پاسداری از فرهنگ موسیقیایی ولایت بامیان، از اهداف برگزاری این جشنواره عنوان شده است. اما اگر بخواهیم اولویتهای فرهنگی ولایت بامیان را جهت امر پاسداشت از آنها فهرستبندی کنیم، فرهنگ موسیقیایی در کجای این فهرست قرار خواهد گرفت؟ در شرایطی که بسیاری از مسایل فرهنگی در ولایت بامیان که به مراتب مهمتر از موسیقی هستند، در شیب تند فراموشی قرار گرفتهاند، عقلا مضحک خواهد بود که نیروی بخش عظیمی از ارگانهای فرهنگی و زمان و توان بدنهی مردم بامیان در برگزاری جشنوارهی دمبوره به کار گرفته شوند.
ولایت بامیان در نقطه مرکزی افغانستان و در میان دامنههای مرکزی دو سلسله جبال بزرگ یعنی هندوکش و بابا واقع شده است.
این ولایت با توجه به داشتن مکانهای باستانی و تفریحی بینظیر همواره مورد توجه علاقهمندان به گردشگری و سفر از داخل افغانستان و سراسر جهان بوده است. تندیس های تخریب شده بامیان، شهر تاریخی ضحاک، شهر پرآوازه ی غلغله و بند امیر از جمله جاذبههای توریستی ولایت بامیان به حساب میآیند.
همهی این ویژگیها به علاوهی حضور هدفمند کشورهای غربی و پلانریزیهای آنها، دست به دست هم دادهاند تا ولایت بامیان همه ساله و بخصوص در این ایام از سال، فضایی برای فتنهانگیزیهای برخی جریانهای سکولار و مواجهه عالمان و روحانیون با برنامههای مبتذل آن جریانها گردد. به نظر میرسد که این وضعیت در حقیقت، نتیجهی تنشآفرینی سازمانیافتهای از سوی حلقاتی خاص برای هدر دادن توان و منحرف ساختن اذهان مردم افغانستان از مسایل اصلی کشور باشد.
در کنار نقش جریانهای داخلی ضدمذهب و سکولار داخلی، نباید از پلانهای شومی که موسسات خارجی در طول سالیان گذشته و در راستای دینزدایی در افغانستان و خصوصا در بامیان اجرا کردهاند، غافل بود. نمونهی واضح و غیر قابل انکار در این رابطه، نقش این موسسات در تشویق جوانان بامیانی به گرویدن به مسیحیت، در ازای وعدهی اعطای پناهندگی و اقامت میباشد.
این روزها ولایت بامیان مجددا در صدر اخبار فرهنگی و جدال و بحثهای فضای مجازی قرار گرفته است. این ولایت در تاریخ هشتم و نهم سرطان محل برگزاری دومین جشنوارهی دمبوره بود. اولین دورهی این جشنواره در سرطان سال 96 و در حالی که عدهی زیادی از علما و دلسوزان نسبت به برگزاری آن حساسیت نشان داده بودند، با تاخیر و حذف برخی از جزئیات آن در بامیان برگزار شد.
امسال در شرایطی دومین جشنوارهی دمبورهی بامیان برگزار گردید که تاکنون واکنش چندانی از جانب نهادهای حوزوی و علما نسبت به آن صورت نپذیرفته است.
در هر صورت باید دید که هدف اصلی از برگزاری چنین جشنوارهی حساسیتزایی که بخش اعظم آن قطعا با معیارهای دینی مردم مسلمان افغانستان همخوانی ندارد چیست؟
از آنجایی که اهداف برپایی این جشنواره، بنا به ادعای دست اندرکاران امر، بازتاب ارزشهای تاریخی ولایت بامیان و معرفی و پاسداری از فرهنگ موسیقیایی این ولایت و جلوگیری از ترویج فرهنگهای بیگانه و همچنین تجلیل از مقام برخی دمبورهنوازان مطرح عنوان شده است، باید بررسی شود که اولا اهداف بیان شده تا چه اندازه مناسب و لذا در اولویت هستند؟ و ثانیا بر فرض مناسب بودن اهداف، مسیر انتخاب شده توسط دست اندرکاران مورد نظر برای رسیدن به آن اهداف تا چه اندازه میتواند صحیح باشد؟
به طور مشخص، بازتاب ارزش های تاریخی ولایت بامیان از مهمترین اهداف جشنواره ی دمبوره ذکر شده است. متولیان این امر باید به این پرسش پاسخ دهند که آیا ارزش های تاریخی یک ولایت صرفا در برپایی جشنواره ی موسیقی خلاصه می شود؟ آیا تاریخ پرافتخار ولایات افغانستان بخصوص ولایات مرکزی، مصادیق تاریخی دیگری برای بازتاب و عرضه به عموم مردم افغانستان و جهان ندارند؟ آیا نمی توان وجهههای تاریخی مقاومت ولایت بامیان در برابر تجاوزگران را بازتاب داد؟
در بخش دیگری از فهرست اهداف برپایی جشنواره دمبوره عنوان شده است که این جشنواره در راستای جلوگیری از ترویج فرهنگ اجنبی در بامیان برپا میشود! با بررسی فهرست برنامههای جشنواره دمبوره در سال گذشته و امسال مشاهده میکنیم که متولیان برپایی این جشنواره، اجرای دستهجمعی بانوان و آوازخوانی و دمبورهنوازی دختران را نیز در برنامهها گنجانیدهاند. حال با عنایت به این مسئله که مسلمانان اکثریت مطلق جمعیت افغانستان را تشکیل میدهند و با توجه به این مهم که جریان غالب جمعیت کشورمان و به طور خاص ولایت بامیان، متشکل از خانوادههای مذهبی میباشد؛ باید از متولیان امر پرسید که اجرای دستهجمعی و آوازخوانی و دمبورهنوازی دختران که به تایید شریعت اسلام نیز نرسیده است، چگونه و با کدام استدلال و منطق میتواند در راستای جلوگیری از ترویج فرهنگ بیگانه در ولایت مسلماننشین بامیان، به کمک فرهنگ این ولایت بشتابد؟!
