محمدرضا بهرامی؛ سفیر ایران در کابل می گوید، کشورش با طالبان رابطه ندارد؛ بلکه با هدف حاضر ساختن این گروه به گفتگوهای صلح، در تماس است.
وی تاکید کرد که تهران در حمله به ولایت فراه دست نداشته و این گفته ها باعث نگرانی و تخریب ذهنیت مردم می شود.
محمدرضا بهرامی این اظهارات را پس از آن بیان کرد که بعد از حمله گسترده طالبان به فراه، برخی مقامات محلی از جمله فرمانده پولیس این ولایت، ایران را به حمایت از طالبان متهم کردند، هرچند این موضوع از سوی بصیر سالنگی؛ والی فراه رد شد.
طارق شاه بهرامی؛ وزیر دفاع نیز با بیان اینکه جنگ در افغانستان ابعاد کلان دارد و جنگ اخیر فراه «جنگ آب» بود، بدون نام بردن از کشوری خاص، گفت: کشورهای منطقه در تلاش اند با ناامن سازی کشور، به اهداف شان برسند؛ اما افغانستان در این جنگ برحق است و پیروز خواهد شد.
با توجه به این اظهارات ضد و نقیض مقام های ارشد محلی و مرکزی در باره ماهیت، اهداف، انگیزه ها و عوامل منطقه ای جنگ فراه و با درنظرداشت اظهارات سفیر ایران در کابل، این پرسش از سوی ناظران مطرح می شود که آیا جنگ فراه، به راستی جنگ آب و آتش است؟
به بیان روشن تر، آیا واقعا ایران یک اختلاف ساده و معمول حقوقی بر سر حق آبه با دولت افغانستان را از مسیرهای نظامی و با استفاده از اهرم های آتشینی چون حمایت از تروریزم و دامن زدن به آتش جنگ در کشور ما، دنبال می کند؟
کارشناسان مسایل منطقه می گویند که بحران آب در ایران، جدی است و این معضل، سبب شده تا دولتمردان آن کشور، بارها از تلاش خود برای توافق با طرف افغانستانی به منظور تأمین حق آبه ایران از آب های افغانستان، خبر بدهند.
با این حال، این یک معضل حقوقی دیرینه و پایدار میان دو کشور بوده و به تازگی به وجود نیامده است؛ اما ایران در طول ده ها سال گذشته، هیچگاه نسبت به این امر به مثابه زمینه ای برای دخالت در ناامنی های افغانستان، نگاه نکرده و برای رسیدن به اهداف خود در این خصوص، استفاده از اهرم ها و ابزارهای سخت افزاری و آتشین را مد نظر قرار نداده است.
از سوی دیگر، به جز اختلاف بر سر آب، افغانستان و ایران، منافع بلندمدت و راهبردی در حوزه امنیت، مبارزه با تروریزم، امنیت مرزها، مقابله با قاچاق انسان و مواد مخدر، توسعه تجارت و ترانزیت، مهاجرت و مسایل فرهنگی و ارزشی دارند؛ چیزی که در خصوص روابط افغانستان با هیچیک از دیگر از همسایگانش، دست کم به اندازه اهمیت و گستردگی رابطه با ایران، وجود ندارد و این چیزی است که هیچکس نمی تواند آن را انکار کند و به سادگی از آن بگذرد.
این اولویت ها به اندازه ای برای ایرانی ها مهم و راهبردی و استراتژيک بوده اند که علیرغم حضور سنگین و همه جانبه نیروهای متخاصم با جمهوری اسلامی ایران یعنی ارتش های غربی، ناتو و امریکا در افغانستان، تهران در طول سال های گذشته، همواره به روابط گرم و دوستانه و رو به توسعه خود با کابل، ادامه داده و بی توجه به هم پیمانی راهبردی کابل با واشنگتن و بروکسل و...، هرگز سعی نکرده است که به افغانستان به مثابه یک تهدید برای امنیت ملی خود نگاه کند.
ضمن آنکه ایران در ده ها سال گذشته، سخاوتمندانه از میلیون ها پناهنده افغانستانی، تحت سخت ترین شرایط، میزبانی کرده است.
با این حساب، این بسیار غیر منصفانه و ناعادلانه خواهد بود که جنگ اخیر فراه را جنگ بر سر آب بنامیم و غیر مسؤولانه آن را به همسایه ای نسبت دهیم که علیرغم ادعاها و اتهام های مضحک دشمنان آن کشور در افغانستان، هیچگاه نگاهی خصمانه به افغانستان نداشته است.
از سوی دیگر، چه کسی می تواند انکار کند که امنیت و ثبات و پایداری در افغانستان به ویژه در مناطق مرزی با آن کشور، به نفع ایران هم هست؛ زیرا ایران از عمده ترین اهداف ناامنی های فراگیر جاری در کشورهای منطقه و سرزمین های پیرامون مرزهای جغرافیایی جمهوری اسلامی محسوب می شود و دشمنان این کشور با حمایت آشکار از گروه های تکفیری و تروریستی، همواره سعی کرده اند حریم امن و باثبات ایران را ناامن سازند و آنگونه که ولیعهد و وزیر دفاع سعودی، پیشتر رسما اذعان کرده بود، هدف اصلی حامیان تروریزم آن است تا دامنه جنگ و ناامنی را به داخل ایران، هدایت کنند و افغانستان هم بی تردید یکی از مجاری مورد نظر آنها برای تحقق این هدف شمرده می شود.
با توجه به این مسایل، به نظر نمی رسد که جنگ فراه، جنگ ایران با افغانستان بر سر آب باشد؛ بنابراین، برای یافتن عوامل این جنگ، بهتر است ابتدا به سراغ عواملی برویم که به بهانه مبارزه با تروریزم، افغانستان را در اشغال نظامی خود دارند.