هربار که یکی از مقام های سیاسی یا نظامی پاکستان وارد افغانستان می شود، نوستالژی صلح دوباره زنده می شود ، گویا کلید صلح در دستان سیاست مداران پاکستان است تا آنرا تحویل مقام های حکومت افغانستان دهد و قفل ناگشوده صلح باز شود و رویای چند ساله افغانستان تعبیر گردد.
آمدن راحیل شریف به افغانستان نیز توام با همین امید واری ها بود. گرچه به درستی آشکار نشده است که این نظامی گر پاکستانی با کلید صلح آمده است یا شیپور جنگ؛ اماخوش بینی هایی بوجود آمده است.
اگر این خوش بینی ها با پیش زمینه ها و امکانات جدید و ایجاد شرایط منطقه ای و بین المللی باشد می توان به آن خوش بین بود و اگر نه چه جای خوش بینی و اظهار امیدواری وجود دارد که حکومت افغانستان به آن دل خوش داشته باشد. آنچه که شرایط منطقه را تغییر داده و امکان دست رسی به صلح را فراهم می کند نه آمادگی ذهنی برای حکومت پاکستان است و نه هم تغییر موضع در طالبان .
طالبان هارتر و درنده تر از گذشته عمل می کنند و به کشتار و قتل و غارت مردم بی گناه می پردازند رخدادی که در ولسوالی سنگین ولایت هلمند در چند روز گذشته اتفاق افتاد در آن طالبان با تمام توان کوشیدند این ولسوالی را تصرف کنند،یا گروگانگیری هایی که گاه و بیگاه صورت می گیرد،نشان می دهد که در رویکرد طالبان تغییری ایجاد نشده است،و این گروه از هر اهرمی استفاده می کند تا دامنه خون ریزی را افزایش دهد .
اما بر رغم این همه خون ریزی و جنایت آنچه حکومت افغانستان را امید وار ساخته است چند نکته است که می تواند به ایجاد روند صلح کمک کند، به صورت اجمال بدان اشاره می شود.
۱-امضای قرارداد انتقال گاز ترکمنستان از راه افغانستان به پاکستان و هند (تاپی) است که ممکن است که پاکستانی ها را وادار ساخته باشد که تن به صلح دهند و پاکستان را وادار سازد که زمینه های مذاکره میان حکومت افغانستان و طالبان فراهم آورد. زیرا این پروژه به همان میزان که برای افغانستان از اهمیت برخوردار است، برای پاکستانی ها از اهمیت مضاعف برخوردار است. اگر چنانچه صلح میان حکومت افغانستان و طالبان برقرار نشود،ممکن است هر آن این پروژه دچار آسیب شود. بنابراین منطقی است که سران حکومت ملکی و نظامیان پاکستانی تلاش ورزند تا راهی به سوی صلح هموار گردد تا آن پروژه را از آسیب حتمی نجات بخشند.
آنچه که بر این امیدواری ها می افزاید نیازمندی پاکستانی ها به انرژی است. انرژی برای پاکستانی ها تنها جنبه اقتصادی ندارد بلکه وجهه سیاسی نیز دارد. از این جهت ممکن است که سیاست مداران پاکستانی را به تکاپو انداخته باشد تا تلاش های بیشتری صورت دهند تا خطرات بالقوه ای که این پروژه را تهدید می کند، برطرف گردند.
۲- نکته دومی که شاید پاکستانی ها را وادار سازد که طالبان را پشت میز مذاکره با حکومت افغانستان حاضرسازد،بیمی است که از سوی برخی کشورهای دیگر متوجه طالبان شده است.پاکستانی ها می دانند که رقیب جدیدی طالبان بنام گروه تروریستی داعش در افغانستان حضور یافته است. حضور داعش زمینه های مداخله سایر همسایگان به افغانستان را بیشتر فراهم می کند و ممکن است طالبان را از دست رس و حمایت پاکستان بیرون کند،وقتی طالبان از حمایت های سیاسی و اقتصادی پاکستان بیرون شود دیگر در جهت منافع آن کشور نیز عمل نخواهد کرد.
