طالبان روز جمعه با نشر اعلامیهای از آغاز عملیات بهاری این گروه تحت نام "الفتح" خبر دادند.
ریاست جمهوری، این اقدام طالبان را 'نشانه واضح اصرار این گروه بر دوام جنگ نامشروع در افغانستان' دانسته و این 'اقدام جنگجویانه' را به شدت محکوم کرده است.
در اعلامیه ارگ آمده است که "عملیات طالبان در حالی اعلام میشود که به ابتکار و اصرار حکومت افغانستان تلاشها برای پایان بخشیدن به جنگ تحمیلی در افغانستان به شدت ادامه داشته و این گروه با هیات مذاکره کننده آمریکا مستقیما وارد مذاکرات صلح شدهاند."
زلمی خلیلزاد نیز ضمن محکوم کردن عملیات بهاری طالبان، اعلام جنگ از سوی این گروه را غیرمسؤولانه و بیتفاوتی این گروه به کاهش خشونت در افغانستان خوانده است.
طالبان به صورت غیر مستقیم گفتهاند که عملیات بهاری آنها جوابی به عملیات حکومت به نام "خالد" است و گفتهاند که عملیات دولت به این معنی است که میخواهد از راه زور به اهداف خود برسد.
واکنش های ابرازشده به تصمیم طالبان برای اعلام عملیات بهاری خود نشان می دهد که روند صلح جاری با آن گروه، بسیار شکننده و آسیب پذیر است و اگر طرف های مذاکره کننده مصمم به کاهش خشونت نباشند، نمی توان نسبت به اراده واقعی آنها برای تأمین صلح، اطمینان داشت.
به باور کارشناسان مسایل امنیتی، طالبان با اعلام عملیات بهاری خود که هدف از آن را اشغال مراکز شهرها عنوان کرده اند، یکبار دیگر بر این واقعیت، تأکید کردند که آن گروه معتقد به استفاده حد اکثری از خشونت برای دست یافتن به قدرت است و مذاکرات صلح نیز زمینه ای برای سنجش نبض قدرت های بزرگ به منظور اعطای امتیازات مورد نظر طالبان می باشد.
با این حال، به عقیده ناظران، نمی توان با استفاده همزمان از صلح و سرنیزه به اهداف تعیین شده دست یافت؛ زیرا مردم و دولت افغانستان ناگزیر اند در شرایط جنگ، از خود دفاع کنند و این همان چیزی است که به شعله رو شدن بیشتر آتش جنگ می انجامد و مانع از تحقق صلح واقعی و پایدار خواهد شد.
قدرت های جهانی و رژيم های حامی طالبان در منطقه مانند پاکستان و رژیم های عربی باید بر آن گروه فشار وارد کنند تا این واقعیت مسلم را بپذیرد که دستیابی به صلح، بدون نشان دادن عزم راسخ و استوار برای کاهش خشونت، امکان پذیر نیست.
طالبان و رژيم های حامی آن گروه در عین حال باید این مهم را به درستی دریابند که مردم افغانستان، تنها از صلحی حمایت خواهند کرد که نخستین پیامد آن پایان جنگ و قطع خشونت و ناامنی و کشتار باشد. آنها صلح مبتنی بر زورگویی و ستم و جنگ را نمی پذیرند.
البته در این میان، ممکن است چنین صلحی تنها بتواند اهداف قدرت های خارجی مانند امریکا را به منظور خروج از باتلاق افغانستان و فرار از تبعات سنگین شکست در جنگ ۱۸ ساله، محقق کند؛ اما هیچگاه به معنای واقعی کلمه، به ایجاد ثبات و آٰرامش در افغانستان منجر نخواهد شد.
طالبان به عنوان یک طرف اصلی روند صلح، همزمان باید به این نکته کلیدی توجه کنند که آینده سیاسی آنها در بلندمدت وابسته به میزان محبوبیت و مشروعیت مردمی شان است. در صورتی که آنها دست از جنگ برندارند و همچنان با زور سرنیزه اهداف سیاسی خویش را دنبال کنند، مردم به آنها پشت خواهند کرد و این امر، ضربه ای سهمگین بر چشم انداز آینده سیاسی طالبان در بازی قدرت وارد خواهد کرد.
آن گروه نمی تواند برای همیشه با اتکا بر تسلیحات پاکستانی، همکاری های جاسوسی غرب و حمایت های مالی رژيم های ثروتمند عربی، قدرت را در قبضه خود داشته باشد. مقدرات سیاسی آینده افغانستان، در نهایت به وسیله مردم، رقم خواهد خورد و این همان چیزی است که نیاز به تصمیم گیری های دقیق، رفتارهای مسؤولانه و تعهد واقعی و راستین برای کاهش خشونت و پایان جنگ دارد.