اعراب بادیه نشین که زمانی از انسانیت و تمدن به حدی دور بودند که دخترکان معصوم خویش را قربانی نام و ننگ ننگین خویش کرده و آنها را زنده زنده دفن می کردند، با فرود انسانی از ملکوت نبوت و رهبری و با طلوع آئین انسان ساز اسلام، به یکباره از عمیق زبونی و ذلت به اوج عزت و انسانیت تکیه زدند و پر واضح است که این توفیق به یمن اخلاق نیکوی پیامبر رحمت، شمشیر علی ابن ابی طالب و سرمایه ام المومنین خدیجه کبرا، شامل حال عرب آن روز شد.
عربی که غذایش گوشت سوسمار و ملخ بود و تشنه تر از هر شتری در بیابانهای خشک و لم یزرع حجاز پرسه می زد، یکباره چشم وا می کند و خود را آقای دینای عصر خویش در میابد! در یک چنین عصر طلائی و فرصت بی بدیل، آنهایی که اصیل اند و ظرفیتی دارند، در کنار پیامبر گرامی اسلام-ص-، عاشقانه می مانند و چون آن بزرگوار را به عنوان پیام رسان واقعی وحی الهی قبول دارند و نیز وجود نازنین ایشان را هدیه ای می دانند بی مانند که آفریگار انسان و جهان به بشریت و به خصوص به اعراب بادیه نشین ارزانی داشته است، هر فرمان و دستور او را با دل می خرند و با همه ی وجود از آن دفاع می کنند.
اما با تاسف در همان آغازین روزهای فتح مکه و پیروزی اعجازگرانه لشکر محدود محمد مصطفی، تعدادی هم در مکه حضور داشتند که در دل کینه های کهنه و دیرینه با رهبری اسلام و سایر مسلمانان داشتند. کسانی مانند ابوسفیان و خاندان و دار و دسته آن که به گواهی اسناد و شواهد تاریخی حتی به قدر یک چشم بهم زدن هم به نبوت روسول خدا و دین او ایمان نیاوردند و تنها عامل جاری شدن شهادتین بر زبانهای فتنه و دروغ و نفاق آنها، ترس و وحشت از قدرت و هیبت رسول خدا و لشکر اسلام در مکه بود.
بر خلاف پذیرش ظاهری و صوری اسلام از جانب اباسفیان، اما این مشرک بالفطره در ادامه زندگی نکبت بار خویش نیز ابداً به اسلام و رسالت رسول الله-ص-، ایمان نیاورد و برای همین نیز بی ایمانی و شرک نسبت به خدا و رسول او در نسل و نبیره او ماندگار شد و اولاده او یکی پس از دیگری با جانشینان و خلفای پیامبر اسلام، سر ناسازگاری و مخالفت را در پیش گرفتند؛ تا آنکه زمام امور در حجاز را به دست آوردند.
آل ابوسفیان در طول سالهای طولانی حاکمیت بی چون و چرا در حجاز آن روز و عربستان امروز، همه ی سعی و تلاش خویش را هزینه کردند تا امت اسلامی را که تعداد آنان به هزاران هزار تن می رسید، حتی الامکان از اسلام واقعی و ناب که در چوکات پیروی از قرآن مجید و اهل بیت رسول خدا-ص-، تبارز یافته بود، دور و جدا کنند و به همین دلیل همه ی حمله ها و هجمه های خویش را بر شخص علی ابن ابیطالب که در واقع پس از رسول خدا-ص-، سمبول و رئیس اهل بیت آن بزرگوار بود، متمرکز کرده بودند.
واقعیت این است که آل اباسفیان و همفکران دنیا و قدرت پرست آنان، در هدف شوم و اهریمنی خویش موفق شدند و دوری امت اسلامی از قرآن و نیز اهل بیت رسول خدا را قانونی و نهادینه کردند؛ چرا که مفسران واقعی کتاب خدا(جل جلاله)، چهارده نور مقدس و معصوم بودند که همه از سلاله پاک رسول خدا-ص-، و دختر پاکیزه اش فاطمه زهرا-س- بودند و هستند.
حجاز و حکومت بر آن در طول سالها و قرنهای متمادی، دست به دست شد تا رسید به دست آل سعود و سران تهی مغز و بی تدبیر آنان؛ اما در همه ی این سالها و قرنها، یک چیز تغییر ناپذیر ماند و به عنوان قاعده و قانون و به اصطلاح امروز، مانیفیست همه ی حکومتها در عربستان در آمد و آن مبارزه با اسلام واقعی که تبلور یافته در پیروی از قرآن مجید و اهل بیت رسول خدا است، می باشد.
در ادامه همان سیاست های خصمانه آل سعود با اسلام و اهل بیت رسول خدا است که مدتی قبل سران شیخ نشین در حواشی خلیج فارس، حزب الله لبنان را گروه تروریستی می خواند و پس از آن و در اجلاس سران اتحادیه ننگین عرب، این یاوه دوباره تکرار می شود و سران حاضر در این اتحادیه اهریمنی، در کنار حزب الله لبنان، الحشد الشعبی یا نیروهای مقاومت مردمی در عراق را در لیست گروههای تروریستی قرار می دهند!
جالب است که اتحادیه عرب دقیقاً دو گروهی را تروریست می داند که آنها در سوریه و عراق توانسته اند ضربات مهلک و تعیین کننده ای را بر پیکره پوسیده داعش و النصره و سایر گروههای جهنمی تروریستی وارد کنند؛ گروههای غدار و تروریستی و انسان کشی که به اعتراف سران غربی، با حمایت قوی و همه جانبه ریاض، واشنگتن و قطر و ترکیه و سایر دولتهای مزدور و خائن عربی و با هدف به بحران کشیدن منطقه، ایجاد و راه اندازی شده اند.
بیشتری از تحلیل گران بر این باوراند که سران آل سعود و دول عرب مواجب بگیر آنها، یک حقارت بلند مدت دارند که مربوط می شود به شکست مفتضحانه آنان در جنگ با اسرائیل و نیز یک حقارت و سرخمی کوتاه مدت و بروز دارند که مربوط می شود به شکست زبونانه آنان در سوریه و عراق و به خصوص در یمن و این دو حقارت طاقت فرسا و زجر دهنده موجب شده تا سران ریاض در اوج ناامیدی و با وقاحتی بی حد و مرز، عقده گشائی کنند و کسانی را تروریست بخوانند که خود قربانی تروریسم اند و این حقیقت را حتی سران آل سعود بهتر از هر کسی دیگری می دانند.
اگر چه در این مورد می توان بی نهایت حرف حساب زد که موجب شرمندگی مضاعف و مکرر سران عرب به خصوص سران ریاض شود؛ اما بجاست تا آل سعود را که در واقع ماشین محرکه دیگر رهبران در اتحادیه عرب است را ارجاع دهیم به سخنان محکم و استوار وزیر امور خارجه عراق در همان مراسم که گفت:" جنبش های مقاومت مانند حزب الله لبنان و الحشد الشعبی عراق کرامت عرب ها را حفظ کرده اند و هر طرفی آنها را تروریستی بخواند، خود تروریست است و سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان قهرمانی عربی است که از ارزشها و اصول دفاع می کند."