آرامش نسبی حاکم در پایتخت افغانستان، آرامش قبل از توفان است. عوامل اجانب از شگردهای متفاوتی در ساماندهی حملات انتحاری و غیر انسانی شان در کشور ما بهره می برند؛ گاهاً و برای مدتی این حملات به گونه پی در پی و متواتر انجام می شود؛ به گونه ای که امان از مردم می گیرد و جوی از رعب و وحشت را در فضای افغانستان حاکم می کنند.
پس از مدتی که مردم را سراسیمه و نگران کردند و از سویی هم با انتقادات رسانه ای داخلی و خارجی مواجه شدند، حملات پیگیر را توقف داده و با مکث و توقف کوتاه مدت به تخریب و مسلمان کشی در کشور ما ادامه می دهند.
هر حمله انتحاری ای که در کشور رخ می دهد، همه ذهنها بطور خودکار به دولت اسلام آباد متوجه می شوند و همه یکصدا علیه سران پاکستانی شعار می دهند. در این شکی نیست که دولت و استخبارات همسایه جنوبی ما به دنبال تثبیت منافع استعماری خویش در افغانستان است و نه تنها پاکستان که همه ی دولتها و کشورهای پیرامون ما با توجه به سیستم حاکم در معادلات جهانی، بدون استنثاء به دنبال منافع خویش در حرکت اند و از هر کشوری که بتوانند منافع مورد نیاز خویش را تامین می کنند.
در یک چنین اوضاع و شرایطی اگر هم دولتهایی پیدا شوند که نگاه اسلامی و انسانی تر به سایر کشور و ملتها داشته باشند، نهایتاً به استثمار و استعمار ملل مسلمان نظر ندارند؛ اما قطعاً این دلیل نمی شود تا به دنبال منافع ملی و سیاسی کوتاه مدت یا دراز مدت خویش در سایر کشورها نباشند.
حملات پی در پی انتحاری در پایتخت و به خصوص حمله اخیر عوامل مشخص و معلوم الحال بیگانه به کارمندان یک رسانه خصوصی در کابل و کشته و زخمی شدن تعدادی زیادی از هموطنان بی گناه ما، یکبار دیگر موجب می شود تا مردم ما پرونده کاری یک و نیم ساله دولت وحدت ملی را باز کرده و برای چندمین بار نمره تاسف بار صفر را در پارچه امتحانی این دولت ضعیف و منفعل منظور کنند.
بدون هیچ گونه اغراق و گزافه ای باید گفت که حکومت به اصطلاح وحدت ملی در عرض و طول یک سال و چند ماهی که از عمر بی خیر و برکتش می گذرد، سیاه ترین و بدترین شبها و روزها را برای مردم ما به ارمغان آورده است و در یک کلام می شود گفت که کشور را بگونه همه جانبه فلج و مردم را به شکلِ بی سابقه ای مستاصل و درمانده کرده است!
تا جاییکه حافظه تاریخی مردم یاری می کند، در طول لااقل ۵۰ سال اخیر، هیچ رژیم و دوره ای را نمی توان یافت که از نظر ضعف و عدم درایت و کفایت بتوان آن را با دولت و حکومت فعلی مقایسه کرد و سنجید.
زبان حال تقریباً همه ی مردم کشور است که دولت حاکم کنونی، هیچ یک از معیار و ملاکهای یک دولت و حکومت خوب و خدمتگذار را در خود ندارد و این عدم درایت و کفایت نه تنها در زمینه های اقتصادی، فرهنگی و...، رخ نموده که در حیطه سیاست و دیپلماسی نیز سران ما حرفی برای گفتن ندارند.
این بواقع شگفت و حیرت آور است که حدود ۱۵ سال است که سران پاکستانی به تعبیر بسیار ساده و سطحی دولتمردان ما را بازی می دهند و با همین شیوه و شگرد حضور ظالمانه شان را از طریق مخالفان مسلح و نیز ستون پنجم در افغانستان و دولت و نظام آن، حفظ کرده اند.
پاکستانی ها با یک شیوه و راهکار مشخص و نیز با یک رویکرد روشن تر از آفتاب، وارد بازی در کشور ما شده اند که اگر درایت و کفایت سیاسی ولو به مقدار اندک هم وجود داشته باشد، به وضوح می شود این ورود و حضور غیر صادقانه و استعماری را درک کرد و فهمید؛ اما بواقع که باید غبطه خورد به حال آن مغزهای متفکری که بپاس تفکر شان از دست سران غربی تحفه و جایزه دریافت می کنند، اما در حل ساده ترین معمای کشور خود شان، یک و نیم سال تمام سر در گریبان عجز و درماندگی فرو برده اند!.
واقعیت این است که امروزه جهان تغییر کرده و به تبعه آن انسانها به خصوص مسلمانها نیز دچار تغییر تاسفبار فکری و فرهنگی شده اند و این همان رنسانس فکری ای است که فلاسفه روان پریش غرب برای انسان معاصر به ارمغان آورده و او را به هر سمت و سویی غیر از آسمان و گزینه های دینی می کشاند.
اهریمن غربی به انسان معاصر چنین القاء می کند که حرف اول و آخر را زر و زور یا همان قدرت اقتصادی و نظامی می زند و دین و آموزه های آن نمی تواند خیلی محلی از اعراب داشته باشد و باید قوی تر از همه بود تا بتوان بر همگان حکومت کرد. با تاسف مشکل ما مسلمانها نیز همین است که این مغالطه وارداتی غربی را پذیرفته ایم و خیال می کنیم این دین و آموزه های آن است که ما را از پیوستن به کاروان رشد و ترقی اقتصادی و نظامی باز داشته و در نتیجه از شرق و غرب عقب افتاده ایم؛ حالانکه این مغالطه ای است آشکار که خودِ همین غربیها به خورد ما مسلمانان داده و با همین مغالطه ناجوانمردانه، مشغول و سرگرم ما نگهداشته اند!.
با توجه به همین رویکرد و ارزیابی از گزینه های زر و زور و قدرت اقتصادی- نظامی است که با تاسف سران و دولتمردان ما از پاکستان و قدرت هسته ای آن می ترسند و فکر می کنند که اگر با پاکستان شاخ به شاخ شوند و در برابر دخالت های خونین در افغانستان بایستند، شکست و فروپاشی شان قطعی و حتمی است!.
محض یادآوری به دولتمردان ضعیف الایمان و سست عنصر خویش باید یاد آور شد که پاکستان و قدرت محدود اتمی آن که سهل است، دولت و ملتهایی در همین عصر کنونی وجود دارند که با تکیه به ایمان و پشتوانه مردمی و ملی شان در برابر هسته ای ترین قدرتهای استعماری قرن، سالهاست که ایستاده اند و مقاومت کرده اند و حتی حق مسلم خویش را از حلقوم اژدهاهای قدرت و ثروت و زور بیرون کشیده اند و هنوز که هنوز است روی پای خویش ایستاده اند و هر روز نیز در حال پیشرفت و بالندگی اند و برای کشور و مردم خویش، بهترین ها را به ارمغان آورده اند.
اما با همه ی اینها، استعمار و استکبار شرق و غرب، نتوانسته کوچکترین ضربه ای به منافع ملی و مشروع این دولتها و ملتهای آزاده و سربلند وارد کنند.
به نظر می رسد دولتمردان ما ردای کبر و نخوت پوشالی را کنار گذاشته و در کمال تواضع و فروتنی، از دول و ملل شجاع و نترس و در عین زمان معقول و مدبر پیرامون خویش درس بگیرند و در برابر سران اسلام آباد این همه ضعیف و منفعل ظاهر نشوند.