پاسداری از فرهنگ موسیقیایی ولایت بامیان، از اهداف دیگر برگزاری این جشنواره عنوان شده است. اما اگر بخواهیم اولویتهای فرهنگی ولایت بامیان را جهت امر پاسداشت از آنها فهرستبندی کنیم، فرهنگ موسیقیایی در کجای این فهرست قرار خواهد گرفت؟
بدون شک اگر منقبت خوانیهای شبهای محرم، حافظخوانی شبانه و حملهی حیدری خوانی در حضور بزرگان فامیل، آداب و رسومهای بسیار پسندیده در هنگام ازدواج و امثال آن که به شدت در حال فراموشی هستند با آنچه که متولیان برپایی جشنواره دمبوره، فرهنگ موسیقیایی مینامند، به نحوی منصفانه مقایسه شوند، مشاهده خواهد شد که کدام یک از این موارد، انسانساز و تعالیدهنده هستند و کدام یک زمینهساز سقوط و تباهی جامعه را فراهم میکنند.
در شرایطی که بسیاری از مسایل فرهنگی در ولایت بامیان که به مراتب مهمتر از موسیقی هستند، در شیب تند فراموشی قرار گرفتهاند، عقلا مضحک خواهد بود که نیروی بخش عظیمی از ارگانهای فرهنگی و زمان و توان بدنهی مردم بامیان در برگزاری جشنوارهی دمبوره به کار گرفته شوند.
تقریبا تمامی رادیو و تلویزیونهای افغانستان، باکس بزرگی از برنامههای خود را به معرفی و تجلیل از خوانندههای مختلف میپردارند. با در نظرداشت این موضوع، نمیتوان توجیه مناسبی برای جشنوارهی دمبوره و پاسداشت از مقام دمبورهنوازان پیدا کرد؛ به ویژه آنکه این جشنواره با همکاری ادارهای دولتی برپا گردد. در طول این 17 سال، شخصیتهای در قید حیات و یا شهدای بسیاری از نیروهای امنیتی را میتوان لیست کرد که باید از هر یک از آنها به درستی تجلیل شود.
میتوان مردان و زنان باغیرت بسیاری را شناسایی کرد که با تلاش برای کسب روزی حلال، قهرمان خانوادهی خویشاند. ادارههای دولتی بامیان با پاسداشت از شهدا و قهرمانان نیروهای امنیتی علاوه بر اینکه به وظیفهی اسلامی و انسانی خود عمل خواهند کرد، روحیهی مضاعفی به نیروهای امنیتی خواهند داد و در تامین امنیت کشور اثرگذار خواهند بود.
از موسسات خارجی انتظار دلسوزی نمیرود، چرا که هدف آنها مشخص است. آنها به دنبال تغییر باورها و تربیت نسلی بدون آرمان، منفعل، لذتطلب و هرزه هستند که عقاید آن نسل را در اختیار استکبار قرار دهند. اما روی سخن با متولیان داخلی برگزار کنندهی جشنوارههایی نظیر جشنوارهی دمبوره بامیان میباشد. این افراد با خودشان خلوت کنند و تأمل کنند که اقداماتشان تا چه اندازه از لحاظ شرعی، عقلی و وجدانی مورد تایید بوده و بر فرض تایید، تا چه اندازه در شرایط فعلی کشور در اولویت قرار دارند؟ قضاوت نهایی را نیز به عهدهی خوانندگان محترم میسپاریم.
نویسنده: امیر حسینی