نشست چهارجانبه میان افغانستان، پاکستان، چین و ایالات متحده امریکا دوشنبه یازدهم جنوری در اسلام آباد پاکستان تدویر یافت.
آن گونه که سخنگوی وزارت خارجه افغانستان گفته بود، این نشست ظاهرا برای تضمین تعهد پاکستانی ها در قبال ایجاد صلح در افغانستان تدویر یافت.
سخن از تضمین برای آن مطرح می شود که اعتماد میان حکومت افغانستان و پاکستان به حداقل رسیده و حکومت پاکستان تا هنوز هرچه گفته بدان پای بند نبوده و چه بسا خلاف آن عمل کرده و گفته های خود را نقض کرده است. نمونه ی واضح آن اعلام مرگ ملاعمر بود که نشست صلح را به تعویق افگند و تاکنون آن وضعیت بر نگشته است.
بنابراین فضای سیاسی میان دو کشور شدیدا خاکستری، غبار آلود و غیر قابل اعتماد است. از این جهت است که اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان یک روز قبل از نشست اسلام آباد، مواضع حکومت افغانستان را به وضاحات و صراحت تمام اعلام داشت و خطوط قرمز حکومت افغانستان را بدون کوچکترین ابهامی بیان کرد. اشرف غنی گفت: حقوق زنان و قانون اساسی کشور را غیر قابل مذاکره می داند و هم چنان افزود که حکومت افغانستان خواهان صلح شرافت مندانه است.
آنچه از اصطلاح صلح شرافت مندانه آقای غنی می توان استنباط کرد آنست که حکومت افغانستان تن به هیچ ذلت و خواری نخواهد داد و هیچ پیش شرطی را که مغایر با منافع ملی افغانستان باشد نخواهد پذیرفت. این موضع انعطاف ناپذیر رئیس جمهور هنگامی مطرح می شود که مشاور امنیتی نخست وزیر پاکستان با انبوه از پیش شرطها در مذاکره شرکت جست.
«سرتاج عزیز» برعکس رئیس جمهور افغانستان، از حکومت افغانستان خواست که در برابر خواسته های طالبان انعطاف نشان دهد و بدون هیچ پیش شرطی با طالبان وارد مذاکره شود.
به نظر می رسد که دیدگاه دو طرف فاصله زیادی با هم دارد. حتا دو طرف به خوانش مشترکی از صلح نیز نرسیده اند.
وقتی «سرتاج عزیز» می گوید که حکومت افغانستان هیچ پیش شرطی را نباید پیشنهاد کند به معنای آنست که شرط های طالبان را بپذیرد. اما عمده ترین شرط هایی که در گذشته از سوی طالبان پیشنهاد شده بود، به نحوی برای تامین منافع حکومت پاکستان مطرح شده بود عمده ترین آن، خروج نیروهای خارجی از کشور، تعدیل قانون اساسی افغانستان و حضور موثر این گروه در ساختار حکومت افغانستان بود. این پیش شرطها هیچ کدام برای طالبان منفعت در بر ندارد بلکه پذیرفته شدن آن می تواند حکومت پاکستان را در رسیدن به اهداف خود در افغانستان یاری رساند.
پذیرفتن پیش شرط ها برای حکومت افغانستان به معنای تن دادن به همه خواسته های حکومت پاکستان است. یعنی پاکستان آنچه را با جنگ در پانزده سال گذشته نتوانسته است بدست آورد اینک می خواهد با گفت و شنود و مذاکره حاصل کند.
بنابراین از موضع های مطرح شده و پیشنهادهای صورت گرفته، چنین بر می آید که هر دو طرف مذاکره یعنی حکومت افغانستان و نماینده طالبان (حکومت پاکستان) خواسته های بسیار متفاوتی دارند. در صورتی که اساسی ترین پیش شرط صلح آنست که هر دو طرف مخاصمه به این نتیجه دست یافته باشد که بدون مذاکره و گفت و گو نمی توانند به منافع خود دست پیدا کنند.
آنچه در این میان نادیده گرفته شده و می شود و برای حکومت و مردم افغانستان ازار دهنده است، یکسان دانستن دو طرف مذاکره است. یعنی در نگاه حکومت پاکستان، طالبان و حکومت افغانستان از جایگاه و موقف مشابه برخوردار است، و از هر دو طرف نیز خواهان عمل یکسان است.
