سید حسین انوری، نامی که لرزه بر اندام دشمن می افکند و مایه مباهات دوست بود، مردی از تبار عیاران و رادمردان که نسب به اهل بیت پاک پیامبر (ص) می رساند، امروز رخ در نقاب خاک کشید.
کارنامه مبارزات نظامی انوری را حتی دشمنانش هم انکار نمی توانند. او که با فرماندهی قاطعانه اش در میان همه احزاب و تنظیم های جهادی، نامی بلند و پرآوازه برای شاخه نظامی حزب حرکت اسلامی افغانستان در جریان مبارزات حق خواهانه و استقلال طلبانه مردم افغانستان علیه ارتش اشغالگر شوروی پیشین و مزدوران داخلی آن، رقم زد.
انوری همچنین در عرصه سیاست در ۱۵ سال اخیر، همواره به عنوان یکی از محورهای غیر قابل انکار و نادیده انگاری، خوش درخشید؛ مردی که به صراحت لهجه، شجاعت بیان حقایق انکار شده تاریخ مبهم و پیچیده سال های سیاه جنگ های داخلی و فراخوان های قاطعانه و صریح اش برای غبارروبی و گردافشانی از زوایای مبهم تاریخ ۳۰ سال اخیر کشور، مایه سرافرازی دوستان و رعب و وحشت و جبن و ترس و تحقیر دشمنانش بود.
مرحوم انوری هیچگاه از مواجهه ای صریح و رویارو با حقیقت، ابا نداشت و به همین دلیل، وقتی در مظان و معرض اتهام های ناجوانمردانه و اغلب بی بنیاد دشمنانش قرار می گرفت، صریح و مردانه پاسخ می گفت و آنها را با اسم و رسم به مناظره ای رسمی و علنی در مورد موضوعات مورد مناقشه فرامی خواند.
انوری همچنین برخلاف بسیاری دیگر از همگنانش، سیاست و قدرت را در خدمت زدودن محرومیت مردمی قرار داد که داغ یک تاریخ ستم و تبعیض و بی عدالتی را بر پیشانی خود داشتند؛ چه در دوران تصدی وزارت زراعت، چه در زمان بر عهده داشتن زمام ولایت هرات و چه در مرحله ای که به نمایندگی از مردم کابل در مجلس نمایندگان، حضور داشت.
در هرات، تابوهای سنگ شده بسیاری را شکست و سرزمین هرات را به جایی امن برای زندگی سربلند و بدون تبعیض همه ساکنان آن از هر مذهب و ملیتی تبدیل کرد.
شهرک هایی که در دوره ولایت مرحوم انوری در هرات، ایجاد شد نشانه ای آشکار و ماندگار از خدمات تاریخی و فراموش نشدنی مردی است که قدرت را در خدمت ملت قرار داد و درد تاریخی انبوه جمعیت محروم و ستم دیده را به خوبی دید و شنید و درک کرد و درمان نمود.
اینک این دلاورمرد عیاروش، رخ در نقاب خاک کشیده و ملتی را از الطاف و مهرورزی های پدرانه اش، برای همیشه محروم کرده است.
این صدای ضجه های رهروانی تنها و بی راهبر است که امروز در آیین وداع جاودانه با فرمانده، در میان اشک و آه، فریاد می زند: خداحافظ فرمانده!
فرمانده اما در سکوت و سکونی ابدی، فرورفته و آن صدای آشنای آرامبخش برای دوست و وحشت آور برای دشمن، برای همیشه، خاموش گشته است.
فرماندهی که دیر درک شد و زود رفت.
در عصری که از استخوان های شهدای مظلوم و بی نام و نشان جهاد مقدس مردم افغانستان، برای عروج به عالی ترین مدارج قدرت و گنجینه های پایان ناپذیر ثروت های افسانه ای به واسطه فرماندهان و رهبران پیشین، نردبان ساخته می شود، حضور و وجود عیاری چون انوری، برای راهروان پرشمارش، یک تکیه گاه، یک پناه و یک نقطه روشن امید بود؛ زیرا او همه وجودش را وقف برآوردن آرزوهای تأخیرشده، حقوق تضییع شده و خواسته های مشروع سرکوب شده مردمی مظلوم و فراموش شده کرده بود.
این یک ادعای صرف نیست؛ بلکه مشی عملی و کارنامه مبارزاتی مردی از تبار پاکان و صالحان است.
اینک که مشیت تغییرناپذیر الهی بر این قرار گرفته است که رادمردی چنین بزرگ و بی مانند، در اوج نیازمندی و بی رهبری یک ملت، مردم اش را ترک کند و به سفری ابدی برود، ناگزیریم نام بلند فرمانده و یاد جاودانه او را با اندوهی مدام، گرامی بداریم...
خداحافظ فرمانده!