گزارش ها می رساند که اخیراً هیئاتی از طالبان از قطر برای بحث روی موضوعات مهاجران و سرحدات وارد پاکستان شده و با مقامات آن کشور مذاکره کرده است. این سفر و به تعقیب آن دیدار و مذاکره مقامات پاکستانی با این هیات، واکنش تند حکومت افغانستان را به دنبال داشت.
معاون سخنگوی رئیس جمهور در یک نشست خبری گفت:" سفر هیئات طالبان از قطر به پاکستان از دید ما سوال برانگیز است، چون یک گروه تروریستی حق سفر به کشورها را ندارد. در گام نخست بررسی وضعیت مهاجران از صلاحیت های دولت ها است و در گام بعدی نیز اکثر مردم بدلیل جنایت این گروه، از کشور آواره شده و در پاکستان مسکن گزین شده اند.
بحث روی مسئله سرحدات از صلاحیت های کشور ها است و پاکستان نیز روابط خود را با افغانستان؛ تروریست محور نه بل دولت محور درست کند."
از موضع دولت وحدت ملی که بگذریم در ربطِ به خبر فوق چند نکته در خور یادآوری می نماید. نخست اینکه پاکستان طبق سیره و روال همیشگی خودش یکبار دیگر نسبت به دولت و ملت افغانستان، غیرمسئولانه و دخالت جویانه وارد عمل شده است.
این واقعیت را هم دولتمردان پاکستانی می دانند و هم سایر دول و ملل دنیا که امروزه افغانستان و مردم آن برای خود شان دولت و نظام و کشور مستقلی دارند؛ اگر چه دولت و حکومتی ضعیف و در بسیاری از مواردی که به سرنوشت ملت آن مربوط می شود، منفعل و سر در گم است؛ اما با همه ی اینها، جهان و جهانیان افغانستان و مردم آن را از نشانی و آدرس همین دولت می شناسند و به اعتبار همین دولت و حکومت، روابط دیپلماتیک خویش را با افغانستان استوار کرده اند.
اما در این میان این دولت پاکستان است که بر رغم به رسمیت شناختن دولت وحدت ملی افغانستان، اما در عمل به گونه ای بر خلاف عرف دیپلماتیک رفتار می کند که گویا دولت منتخب مردم افغانستان را از اصل و اساس قبول ندارد و آن را با هیچ معیار و اصول و قاعده ای به رسمیت نمی شناسد!
دخالت مداوم سران پاکستانی در امور افغانستان و به خصوص با استفاده از عوامل تروریست و دهشت آفرین خویش در عرض و طول روی کار آمدن دولتهای پسا طالبانی در افغانستان، و دامن زدن به ناامنی ها و بدامنی هایی که نتیجه آن کشته و زخمی و تخریب مردم و کشور ما است، جز این معنی چیزی دیگری نمی تواند باشد که سران اسلام آباد رسمیتی برای دولت و ملت افغانستان قائل نیستند؛ و گر نه چگونه قابل تصور و پذیرش است که در موجودیت دولت و حکومت وحدت ملی در افغانستان، پاکستان یک گروه تروریستی دست پرورده ی خودش را بدیل قانونی دولت افغانستان فرض کند و بدون کوچکترین توجه و اعتنا به نظر و منویات سران کابل، هیئاتی از طالبان را با جبین باز و گشاده در اسلام آباد بپذیرد و مضحک تر آنکه با هیئات مذکور در دو زمینه مهاجران و سرحدات دو کشور پاکستان و افغانستان، به بحث و مذاکره هم بنشینند.
پس پیش از هر نوع بحث و نتیجه گیری ای، این دولت پاکستان است که در معرض انتقاد و نکوهش شدید دولت و ملت افغانستان قرار دارد و باید به دولت و مردم کشور ما پاسخ دهد که چرا هر از گاهی دست به یک چنین حرکات خصمانه و دخالت جویانه می زند و در قدم بعدی این به مقامات کابل و سران دولت وحدت ملی مربوط می شود تا برخورد دیپلماتیکی شایسته و بایسته با همسایه جنوبی ما داشته باشند و با استفاده از هر ابزار و وسیله ممکن و میسر، از ادامه این دخالتها در امور کشور جلوگیری کنند.
نکته دوم سکوت پرسش برانگیز امریکا و متحدان آن در قبال عملکردهای خصمانه و غیر مسئولانه پاکستان در برابر افغانستان و دولت و ملت آن است. امریکا و متحدان اروپائی و منطقه ای آن در عرض و طول این چندین سال به روشنی نشان داده اند بر رغم شعار دفاع از دولت و مردم افغانستان در قبال دشمنان آنها، در صورت بروز هر گونه اصطکاک میان افغانستان و پاکستان، یا به سکوت معنی دار روی آورده اند و یا جانب پاکستان را گرفته اند.
این موضع خارجی ها در قبال اسلام آباد، دولت افغانستان را همواره در موضع ضعف و انفعال قرار داده و دولتمردان ما را وادار کرده تا بجای اتخاذ یک موضع جدی و تعیین کننده در برابر دخالتهای مستمر اسلام آباد، به سیاست خواهش و تضرع و التماس رو بیاورند و به همان نیز بسنده کنند.
و سرانجام نکته پایانی اینکه به تاسی از قدرتهای برتر، به خصوص دولت امریکا، سازمان ملل متحد و شورای امنیت آن و نیز سایر سازمانهای جهانی و اسلامی، دولت و ملت افغانستان را در بوته نسیان و فراموشی گذاشته اند و یا حد اکثر همان موضعی را در قبال افغانستان و دولت و ملت آن اتخاذ می کنند که امریکا و سایر قدرتهای برتر نظامی- اقتصادی، به آنها دیکته می کنند!
با این حساب، تنها یک راه در برابر دولت افغانستان و مردم آن باقی می ماند تا بنیه خود و کشور شان را در حدی از قوت و قدرت اقتصادی و نظامی رشد دهند تا بتوانند بدون اتکا به این و آن دولت و کشور، به گونه ای روی پای خویش بایستند که هیچ دولت و کشوری از جمله پاکستان را توان و جرئت دخالت در امور دولت و کشور شان نباشد؛ که اگر این گونه شد، می توان به آینده ی روشن برای افغانستان و مردم آن امیدوار بود و در غیر آن، باید همچنان شاهد دخالتهای دیگران و نابسامانی دوامدار این آب و خاک باید بود.