حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار برای امضای توافقنامه صلح، خواستههای جدیدی را مطرح کرده است.
خبرگزاری آسوشیتدپرس این مطلب را از قول مقامات حکومت افغانستان که با حزب اسلامی مذاکره میکنند، گزارش دادهاست.
یکی از این مقامات به آسوشیتدپرس گفته است که لغو کردن قرارداد امنیتی با امریکا، تعیین جدول زمانی برای خروج نیروهای خارجی از افغانستان و امضای این جدول از سوی دولت افغانستان، نه حکومت وحدت ملی کنونی، سه شرطی است که حزب اسلامی مطرح کرده است.
عطاء الرحمن سلیم؛ معاون شورای عالی صلح گفته: جانبین چند هفته قبل به یک توافق مقدماتی دست یافتند و برای نهایی ساختن آن فقط به امضای گلبدین حکمتیار نیاز بود.
یک عضو هیأت مذاکره کنندۀ حزب اسلامی هم گفته است که شرطهای جدید در یک نامه از جانب آقای حکمتیار به اشرف غنی ارائه شده است.
همچنین یک منبع در ریاست جمهوری افغانستان گزارش آسوشیتدپرس را بیبنیاد خوانده و گفته است که تفاهمنامۀ صلح با حزب اسلامی، به زودی امضا خواهد شد.
به عقیده تحلیلگران، به درستی روشن نیست که حق دقیقا با چه کسی است و در پشت پرده سناریوی صلح با گلبدین حکمتیار، چه چیزی در جریان است؛ اما با توجه به آنچه در رسانه های همگانی درز کرده، می توان حدس زد که روند صلح با گلبدین، با گره های سخت و دشواری های سنگینی رو به رو شده است.
در این میان، اگر محتوای گزارش اخیر خبرگزاری امریکایی آسوشیتدپرس را در نظر آوریم، چند انگیزه برای طرح پیش شرط های تازه از جانب حکمتیار در زمینه امضای توافقنامه صلح با دولت به رهبری اشرف غنی، می تواند قابل تصور باشد.
نخستین مساله این است که حضور حکمتیار در نظامی که قویا از سوی نیروهای خارجی حمایت می شود و ابتنای استراتژي امنیتی و نظامی آن، به شدت وابسته به منابع کمکی خارجی، حضور نظامی غرب در افغانستان و پیمان های امنیتی دوجانبه، استوار می باشد، با سوابق مبارزاتی او یا دست کم ادعاهای بزرگی که طی این سال ها از جانب وی مطرح شده و او –حق یا باطل- سال های سال بر سر آنها جنگیده است، در تضادی آشکار و غیر قابل جمع قرار دارد.
بنابراین، حتی اگر دولت افغانستان بتواند بر ذهنیت های شدیدا منفی موجود در میان مردم افغانستان بر علیه گلبدین و کارنامه سیاسی و نظامی او، غلبه کند و صلح با حکمتیار را به عنوان یک واقعیت پذیرفته شده، در کشور، بر افکار مخالف بقبولاند، این دست کم برای خود آقای حکمتیار، بسیار دشوار خواهد بود که در یک چرخش عجیب و ناگهانی، بر تمامی آنچه طی این سال ها شعار داده، برای آنها جنگیده و بر اساس ادعاهای خودش به منظور تحقق آنها، «مبارزه» و «جهاد» کرده است، پای بگذارد و به روند صلحی بپیوندد که عملا هیچیک از ادعاهای بزرگ پیشین او در زمینه امتناع از مصالحه و استمرار مبارزه را تحقق نمی بخشد.
یکی از مهم ترین مسایل در این زمینه، خروج نیروهای خارجی از افغانستان است؛ نیروهایی که آقای حکمتیار بارها از آنها به عنوان «اشغالگر» نام برده است.
اگر او اکنون به روند صلحی ملحق شود که در آن اصولا زمان بندی خروج نیروهای خارجی از کشور، محل بحث و مذاکره و معامله نباشد، این برای او به معنای پذیرش یک شکست تلخ و سنگین است.
بنابراین، اگر او توافق اولیه با دولت را بدون قید و شرط بپذیرد، شگفت آورتر و باور آن، دشوارتر است از اینکه اکنون با سه پیش شرط تازه از جمله مشخص شدن زمان بندی خروج نیروهای خارجی و لغو پیمان امنیتی، از امضای نهایی توافقنامه، احتراز کرده است.
اگر یافته های آسوشیتدپرس درست باشد، از یکسو پذیرش این پیش شرط ها از سوی دولت افغانستان، عملا غیر ممکن است و از سوی دیگر، امضای توافقنامه با چشم پوشی از این پیش شرط ها توسط حکمتیار هم بسیار غیر محتمل به نظر می رسد.
انگیزه های دیگری مانند کسب امتیازهای بیشتر از حکومت افغانستان، ابا ورزیدن از پذیرش آسان روند صلح و همچنین بازی تبلیغاتی با گزینه خروج نیروهای خارجی و لغو پیمان امنیتی به منظور پرهیز از خدشه دار شدن سوابق جهادی و مبارزاتی آقای حکمتیار هم می تواند در این تصمیم، دخالت داشته باشد.
صرف نظر از اینها، واقعیتی که وجود دارد این است که صلح با حکمتیار ظاهرا در برزخ اصرار دولت و انکار فرستاده های صلح حکمتیار باقی مانده و آینده مبهمی در برابر آن وجود دارد؛ مگر آنکه دوطرف در پشت پرده این بازی، روی مسایل دیگری توافق کرده باشند که ملت، افکار عمومی و رسانه های جمعی از آن، آگاهی نداشته باشند.