اواخر هفته گذشته، چندین جریان بزرگ افغانستان در انقره؛ پایتخت ترکیه و با حضور جنرال دوستم گرد هم آمدند و یک ائتلاف بزرگ ملی را طرح ریزی گذاری کردند.
نمایندگان احزاب جنبش ملی اسلامی، جمعیت اسلامی، وحدت اسلامی مردم افغانستان، شوراهای مردمی لوی قندهار، لوی مشرقی و لوی پکتیا شب گذشته در انقره محل اقامت جنرال دوستم گرد هم آمدند و طرح یک ائتلاف بزرگ ملی را پایه گذاری کردند.
شخصیت هایی چون عطامحمد نور، احمدضیاء مسعود، ظاهر قدیر، همایون همایون و لالی حمیدزی در این ائتلاف نوبنیاد سیاسی با جنرال دوستم به رایزنی پرداختند.
گفته می شود که ائتلاف بزرگ ملي با ساير جريان ها و شخصيت هاي تأثيرگذار ملي براي پيوستن شان به اين ائتلاف در حال رایزنی و مذاكره است.
این در حالی است که پیشتر نیز ائتلاف سیاسی دیگری با محوریت جنرال دوستم، عطامحمد نور، محمد محقق، احمدضیا مسعود، صلاح الدین ربانی و... در ترکیه شکل گرفته بود.
اهداف اصلی همه اعضا و رهبران این ائتلاف ها تقریبا یک چیز است: شکستن انحصار قدرت و ایستادگی در برابر سیاست های ارگ ریاست جمهوری و شخص اشرف غنی.
در سال های گذشته نیز تجربه های مشابهی از ائتلافی سازی سیاسی در افغانستان به نمایش گذاشته شده اند؛ تجربه هایی که هیچکدام موفقیت آمیز نبوده اند.
در این میان، عوامل متعددی در شکست ائتلاف های سیاسی، نقش داشته اند. بخشی از این عوامل، بی تردید به سیاست های حکومت مرکزی، مربوط می شود؛ حکومتی که علیرغم تظاهری ریاکارانه به دموکراسی و قانون گرایی، هرگز از اقتدارگرایی و استبداد قومی، فاصله نگرفته است.
در حالی که از لوازم اصلی و مهم رشد و بلوغ دموکراسی در هر کشوری، وجود دولت های در سایه و ائتلاف های قدرتمند سیاسی مخالف و منتقد دولت است؛ اما در افغانستان، همچنان به این موضوع به عنوان یک «تهدید» نگاه می شود و حاکمان ظرفیت پذیرش و تحمل نیروهای سیاسی نقاد و کنشگر و مؤثر را ندارند.
واکنش تاریخی حامد کرزی به تشکیل جبهه ملی به رهبری برهان الدین ربانی، هرگز از یادها نخواهد رفت؛ وقتی او در مقام رییس جمهوری منتخب یک کشور به اصطلاح دموکراتیک، جبهه سیاسی نوبنیاد را عامل «بیگانه» خواند و با تمام توان برای تجزیه و تلاشی آن، مبارزه کرد و در نهایت، حذف فزیکی رهبران و ترورهای مبهم مهره های ارشد آن تشکل سیاسی به ویژه ترور پرسش برانگیز سید مصطفی کاظمی؛ رییس کمیته سیاسی و سخنگوی جبهه ملی، عملا آن را متلاشی کرد و آرزوی کرزی را تحقق بخشید.
کرزی با پرونده سازی علیه رهبران ائتلاف های سیاسی مخالف خود، مانع کار و حرکت آنها شد؛ روندی که به گونه ای از سوی اشرف غنی هم دنبال شد؛ هرچند در این مورد، آقای غنی، بیشتر تلاش کرد افراد و مهره ها را نشانه برود و به این ترتیب، مانع از شکل گیری ائتلاف ها و حرکت های اپوزیسیونی علیه دولت خود گردید.
ماجرای جنرال دوستم و جلوگیری از بازگشت او به کشور به کمک نیروهای ناتو، از امثال معروف در این زمینه است؛ امری که در نهایت، حتی مانع از اعلام موجودیت رسمی شورای عالی ائتلاف برای نجات افغانستان در داخل کشور شد.
نمونه دیگر، ممانعت از پرواز عطامحمد نور و باتور دوستم از بلخ به قندهار برای شرکت در یک اجتماع بزرگ مخالفان سیاسی دولت بود.
با این حال، این تنها عامل فروپاشی سریع و زودهنگام ائتلاف های سیاسی در افغانستان نیست.
منافع سیاسی و مالی و نیز اختلاف های عمیق قومی و ایدئولوژيک، از دیگر اسباب فروپاشی ائتلاف های سیاسی در افغانستان بوده است.
ضریب شکنندگی این ائتلاف ها به اندازه ای بالاست که هر روز، امکان گسست و پیوست های تازه وجود دارد؛ زیرا مبنا و محور توافق مهره ها در این ائتلاف ها نه آرمان های ملی و مردمی، نه خطوط مشی راهبردی و استراتژیک سیاسی یا ایدئولوژیک و نه حتی تعهدات مستحکم و خدشه ناپذیر قومی و سمتی؛ بلکه زد و بندهای خورد و کوچک شخصی و محلی و محدود و حقیر است که در سایه آن، هر مهره سیاسی دخیل و سهیم در یک ائتلاف، میزان سود و زیان شخصی اش در بازار معاملات سیاسی را جستجو می کند.
با این حساب، نسبت به تشکیل این تشکل تازه نیز به دشواری و با احتیاط فراوان می توان خوشبین بود و آن را برای مهار ارباب قدرت و ایجاد تغییری در عرصه نابسامان و آشفته سیاست افغانستان، اثرگذار تلقی کرد.