هفتم اکتوبر سال ۲۰۰۱ میلادی، تداعی گر آغاز حضور ۱۶ ساله ایالات متحده امریکا و متحدان اروپایی آن در افغانستان است. ۱۶ سال قبل در یک چنین روزی نیروهای مسلح امریکایی و ناتو با ادعای تعقیب و دستگیری رهبر القاعده و نیز کمک به امنیت و برقراری صلح در افغانستان وارد این کشور شدند.
از دید بسیاری از آگاهان، امریکایی ها و متحدان آنها در ناتو به دنبال بهانه و توجیهی بودند تا حضور آنها در افغانستان و منطقه را تسهیل ببخشد؛ لذا باید دست بکار طرحی می شدند که افکار عمومی را به شدت تحت تاثیر خود قرار داده و حضور سنگین و طولانی مدت شان در افغانستان را، ضروری و حتمی نشان دهد.
با این رویکرد، دست بکار شدند و دست به خودزنی ای زدند که می شود گفت در تاریخ این کشور و نیز سایر کشورهای عضو ناتو و شاید هم در تاریخ جهان، بی نظیر و بدون مثل و مانند می نمود. بی شماری از آگاهان بی طرف که وقوف و ورود کارشناسانه و موفق در مسایل سیاسی و متُدهای متداول و رایج در این حیطه دارند، بر این باوراند که امریکایی ها برای رسیدن به هدف بزرگتر و استراتژیک، مقدار کمی از دارایی و مردم خویش را قربانی کردند و با ساختن و پرداختن سناریوی حمله به برجهای دوگانه در نیویارک و نسبت دادن آن به گروه موهومی بنام القاعده، توانستند پای خود و شرکای اروپایی شان را در منطقه باز کنند و حضور دایمی خویش در افغانستان را نهادینه سازند.
حال اما ۱۶ سال از این حضور می گذرد؛ بدون آنکه کوچکترین سود و فایده ای برای دولت و ملت افغانستان با خود به همراه داشته باشد. اگر بخواهیم یک مقایسه تطبیقی میان افغانستان قبل از حضور امریکایی ها با افغانستان پس از حضور داشته باشیم، خواهیم دید که ضرر و زیان های این حضور به مراتب بیشتر و مخرب تر از منافع و سود آن برای دولت و مردم این کشور است.
به عنوان مثال، تعداد اندکی از دولتمردان و مردم که ناآگاهانه دل به فواید این حضور بسته اند، در استدلال به ادعای خویش مبنی بر سودمند بودن حضور امریکا و ناتو در کشور، بیشتر به سه گزینه توجه دارند. گزینه نخست که این دسته با افتخار از آن یاد می کنند، گزینه نظامی است و اینکه امریکایی ها ارتش و نظام افغانستان را تجهیز و تقویت کرده اند؛ تا آنجا که امروزه افغانستان دارای یک اردوی منظم و قوی در میان کشورهای منطقه شده که لااقل سه صد هزار نظامی را در خود جا داده است؛ چیزی که در تاریخ این کشور مانندی برای آن نمی توان پیدا کرد.
از دید این دسته، نفس همین نظام مجهز و پر تعداد، بسیاری از کشورهای منطقه به خصوص همسایگان افغانستان را وادار می سارد تا نسبت به افغانستان و دولت آن با احتیاط برخورد کنند و به تعبیر بهتر از آن حساب ببرند.
گزینه بعدی گزینه اقتصادی است. دسته مذکور می گویند کمک های امریکا و ناتو موجب رشد و انکشاف اقتصاد افغانستان شده است؛ به گونه ای که ارزش پول افغانی را در سطح کشورهای منطقه به میزان قابل توجهی بالا برده است. همچنین این کمک ها موجب انکشاف شهری و روستاها نیز شده و جاده ها و سرکهای بسیاری در سطح افغانستان، با کمک های بدون عوض امریکا و متحدان غربی آن، پخته کاری و به اصطلاح قیرریزی شده است.
مکاتب بسیاری در سطح کشور مرمت و بازسازی و یا نوسازی شده اند، بیمارستانها و مراکز اداری و حدماتی دیگر نیز به همین شکل و بسیاری از ساخته های ریز و درشت دیگر که در هر حال نمی توان وجود آنها را انکار کرد.
و سرانجام پیشرفت در عرصه های رسانه ای و ارتباطات که افغانستان را در میان کشورهای منطقه و همسایگان، قابل توجه ساخته است نیز با کمک جامعه جهانی به خصوص کمک های کلان امریکا و متحدان آن، میسور و ممکن بود و است.
اما آیا بواقع قضیه از همان قراری است که خوشبینان حضور بلوک غرب در افغانستان مطرح می کنند؟.
این پرسش را می توان با توضیحات زیر پاسخ داد.
اما تجهیز و تقویت اردو و نظام افغانستان، بیشتر از آنکه یک واقعیت باشد، به رویای شیرین و دست نیافتنی شباهت دارد.
از دید بسیاری از کارشناسان نظامی، اردوی افغانستان اگر چه از نظر نیروی انسانی پر تعداد و چشم پر کن است؛ اما از نظر تجهیزات و ادوات مورد نیاز یک ارتش حدوداً سه صد هزار نفری، یک اردوی صد در صد فقیر و ضعیف است؛ چرا که این ارتش از نظر ادوات حربی و دفاعی، در پایین ترین درجه اعتبار آن قرار دارد و سلاح در دست داشته ی نظامیان افغان، سلاح های کهنه و دست چندمی است که فقط کشور ضعیف و محتاجی مانند کشور ما آنها را در اختیار دارد و از آنها برای دفاع در برابر دشمنان استفاده می کند.
از دید این کارشناسان، پس از گذشت ۱۶ سال از حضور امریکایی ها و شرکای آنها در افغانستان، هنوز این کشور و نظام آن از فقدان یک نیروی هوایی مسلح و مجرب رنج می برد و چند جنگنده و چرخبالی هم که امریکا به این بخش کمک کرده، یا فرسوده و تاریخ گذشته است و یا هم به درد جغرافیای جنگی در افغانستان نمی خورد.
و سرانجام در باب ترافیک رسانه و ارتباطات در افغانستان نیز باید یادآور شد که اولاً این یک پیشرفت ملی و مردمی است و با کار و تلاش و سرمایه گذاری های خودِ افغانها انجام و قوام یافته است و در ثانی آن رسانه هایی که با کمک امریکایی و اروپایی ها روی پا شده اند، با آنکه از کمیت مطلوبی برخوردار می باشند، اما از بعد محتوا و برنامه های ارزشی و انسانی، بواقع نامطلوب بوده و مروج و اشاعه گر فرهنگ غیر دینی و ضد اسلامی امریکایی و غربی هستند و از این منظر هیچ سنخیت و تناسبی با فرهنگ دینی و ملی مردم ما ندارند.
پس با توجه به بحث تطبیقی میان منافع و مضرات حضور خارجی ها در طول این ۱۶ سال برای مردم افغانستان، مضرات این حضور به مراتب به سود آن می چربد و بلکه می توان گفت که هیچ سود و منفعتی برای دولت و ملت ما نداشته و در آینده نیز نخواهد داشت.