اداره بازرسی ویژۀ امریکا برای بازسازی افغانستان (سیگار)، در گزارش تازه اش می گوید که نیروهای امنیتی افغانستان از اواخر سال ۲۰۱۵ تا آگست ۲۰۱۶ میلادی، کنترل ۹ درصد قلمرو تحت نفوذ شان را از دست داده اند.
یافته های این گزارش نشان می دهد که تا تاریخ ۲۷ نوامبر سال ۲۰۱۵ میلادی، نیروهای امنیتی افغانستان حاکمیت ۷۲ درصد ولسوالی ها را در اختیار داشتند؛ در حالی که در ۲۸ آگست ۲۰۱۶ این رقم به ۶۳.۴ درصد کاهش یافت.
بر بنیاد این گزارش، در جنگ ۱۵ سالۀ افغانستان با گروه های مختلف تروریستی، ۲۲۴۷ کارمند ارتش امریکا در عملیات مختلف نظامی در افغانستان کشته شده اند و بیش از ۲۰ هزار نفر دیگر نیز زخم برداشته اند.
جان ساپکو؛ بازرس ویژۀ امریکا برای بازسازی افغانستان می گوید که شمار گروه های مسلح مخالف حکومت افغانستان زمانی افزایش یافته است که نیروهای امنیتی افغانستان، مسؤولیت تأمین امنیت کشور شان را بر عهده گرفتند.
اگرچه بر بنیاد تجاربی که وجود دارد، مقام های رسمی افغانستان، غالبا آماری که منابع غربی در مورد وضعیت امنیتی افغانستان، کنترل طالبان بر ساحات و مناطق مختلف کشور، میزان تلفات نیروهای امنیتی و... ارائه می کنند را قبول ندارند و رد می کنند؛ اما کارشناسان می گویند که به نظر نمی رسد کسی نسبت به این امر تردید داشته باشد که اوضاع پس از انتقال ماموریت امنیتی از نیروهای خارجی به نیروهای داخلی در سراسر کشور از جمله کابل پایتخت، بدتر و شکننده تر شده است.
بر اساس این تحلیل، نیروهای دولتی، متحمل سنگین ترین تلفات انسانی از زمان ایجاد این نیروها شده اند و این تلفات سال به سال در حال افزایش است. از سوی دیگر، تروریست ها سال گذشته برای نخستین بار پس از سقوط رژيم طالبان، توانستند یکی از شهرهای راهبردی را در شمال کشور برای ۷۲ ساعت، اشغال کنند و این رخداد امسال نیز در همان تاریخ، بار دیگر تکرار شد.
قندوز در زمان سقوط رژیم طالبان، آخرین پایگاه آنها بود که درهم شکست؛ بنابراین، به باور آگاهان، اشغال این شهر، به لحاظ نمادین، نمایانگر قدرت گیری بی سابقه طالبان پس از سقوط این گروه محسوب می شود.
به عقیده تحلیلگران، این رویداد به ویژه در شرایطی که طالبان، به شدت درگیر تبعات ناشی از فروپاشی سازمانی داخلی بودند، یک برگ برنده ارزشمند برای جناح ملا منصور و رهبر کنونی شان ملا هبت الله به حساب می آمد.
به جز قندوز، در دیگر جبهه ها هم نیروهای دولتی، تلفات سنگینی داده اند.
به این حال، به باور منتقدان، البته نسبت دادن این ناکامی ها و هزینه های انسانی به انتقال مسؤولیت های امنیتی و خروج بخشی از نیروهای خارجی از افغانستان، شاید نگاه منصفانه ای به وضعیت پیچیده امنیتی کشور نباشد و تصویر کاملی از این وضعیت، ارائه نکند.
این صرفا نتیجه ای است که غربی ها می گیرند و از این تلقی، منافع خاصی را نیز مد نظر دارند. مثلا پس از سقوط قندوز، رییس جمهوری امریکا ماموریت نظامی این کشور را تمدید کرد. این امر، از دید صاحب نظران مسایل سیاسی و امنیتی، به معنای نوعی نسبت نامرئی میان این دو رویداد بود.
در خصوص آمار سلطه سرزمینی طالبان که منابع غربی آن را بزرگنمایی می کنند هم تردیدهایی وجود دارد.
اما در هر حال، چیزی در این میان وجود دارد که نشان می دهد میراث نیروهای خارجی برای سیستم امنیتی افغانستان، میمون و خوشایند نبوده است.
غرب ۱۴ سال مأمور ایجاد یک نیروی نظامی قدرتمند، جنگجو و آموزش دیده در افغانستان بود؛ اما کارهای زیربنایی بزرگی در این زمینه انجام نشد.
از آنسو، در زمینه سرکوب تروریزم هم آنگونه که انتظار می رفت اقدام پایداری صورت نگرفت. حتی همان دستاورد سال های اول سقوط طالبان هم حفظ نشد و افغانستان، به مرور شاهد قدرت گیری روزافزون تروریست ها بود.
در کنار اینها در حوزه صلح هم گام های قابل اعتنایی برداشته نشد، به جز مصالحه با گلبدین حکمتیار که آنهم از یکسو مورد تردید است و از سوی دیگر، با استقبال سرد و منفی افکار عمومی مواجه شده و از دید ناظران نیز تأثیر مهمی روی وضعیت کلی امنیت و ثبات کشور نخواهد داشت.
همه اینها از دید آگاهان، نشانگر این است که هزینه سنگینی که اکنون نیروهای امنیتی در جنگ با تروریزم می پردازند، نه تماما ناشی از انتقال مسؤولیت امنیتی یا خروج بخشی از نیروهای خارجی از افغانستان است؛ بلکه برآمده از اشتباهات یا اقدامات متعمدانه نیروهای خارجی پیش از انتقال یا تغییر مأموریت آنها می باشد؛ اشتباهات و اقدامات اشتباه آمیز و متعمدانه ای که هنوز هم تکرار و تجدید می شود.