به نظر می رسد این گونه موضع گیری و یکسان دانستن حکومت افغانستان با شاخص های ملی و بین المللی و فرو کاستن جایگاه حقوقی سیاسی با یک گروه شورشی تروریست، دور از انصاف و عدالت است. این دیدگاه شکاف پرناشدنی میان حکومت افغانستان و حکومت اسلام آبآد بوجود می آورد و فضای بی اعتمادی را بیش از پیش تیره و تار می سازد. این چیزی است که از سوی حکومت افغانستان پذیرفتنی نیست. پاکستانی ها در گذشته هم با همسان انگاشن دو طرف پشت میز مذاکره حاضر شده و نمایندگی طالبان را به عهده گرفتند و هم در نشست چهارجانبه اسلام آباد موضع نزدیک به گذشته داشته است.
آنچه که سرتاج عزیز عنوان داشته تبیین مواضع گذشته پاکستان و درخواست امتیازهای بیش از انتظار است.
به هر حال آنچه در اسلام آباد به منصه ظهور رسید این واقعیت بود که پاکستانی ها جز رسیدن به منافع خود دست از حمایت طالبان بر نخواهند داشت و از آن گروه هم چنان حمایت خواهد کرد.
گرچه برتداوم نشست تاکید رفته، اما اگر وضعیت به همین صورت و با همین پیش شرط ها ادامه داشته باشد به نظر نمی رسد که گرهی گشوده شود و افقی روشنتری بر روی صلح باز گردد. اما حضور دو قدرت بزرگ جهانی این فرصت را برای حکومت و دستگاه دیپلماسی افغانستان فراهم می کند که با استفاده از سخنان فزون خواهانه مقام های پاکستانی، به نمایندگان چین و امریکا تفهیم کند که پاکستان خواهان ایجاد صلح و ثبات در افغانستان نیست و طالبان را برای مقاصد سیاسی مورد نظر خود حمایت می کند.
اگر چنانچه مواضع طالبان(پاکستان) تغییر پیدا نکند، هم چنان خواهان کسب امتیازهای بیشتر از حکومت افغانستان باشد و یا بار دیگر با انبانی از پیش شرط ها در مذاکرات آینده شرکت کند، بی گمان راه به جایی نخواهد برد و نه تنها صلح میان دو طرف برقرار نخواهد گشت که حتا نشست مقدماتی میان حکومت و طالبان به صورت مستقیم تدویر نخواهد یافت. در این صورت گمان نگارنده برآنست که دولت و حکومت افغانستان دو گزینه در دست دارد.
یکی فشارهای سیاسی و دیپلماتیک بر پاکستان است که دست از حمایت طالبان بردارد.
سطح دوم تلاش های دیپلماتیک، بسیج افکار عمومی بویژه جلب حمایت کشورهای قدرت مند دنیا علیه حکومت پاکستان است. همان گونه که چین و امریکا هر دو در مذاکره شرکت جستند و مواضع غیر شفاف و زیاده خواهانه ی پاکستانی ها را دیدند. حکومت افغانستان با مبنا قرار دادن در خواست های مقام های پاکستانی، از قدرت های جهانی بخواهد که بر پاکستانی فشار وارد آورد تا دست از پیش شرط های خود بردارد و طالبان را به عنوان یک گروه شورشی که علیه حاکمیت و منافع ملی یک کشور مستقل دست به شورش برده و مردم بی گناه را به خاک و خون کشیده است بنگرد.
گزینه دیگری که در اختیار حکومت افغانستان قرار دارد گزینه نظامی است. آگاهی یافتن از مواضع غیر سازنده حکومت پاکستان این امکان را در اختیار حکومت افغانستان قرار می دهد که از کشورهای چون چین و امریکا بخواهد که موضع سرسختانه تری نسبت به طالبان اتخاذ کنند. کمک به ارتش افغانستان، تجهیز و سپردن امکانات نظامی راهی پر خطر و پرهزینه است اما گویا حکومت پاکستان و طالبان راهی را برگزیده اند که جز در پیش گرفتن گزینه نظامی راهی وجود ندارد.