ملا اختر محمد منصور کسی است که بنا به گفته های برخی از آگاهان طرفدار برقراری ثبات و امنیت در افغانستان بوده و یا لااقل راضی نبوده تا خشونت بیش از این افغانستان و مردم آن را تهدید کند. در این زمینه یکی از نمایندگان مردم در شورای ملی اظهارات قابل تاملی دارد. وی می گوید: "طالبان یک پروژهی امریکایی است که از سوی این کشور تمویل میشود و تطبیقکننده این پروژه پاکستان است و تغییر در رهبری طالبان طبق اهداف امریکا صورت میگیرد.
امریکا با حذف رهبران قبلی طالبان از صحنه تلاش میکند تا افراد افراطیتر و تندروتر این گروه را به صحنه بیاورد؛ تا جنگ، خشونت، انتحار و انفجار بیشتر شود. بعضی معلومات استخباراتی نشان میدهد که رهبری قبلی طالبان با نهادهای امنیتی افغانستان رابطه برقرار کرده بود تا انفجار و انتحار ختم شود، به همین دلیل ملامنصور از صحنه حذف شد.
ملامنصور حذف شد تا به جایش یک فرد افراطی مانند هیبتالله بیاید تا جنگ در افغانستان بیش از پیش افزایش یابد.
افزایش جنگ و خشونت یکی از اهداف امریکا است؛ لذا باید افراد در راس بیایند که براساس اهداف این کشور کار کنند."
اظهارات این نماینده مردم بواقع دقت برانگیز است؛ مخصوصاً که این گفته ها را بگذاریم در کنار صحبت های ملا هیبت الله؛ رهبر جدید نصب شده ی طالبان از سوی شورای عالی رهبری طالبان در کویته پاکستان. بر اساس خبرها این رهبر تازه نفس طالبان در نخستین نطقش پس از انتصاب شدن به عنوان رهبر این گروه، چنانکه نماینده مردم در پارلمان کشور ادعا کرده است، هیچ حرفی از صلح و سازش نمی زند و بر عکس بر ادامه جنگ با دولت افغانستان تاکید می کند.
این عین سخنان رهبر جدید طالبان است که در یک فایل صوتی از سوی این گروه منتشر شده است:"اعضای این گروه در مذاکره صلح با دولت افغانستان شرکت نخواهند کرد. طالبان هیچ گاه سر تعظیم فرود نمیآورد و با مذاکرات صلح موافقت نمیکند. مردم فکر میکردند بعد از مرگ ملا منصور ما سلاحمان را زمین خواهیم گذاشت اما ما تا انتها به جنگ ادامه خواهیم داد."
ادامه جنگ! چیزی که بر رغم شعارهای ظاهری امریکایی ها و پاکستانی ها مبنی بر صلح و ثبات طلبی برای افغانستان و منطقه، خواست درونی و اصلی آنها را شکل می دهد. می دانیم که این فقط اظهارات نماینده مردم در پارلمان کشور و نیز سخنان جنگ طلبانه رهبر جدید طالبان نیست تا موجب شکل گیری یک چنین برداشتی از نیت سران امریکا و پاکستان در قبال افغانستان و دولت و ملت آن شود؛ بلکه نشانه ها و شواهد استوار و متقن دیگری نیز وجود دارد که حکایت از حفظ و نگهداری بی ثباتی و ناامنی های دوام دار در افغانستان بوسیله استخبارات ایالات متحده امریکا و پاکستان می کند.
یکی از این نشانه های ملموس نبرد نمایشی و غیر واقعی نیروهای نظامی امریکایی با شورشیان طالبان در طول سالها حضور آنان در افغانستان می باشد. جالب است که در کشور ما بر رغم ادعای جنرالهای امریکایی مبنی بر جنگ با تروریزم، اما بحران جنگ در افغانستان دقیقاً حساب شده و مدیریت شده به پیش می رود و این جنگ به گونه ای مدیریت می شود که نه طالبان پیروز نهایی میدان باشند و نه هم نیروهای دولتی و خارجی؛ یعنی جنگِ افغانستان در همین سطح و حدودی که در حال حاضر در جریان است، باید حفظ و نگهداری شود.
می توان گفت که مدیریت جنگ در همین حد و حدودی که فعلاً در افغانستان وجود دارد، پروژه مشترکی است که از سوی سران واشنگتن و اسلام آباد جهت حفظ و دوام منافع استعماری آنها، به پیش برده می شود. اما چیزی که برای مردم افغانستان بیش از همه اهمیت دارد، موضع و موقف دولت کنونی این کشور است.
مردم می خواهند بدانند که موقف حکومت وحدت ملی به عنوان حافظ و حامی منافع علیای ملی ملت و کشور افغانستان در شرائط کنونی و بحران جاری که امریکا و پاکستان مسببان و محرکان واقعی آن هستند، چیست؟ مردم می خواهند بدانند که سران و رهبران حکومتی ما آیا می دانند که امریکایی ها و پاکستانی ها به دنبال ویرانی و تباهی افغانستان و دولت و ملت آن هستند یا نمی دانند؟! و اگر می دانند که فرض درست هم همین می باشد، پس چرا دست روی دست گذاشته و سران واشنگتن را به پرسش نمی گیرند که چرا با سرنوشت افغانستان و دولت و مردم آن بازی می کنند و زیر نام و عنوانهای دروغین و عوام فریب کمک به مردم و دولت افغانستان، با پنبه سر آنان را می بُرند؟!
این درست است که افغانستان یک کشور ضعیف نگهداشته شده است و همین ضعف و بی قوتی تحمیلی برای این دولت و کشور نقشه و پلان شده است تا همواره گوش به فرمان قدرتهای استعماری بماند و نتواند بدون رضایت و خواست آنان و در جهت احقاق حق و تثبیت منافع ملی خویش، قدمی بر دارد؛ اما با همه این ناملایمات و زمختی های زجر آور سیاسی، افغانستان چنانکه همه می گویند؛ حتی قدرتهای غربی موجود در این کشور، یک کشور اشغال شده نیست تا هر گونه که اشغالگران صلاح ببینند، در آن عمل کنند؛ بلکه افغانستان و دولت و ملت آن، یک کشور و دولت و ملت مستقل و آزاده است و از همه مهمتر مسلمان که شایسته نیست تا حرف اول و آخر را در این مملکت اغیار و بیگانگان بزنند و هر گونه که منافع استعماری و نامشروع آنان ایجاب کند، با افغانستان و دولت و ملت آن معامله کنند!
به نظر می رسد برای سران و رهبران دولت اسلامی ما شایسته ترین راه آن باشد که بجای ترس و هراس از قدرتهای غربی و شرقی، پشت و دل خود را به خدا و مردم افغانستان گرم کنند و با همین قوت و پشت گرمی، حتی قوی ترین قدرتهای استعماری را در صحنه های بین المللی به استیضاح و حتی محاکمه بکشانند و حق داشتن زندگی خود و هموطنان خود را از آنان مطالبه کنند و بیش از این به هیچ دولت و قدرتی اجازه ندهند تا با سرنوشت افغان و افغانستان بازی کنند.
به نظر می رسد که این کمترین کاری است که یک دولت و حکومتی که ادعای استقلالیت و آزادگی دارد، می تواند برای کشور و مردم خویش انجام دهد.