اشرف غنی؛ رئیس جمهوری میگوید که شرکتکنندگان نشست مسکو صلاحیت اجرایی ندارند و نمیتوانند از افغانستان نمایندگی کنند.
آقای غنی گفت: "همراه کی، چی را موافقه میکنند؟ قدرت اجراییشان کجاست؟ صدها مجلس این گونه (برگزار) شود تا دولت افغانستان، شورای ملی افغانستان، نهادهای قانونی افغانستان روی آن صحه نگذارند، کاغذ است".
این در حالی است که عباس استانکزی؛ رئیس هیات طالبان در نشست مسکو، دولت افغانستان را "نامشروع" خواند و گفت سران جهادی و افرادی که در این نشست حضور دارند، نمایندگان مردم افغانستان هستند.
آقای غنی همچنین گفت: "تمام مذاکره همراه ما شریک میشود، تمام مذاکره با ما عیار میشود و مذاکره قدم به قدم با مشورت و با طرح ما انشاالله به پیش میرود".
به عقیده آگاهان، سخنان تازه رییس جمهوری یکبار دیگر نشان می دهد که دولت نگران پیامدهای نشست صلح مسکو میان طالبان و احزاب و فعالان سیاسی است. در حالی که هم امریکا و هم روسیه، به نحوی ارگ ریاست جمهوری را نادیده گرفته و با بی اعتنایی به جایگاه حقوقی دولت افغانستان به عنوان تنها مرجع مشروعیت بخش به مذاکرات صلح، در صدد القای الگویی کاذب از «گفتگوهای بین الافغانی» هستند، آقای غنی و دیگر مقام های حکومت همچنان تلاش می کنند تا پیشاپیش، هرگونه تصمیم درباره آینده سیاسی افغانستان، بدون حضور و مشارکت مستقیم دولت را غیر قانونی و فاقد پشتوانه اجرایی نشان دهند.
این تلاش، ممکن است مشروعیت داشته باشد؛ اما همزمان نشانگر نگرانی های عمیق و جدی دولت درباره پیامدهای این گونه نشست ها هم هست؛ نگرانی هایی که با زیر سؤال بردن مشروعیت و جایگاه دولت و حتی اعتبار قانون اساسی از سوی امریکا و روسیه و طالبان و حتی احزاب و گروه های سیاسی مخالف دولت، روز به روز شدیدتر می شود.
دولت خود را در مقام بازنده می بیند؛ بازنده تلاش هایی که پیشتر خود کلید زده بود؛ اما اگر روند صلح، آنگونه که طالبان و امریکا معامله کرده اند، به پیش برود، دولت تنها بازنده این روند نخواهد بود؛ بلکه کلیه کسانی که دل در گرو نظام، قانون اساسی و آینده نیروهای امنیتی دارند، بازنده خواهند بود و طالبان شاید تنها برنده این بازی باشد.
نشست مسکو نه تنها هیچ کمکی به کاهش هزینه های بازندگان نمی کند؛ بلکه آن را چندین بار افزایش می دهد؛ زیرا به هر میزانی که طالبان، تریبون های مشروعی برای بیان مواضع و دیدگاه های خود، به دست آورند و قدرت مانور بیشتری در عرصه بین المللی کسب کنند، به همان میزان، دولت افغانستان، جایگاه قانون اساسی و اقتدار نیروهای امنیتی کشور، تضعیف خواهد شد و روند صلح مورد نظر آن گروه و امریکا، مشروعیت بیشتری پیدا خواهد کرد.
از یاد نبریم که صرف نظر از همه اختلاف نظرهایی که وجود دارد، این نه تنها به زیان دولت کنونی است؛ بلکه همزمان به ضرر مردم افغانستان و احزاب سیاسی هم خواهد بود؛ احزاب و گروه هایی که پیشتر برای آنکه «امارت اسلامی» قدرت نگیرد و مردم از اسارت طالبان و پاکستان، رهایی پیدا کنند، سال ها با طالبان جنگیده بودند.
با این حساب، از احزاب و رهبرانی که در نشست مسکو، شرکت کرده اند باید پرسید که آیا مخالفت شان با دولت به معنای مخالفت با قانون اساسی، ساختار نظام و نیروهای مسلح کشور هم هست؟ اگر پاسخ شان منفی است پس چرا در نشستی شرکت می کنند که تنها به رویکرد طالبان برای امتناع از مذاکره مستقیم با دولت افغانستان مشروعیت می بخشد و تلاش قدرت های سلطه گر غربی و شرقی برای تصمیم گیری در قبال سرنوشت مردم افغانستان را موجه جلوه می دهد؟
نکته ای که طرف های گفتگوی طالبان در مسکو باید در نظر داشته باشند، این است که آنچه طالبان از روند صلح می خواهند و پیشتر با امریکا روی کلیات آن، توافق کرده اند و با استفاده از تریبون نشست مسکو، بازهم بر آن تأکید کردند، تحقق عملی پیدا کند، آنها هم جزو بازندگان اصلی و بزرگ این بازی خواهند بود.
بنابراین، علیرغم همه نفرت و انزجار و انتقادی که ممکن است این گروه ها و افراد علیه دولت داشته باشند، برای نشان دادن وفاداری و تعهد صادقانه شان به قانون اساسی و اصل نظام و حمایت وطن دوستانه شان از نیروهای امنیتی، باید پیش شرط مذاکره شان با طالبان و حضور در نشست مسکو را حضور نمایندگان دولت در آن تعیین می کردند تا طالبان به صورت یکجانبه قادر به تحمیل اراده و خواست خود بر شرکت کنندگان این نشست و افکار عمومی افغانستان نمی شدند.