه فعال نداریم! قطعا طلاب فعال وجود دارد، اما تعداد آنها به قدری اندک است که کلعدم محسوب میشود.
بزرگان دینی باید اول حوزات علمیه را در ولایات متحد کنند و بعد از آن، یک حوزه مرکزی در هر ولایت تاسیس نموده و تمام بخشهای دینی رشته بندی شود تا طلاب مطابق علاقه و نیازمندی جامعه خود، در رشته دلخواه به تحصیل بپردازند. این کار از چند جهت مفید است؛ اول اینکه طلاب متخصص ما که در خارج از کشور فعالیت دارند، برای خدمت وارد کشور میشوند و دوم اینکه طلاب ما در رشته دلخواه، متخصص میشوند و مانند بیشتر طلاب فعلی، فردی سردرگم در میان علوم مختلف اسلامی نمیباشند. سوم اینکه حوزه میتواند راهکارهای همه جانبهای برای بهبود وضعیت مردم ارائه کند؛ مردم نسبت به علما دلگرم شده و دوباره مرجع تمام امورات مردم، حوزه میشود و ....
امید است شورای علما و مدیران مدارس طرحی را برای آینده حوزات علمیه طرحی روی دست بگیرند و الا در آیندهای نه چندان دور، شاهد وخیم شدن وضعیت اسلام در افغانستان خواهیم بود.
نویسنده: سجاد عباسی
اما در قرن حاضر با پیروزی انقلاب اسلامی توسط امام خمینی(ره)، حوزات علمیه شاهد رونقی بیسابقه بوده که میتوان گفت در طول تاریخ نظیر نداشته است. این تحول عظیم که مرهون و مدیون عالم طراز اول قرن، حضرت امام خمینی(ره) بوده، سبب شکلگیری رشتههای تخصصی حوزوی شده که در طول تاریخ به این شکل وسیع بیبدیل است.
اما در آن سوی این کره خاکی، دشمن دیرینه اسلام که خیال میکرد با تفرقههایی که پدید آورده و جاسوسانی که تربیت کرده، دیگر از اسلام چیزی باقی نخواهد گذاشت، به شکلی باور نکردنی غافلگیر شد و تمام برنامههایش نقش برآب شد.
این دشمن از آن پس تلاش خود را در مبارزه علیه اسلام چند برابر کرد؛ به طوری که از در و دیوار اسلام هجوم نمود و متاسفانه تا حدودی توانست در این امر موفق باشد و بسیاری از جوانان را اغفال کند. امروز دشمن با استفاده از جنگ نرم که راهبرد و استراتژی اصلی آن تغییر فرهنگ اسلام است، با ابزارهای جمعی و فردی از جمله فضای مجازی، ماهواره و ابزارهای اینچنینی به مبارزه با اسلام برآمده است.
اما با وجود فعالیتهای زیاد دشمن برای نیل به هدف شوماش، علما و حوزات علمیه کشورهای همسایه برای مقابله با این دشمن، خود را مجهز نموده و در عرصه دفاع از اسلام الحمدلله موفق بودهاند. اما جای تاسف اینجاست، افغانستانی که در طول تاریخ با شاخصه علم و فرهنگ و تمدن اسلامی شناخته میشد، امروز حوزات علمیهاش به شکل عجیبی به انزوا رفته و فقط به مسائل فقهی سنتی اهتمام میورزد و در مباحث روز ورود پیدا نکرده است.
امروز که دشمن با همه توان خود میجنگد، طلاب حوزات ما هنوز درگیر ضرب – ضربا - هستند و فقط مسائل فقهی سنتی برایشان مهم بوده و به بالاتر از آن نمیاندیشند، چه برسد به اینکه بخواهند در این زمینهها فعالیتی را آغاز کنند.
اما آیا مقصر واقعی فقط طلاب هستند؟
قطعا در این انفعال طلاب، حوزات علمیه که بستر تربیت است، نقش اساسی را دارد. این یک چیز مسلم است که اگر حوزه برای طلبه برنامه درسی متناسب و جدید ترتیب ندهد و او را در امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی اسلامی ترغیب نکند، طلبه هم یا از بسیاری مسائل آگاه نیست و یا اگر آگاه باشد، چون در برنامه حوزه نیست، پس به آن نمیپردازد.
امروز منفعلترین طلاب جهان اسلام را میتوان در افغانستان یافت؛ البته این بدان معنا نیست که ما طلبه فعال نداریم! قطعا طلاب فعال وجود دارد، اما تعداد آنها به قدری اندک است که کلعدم محسوب میشود.
بزرگان دینی باید اول حوزات علمیه را در ولایات متحد کنند و بعد از آن، یک حوزه مرکزی در هر ولایت تاسیس نموده و تمام بخشهای دینی رشته بندی شود تا طلاب مطابق علاقه و نیازمندی جامعه خود، در رشته دلخواه به تحصیل بپردازند. این کار از چند جهت مفید است؛ اول اینکه طلاب متخصص ما که در خارج از کشور فعالیت دارند، برای خدمت وارد کشور میشوند و دوم اینکه طلاب ما در رشته دلخواه، متخصص میشوند و مانند بیشتر طلاب فعلی، فردی سردرگم در میان علوم مختلف اسلامی نمیباشند. سوم اینکه حوزه میتواند راهکارهای همه جانبهای برای بهبود وضعیت مردم ارائه کند؛ مردم نسبت به علما دلگرم شده و دوباره مرجع تمام امورات مردم، حوزه میشود و ....
امید است شورای علما و مدیران مدارس طرحی را برای آینده حوزات علمیه طرحی روی دست بگیرند و الا در آیندهای نه چندان دور، شاهد وخیم شدن وضعیت اسلام در افغانستان خواهیم بود.
نویسنده: سجاد عباسی