با دو دهه تجربهی دموکراسی، در کجای دموکراسی قرار داریم؟
حادثهی یازدهم سپتامبر در آمریکا و بعد حملهی آمریکا بر طالبان در افغانستان و ورود سیل آسای نیروهای خارجی به کشور، کنفرانس بن را برای کشیدن افغانستان به سمت دموکراسی رقم زد. در این کنفرانس، تمام جوانب دخیل داخلی و خارجی در قضیهی افغانستان بررسی شد و مدیریت این جلسه به دست مدیران خارجی قرار داشت. این جلسه، زمانی تدویر یافت که به تازگی افغانستان یک دورهی سخت جنگ با اتحاد شوروی و جنگ ویرانگر داخلی را پشت سر گذرانده بود. این کنفرانس تشکیل گردید تا با کمک خارجیها، وضعیت افغانستان از فضای جنگ و خشونت و درگیری، بیرون شود و فضای آرامی و آشتی حاکم گردد.
آنچه در کنفرانس بن خیلی برجسته و مهم بود، بحث حضور همه اقوام در تشکیل ساختار دولت بود، زیرا جنگ داخلی به خاطر سهمیهبندی ناعادلانه و حضور نابرابر اقوام در دولت بروز و ظهور کرد و شعلههای اصلی درگیری داخلی، ناشی از همین مسئله بود. بنابراین، اشتراککنندگان کنفرانس بن هیچ راهی نیافتند تا حضور برابر اقوام را در تشکیل دولت تضمین کنند، جز اینکه رو به سوی دموکراسی نمایند و با این روش، بتوانند بنبست به وجود آمده را حل و گره استحکامیافته را بگشایند.
در تطبیق مدل دموکراسی برای حضور همهی مردم افغانستان در تشکیل دولت، انتخابات سرتاسری و سری مطرح شد و تا برگزاری انتخابات، دولت موقت و انتقالی تشکیل و سپری گردید و بالاخره با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، امیدی به مردم داده شد تا دیگر دورهی سیاه تجربهشده، تجربه نگردد. این روند تا جایی به مردم امید بخشید و وضعیت جنگ و خشونت تغییر کرد و به آرامی انجامید و فضای دود و باروت عوض شد و به جای صدای تفنگ، صدای قلم بر فضای شهر پیچید و جای مجهز شدن با مهمات جنگی، دستور اکید مجهز شدن با کتاب صادر گردید؛ آگاهانه و با همه رفتن، جای ناآگاهانه و تک روانه رفتن را گرفت و به جای استبداد فردی و قومی و مذهبی، انتخابات عمومی در سراسر کشور به آواز درآمد.
انتظار میرفت که این استقبال و شور و شوق مردم خسته و برخاسته از دام جنگ و نجات یافته از کام مرگ ـ از آرامی و دموکراسی، که با کنفرانس بن رقم خورد؛ به دموکراتیزه کردن پایدار مدیریت کشور و صلح دایمی منجر گردد، اما دیری نپایید که صدای وحشتناک انفجار و انتحار، نه تنها آرامی مردم را بهم زد که قدرتطلبی، شهرتخواهی و ثروتگرایی، دموکراسی را نیز به چالش برد.
از دموکراسی مدل غربی که با کنفرانس بن وارد افغانستان گردید، دو دهه میگذرد و در اول هم تعهد بر همین بود که به زودترین فرصت، وضعیت فرهنگی، سیاسی و اقتصادی کشور تغییر کند و دیگر، سنت کهنهی حکومتداری که ریشه به قدرت و ثروت داشته باشد، در افغانستان جایی نداشته و مطرود باشد. دو انتخابات در سطح ریاست جمهوری، پارلمانی و شوراهای ولایتی گذشت و این که تا چه حد دارای مشکلات فنی بود، سرجایش و اما میتوان به صراحت گفت که سومین انتخابات پارلمانی کشور، به شدت نسبت به دو دورهی قبلی، پر تخلف و تقلب برگزار شد.
وقتی دو دهه از روند دموکراتیزه کردن افغانستان میگذرد و نه تنها این روند پویا نگردیده که حالت ایستایی داشته و بلکه به عقب برگشته، بنابراین، این روند در این مسیر به بن بست رفته و حتی شکست خورده است. نمونهی صریح شکست پروسهی دموکراتیزه کردن و ناامیدی بسیار برجستهی مردم از این پروسه را بیش از هر زمانی، در سومین دور انتخابات پارلمانی پسا طالبان به خوبی مشاهده کردیم که در روز 28 و 29 میزان 1397 برگزار گردید و آنهم چگونه؟!
همهی مردم از وجود بینظمی و بیسروسامانی در انتخابات 28 میزان مجلس ابراز انزجار کردند و حتی رئیس کمیسیون مستقل انتخابات که در هنگام اعلام نتایج ابتدایی کابل، شام دوشنبه 24 جدی 1397 سخن میگفت، از مشکلات فنی انتخابات 28 میزان سخن زد و سرور دانش معاون ریاست جمهوری کشور یک روز پیش از اعلان نتایج کابل، در جلسهای از شکایت مردم به خاطر نبودن شفافیت در انتخابات یاد کرد و مسؤولین کمیسیون انتخابات را متهم به مجهز نبودن به روحیهی صداقت کرد که خود بیانگر مسئلهی بینظمی میباشد.
خلاصه با درنظرداشت این همه بی سروسامانی در روند دموکراسیسازی، می توان گفت که ما با وجود تجربهی دو دهه دموکراسی، در پایینترین سطح نظم دموکراسی قرار داریم. در این مسیر ما حداقل انتخابات آزاد، سری، شفاف و مستقل نداریم؛ چه رسد که به دیگر آموزههای دموکراسی رسیده باشیم.
