وزارت دفاع اعلام کرده که نیروهای امنیتی کنترل ولسوالی تاله و برفک بغلان را به دست گرفته اند.
ولسوالی تاله و برفک در ولایت شمالی بغلان حدود ۱۰ روز پیش سقوط کرد و طالبان کنترل آن را پس از سه روز محاصره، به دست گرفتند.
محمد رادمنش؛ معاون سخنگوی وزارت دفاع میگوید یک روز پس از سقوط این ولسوالی، نیروهای امنیتی این ولسوالی را محاصره کردند.
به گفته او، عملیات پس گیری کنترل این ولسوالی به دلیل ماین گذاری جادهها، تخریب شدن پلها و آمادگی نیروهای امنیتی روز گذشته آغاز شد و شب گذشته جنگجویان طالبان از این ولسوالی فرار کردند.
آقای رادمنش میگوید در روزهای گذشته دستکم ۴۳ جنگجوی طالبان در این ولسوالی کشته و ۲۰ نفر شان زخمی شدند.
ولسوالی تاله و برفک در مسیر جاده بغلان و ولایت مرکزی بامیان قرار دارد.
طالبان چندین بار کنترل ولسوالیها و محلات مختلف این ولایت از جمله همین ولسوالی را در دست گرفتهاند.
کارشناسان مسایل امنیتی اما می گویند که این تنها ولسوالی راهبردی تاله و برفک نیست که چنین وضعیتی پیدا کرده است. دور باطل سطوط – بازپس گیری بارها و بارها در دیگر مناطق جنگزده کشور نیز تکرار شده است؛ اما واکنش دولت همواره همان بوده که اکنون هست.
به نظر می رسد دولت هم با این وضعیت، کنار آمده است و این همان چیزی است که از دید کارشناسان مسایل امنیتی، به تروریست ها جرأت و شجاعت عمل گرایانه و کنش گرانه می دهد تا به مبارزه خود برای ساقط کردن مدام ولسوالی ها و مناطق حساس کشور، ادامه دهند.
این در حالی است که به عقیده منتقدان، به نظر می رسد که حکومت مرکزی، توجهی جدی نسبت به امنیت رو به وخامت مناطق استراتژيکی چون تاله و برفک ندارد و این امر، مشکل امنیتی در کشور را چندین برابر افزایش داده است.
شرایط ناپایدار امنیتی جاری در کشور و دست به دست شدن مکرر ولسوالی ها میان طالبان و نیروهای دولتی، نشانگر آن است که وضعیت ناپایدار و نامطمئن جاری، ریشه در زد و بندهای پیچیده ای دارد که تنها بازیگران داخلی و خارجی این جنگ از آن باخبر اند.
به همین دلیل، وضعیت امنیتی حاکم بر تاله و برفک، تابعی از وضعیت امنیتی پیچیده ای است که در سراسر کشور، جریان دارد و همین امر، معضل امنیت در افغانستان را به مساله ای چندبعدی و بغرنج تبدیل کرده است؛ مساله ای که از نبود راهبرد حکومت مرکزی تا نفوذ عوامل حامی تروریزم در درون دولت و تا بی مسؤولیتی و سکوت و تماشاگری پرسش برانگیز نیروهای خارجی را پوشش می دهد.
دولت بارها وعده داده است که با عوامل سقوط شهرها و ولسوالی های کشور به صورت جدی برخورد خواهد شد و نام های آنان را افشا خواهد کرد؛ اما این وعده ها همچنان در حد حرف باقی مانده و هیچگاه عملیاتی نشده اند.
به عنوان نمونه، در مور قندوز، وقتی این ولایت، برای دومین سال پیاپی به دست طالبان، سقوط کرد، جنرال مرادعلی مراد که در آن زمان، برای آزادی قندوز از دست طالبان، فرماندهی جبهه نیروهای دولتی را بر عهده گرفت، وعده داد که این بار عوامل درونی سقوط قندوز را افشا خواهد کرد؛ اما این اتفاق نه تنها نیافتاد؛ بلکه بعدها در روایتی تکان دهنده نقل شد که والی قندوز سهمیه مربوط به شهدای نیروهای امنیتی را به خانواده های طالبان داده است!
با این وجود، مساله فقط قندوز یا بغلان یا فراه نیست. این امنیت افغانستان است که قربانی یک وضعیت پیچیده، عمیقا پرسش برانگیز و به شدت خطرناک و مبهم می شود.
اگر از این زاویه به وضعیت امنیتی تاله و برفک، نگریسته شود، انتظار نمی رود که حکومت مرکزی برای آن، تدبیری درازمدت و ریشهای اندیشه کند؛ زیرا این همان چیزی است که پیش از این، در مواردی مانند امنیت هلمند، غزنی، فراه، قندوز و... هم مورد آزمون قرار گرفته و نتیجه ای در پی نداشته است.
این وضعیت در واقع بخشی از هزینه های سنگینی است که مردم افغانستان در قبال سیاستهای پرسشبرانگیز و دوپهلوی دولت مرکزی و نیروهای خارجی در زمینه مبارزه با تروریزم، تامین امنیت و استراتژي سازشکارانه صلح با تروریستها می پردازند.
به این ترتیب، تاله و برفک هم میتواند مانند فراه، هلمند، غزنی، بادغیس، غور، نورستان، بدخشان، بخشهایی از تخار، فاریاب، سر پل و...، به آسانی قربانی یک رویکرد مبهم و پرسشبرانگیز و پیچیده شود؛ بیآنکه حکومت مرکزی یا نیروهای خارجی متحد آن، از این رهگذر، کمترین فشاری احساس کند یا مسؤولیتی را بر عهده بگیرند.
حکومتی که به راحتی از کنار بدنامی سقوط ۷۲ ساعته شهر استراتژیک قندوز گذشت و سال بعد بار دیگر همین سناریو در کمال وقاحت، تکرار شد، یا پس از هر رویداد خونین و فاجعهبار تروریستی، مانند فاجعه مهیب و خونین قول اردوی شاهین در بلخ، تنها به یک محکومیت ساده، اکتفا کرد و همچنان به مسیر خود برای سازش و آشتی با تروریستهای خونآشام، ادامه داد، میتواند روی گسل سقوط قرار داشتن مکرر ولسوالیهایی مانند تاله و برفک را نیز برتابد.
از دید منتقدان، اینکه گزینههای حکومت برای مدیریت سمتهای حساس و مهم امنیتی از چند چهره معلومالحال، فراتر نمیرود، خود نشانگر آن است که هیچ ارادهای برای تغییر در راهبرد و رویکرد اداره کشور در حوزه امنیت در دستور کار حکومت مرکزی قرار ندارد و این بیتردید، آینده امنیتی تاریک و پیچیدهای را فراراه کشور و شهروندان، از فراه تا بغلان قرار میدهد.