حادثهی یازدهم سپتامبر در آمریکا و بعد حملهی آمریکا بر طالبان در افغانستان و ورود سیل آسای نیروهای خارجی به کشور، کنفرانس بن را برای کشیدن افغانستان به سمت دموکراسی رقم زد. در این کنفرانس، تمام جوانب دخیل داخلی و خارجی در قضیهی افغانستان بررسی شد و مدیریت این جلسه به دست مدیران خارجی قرار داشت. این جلسه، زمانی تدویر یافت که به تازگی افغانستان یک دورهی سخت جنگ با اتحاد شوروی و جنگ ویرانگر داخلی را پشت سر گذرانده بود. این کنفرانس تشکیل گردید تا با کمک خارجیها، وضعیت افغانستان از فضای جنگ و خشونت و درگیری، بیرون شود و فضای آرامی و آشتی حاکم گردد.
آنچه در کنفرانس بن خیلی برجسته و مهم بود، بحث حضور همه اقوام در تشکیل ساختار دولت بود، زیرا جنگ داخلی به خاطر سهمیهبندی ناعادلانه و حضور نابرابر اقوام در دولت بروز و ظهور کرد و شعلههای اصلی درگیری داخلی، ناشی از همین مسئله بود. بنابراین، اشتراککنندگان کنفرانس بن هیچ راهی نیافتند تا حضور برابر اقوام را در تشکیل دولت تضمین کنند، جز اینکه رو به سوی دموکراسی نمایند و با این روش، بتوانند بنبست به وجود آمده را حل و گره استحکامیافته را بگشایند.
در تطبیق مدل دموکراسی برای حضور همهی مردم افغانستان در تشکیل دولت، انتخابات سرتاسری و سری مطرح شد و تا برگزاری انتخابات، دولت موقت و انتقالی تشکیل و سپری گردید و بالاخره با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، امیدی به مردم داده شد تا دیگر دورهی سیاه تجربهشده، تجربه نگردد. این روند تا جایی به مردم امید بخشید و وضعیت جنگ و خشونت تغییر کرد و به آرامی انجامید و فضای دود و باروت عوض شد و به جای صدای تفنگ، صدای قلم بر فضای شهر پیچید و جای مجهز شدن با مهمات جنگی، دستور اکید مجهز شدن با کتاب صادر گردید؛ آگاهانه و با همه رفتن، جای ناآگاهانه و تک روانه رفتن را گرفت و به جای استبداد فردی و قومی و مذهبی، انتخابات عمومی در سراسر کشور به آواز درآمد.
انتظار میرفت که این استقبال و شور و شوق مردم خسته و برخاسته از دام جنگ و نجات یافته از کام مرگ ـ از آرامی و دموکراسی، که با کنفرانس بن رقم خورد؛ به دموکراتیزه کردن پایدار مدیریت کشور و صلح دایمی منجر گردد، اما دیری نپایید که صدای وحشتناک انفجار و انتحار، نه تنها آرامی مردم را بهم زد که قدرتطلبی، شهرتخواهی و ثروتگرایی، دموکراسی را نیز به چالش برد.
از دموکراسی مدل غربی که با کنفرانس بن وارد افغانستان گردید، دو دهه میگذرد و در اول هم تعهد بر همین بود که به زودترین فرصت، وضعیت فرهنگی، سیاسی و اقتصادی کشور تغییر کند و دیگر، سنت کهنهی حکومتداری که ریشه به قدرت و ثروت داشته باشد، در افغانستان جایی نداشته و مطرود باشد. دو انتخابات در سطح ریاست جمهوری، پارلمانی و شوراهای ولایتی گذشت و این که تا چه حد دارای مشکلات فنی بود، سرجایش و اما میتوان به صراحت گفت که سومین انتخابات پارلمانی کشور، به شدت نسبت به دو دورهی قبلی، پر تخلف و تقلب برگزار شد.
وقتی دو دهه از روند دموکراتیزه کردن افغانستان میگذرد و نه تنها این روند پویا نگردیده که حالت ایستایی داشته و بلکه به عقب برگشته، بنابراین، این روند در این مسیر به بن بست رفته و حتی شکست خورده است. نمونهی صریح شکست پروسهی دموکراتیزه کردن و ناامیدی بسیار برجستهی مردم از این پروسه را بیش از هر زمانی، در سومین دور انتخابات پارلمانی پسا طالبان به خوبی مشاهده کردیم که در روز 28 و 29 میزان 1397 برگزار گردید و آنهم چگونه؟!
همهی مردم از وجود بینظمی و بیسروسامانی در انتخابات 28 میزان مجلس ابراز انزجار کردند و حتی رئیس کمیسیون مستقل انتخابات که در هنگام اعلام نتایج ابتدایی کابل، شام دوشنبه 24 جدی 1397 سخن میگفت، از مشکلات فنی انتخابات 28 میزان سخن زد و سرور دانش معاون ریاست جمهوری کشور یک روز پیش از اعلان نتایج کابل، در جلسهای از شکایت مردم به خاطر نبودن شفافیت در انتخابات یاد کرد و مسؤولین کمیسیون انتخابات را متهم به مجهز نبودن به روحیهی صداقت کرد که خود بیانگر مسئلهی بینظمی میباشد.
خلاصه با درنظرداشت این همه بی سروسامانی در روند دموکراسیسازی، می توان گفت که ما با وجود تجربهی دو دهه دموکراسی، در پایینترین سطح نظم دموکراسی قرار داریم. در این مسیر ما حداقل انتخابات آزاد، سری، شفاف و مستقل نداریم؛ چه رسد که به دیگر آموزههای دموکراسی رسیده باشیم.