حضور قدرت های منطقه ای تحت نام مبارزه با داعش و هماهنگی با طالبان این احتمال را بوجود آورده است که معادله قدرت به نفع پاکستان نیست.خبرهای منتشرشده حاکیست که روسیه برای مبارزه با داعش با طالبان نزدیک شده است. این همکاری زنگ خطرجدی برای پاکستان است.ممکن است روسیه امکانات بیشتری در اختیار طالبان قرار دهد و در نتیجه آن گروه به تدریج از کنترل پاکستان خارج شود و این مرغ طلایی از قفس بپرد تخم دو زرده ای از این مرغ حاصل نشود. طالبانی که تا دیروز دم از اجرای شریعت می زدند اکنون به فاحشه های دوره گردی تبدیل شده اند که به دنبال مشتری ثروت مند تری می گردند ،و برای کسی دلبری می کنند که امکانات بیشتری در اختیار شان قرار دهد.
گرچه ریشه های طالبان در خاک پاکستان است. اما وقتی هدف و مقصد سیاسی ای در کار نباشد ، جنگ هم هدف باشد و هم وسیله، هر گروهی می کوشد تا به نفع کسی بجنگد که امتیازهای بیشتری را بپردازد. لذا اگر امیدواری هایی برای صلح ایجاد شده باشد بیشتر بیرونی و ناظر به اوضاع منطقه و جهان خواهد بود،نه آنکه طالبان ازدرون متحول شده باشند و خواستار صلح در کشور باشند.
بنابراین ممکن است شنیدن این گونه اخبار برای حکومت پاکستان هم این انگیزه را ایجاد کرده باشد که تاخیر در ایجاد روند صلح می تواند امکان دست رسی به امتیاز های سیاسی را از آن کشور سلب و در نهایت سران حکومت پاکستان از معرکه افغانستان تهی دست بیرون شوند.
از این جهت رفت و آمدها را سرعت داده تا امتیاز هایی کسب کند و طالبان را پشت میز مذاکره با حکومنت افغانستان بنشاند.
نکته سومی که ممکن است امیدواری هایی ایجاد کرده باشد، هزینه های هنگفت سیاسی و اقتصادی طالبان بر پاکستان است. ممکن است تداوم وضعیت کنونی هزینه های بیشتری بر پاکستان تحمیل کند بدون آن که منفعتی حاصل شده باشد،کما این که تا هنوز چنین بوده است.
یکی از اهداف پاکستان در ایجاد و حمایت طالبان کاستن از نفوذ هند در افغانستان وبرچیدن قونسلگری های آن کشور در برخی ولایت های شرقی و جنوبی افغانستان بود.
مقام های پاکستانی بدون هیچ پرده پوشی این دل نگرانی های خود را با حکومت افغانستان مطرح کرده اند و خواهان توجه به این خواسته هاشده اند. اما بررغم این خواسته های صریح، حکومت افغانستان هم در گذشته به این خواسته ها توجه نکرده و هم حکومت کنونی بر این خواسته های نا مشروع و غیر موجه وقعی ننهاده است.
افزون برآن که این خواسته عملی نشده، جای پای هند در سیاست واقتصاد و بازسازی افغانستان مستحکم نیز شده است. اعمار بند سلما،اعمار ساختمان جدید برای پارلمان افغانستان و ده ها سازه دیگر از نمونه های بارز این کمک ها است . دو روز قبل نخست وزیر هند وارد افغانستان شدو ساختمان جدیدپارلمان را افتتاح کرد .
این ساختمان توسط مهندسان هندی طراحی و ساخته شده است. هندوستانی ها بیش از حد تصور مورد استقبال قرارگرفتند، این افتتاح و آن استقبال کم نظیر برای پاکستان پیامی در خود نهفته دارد که ستیزه گری و پیگیری اهداف سیاسی از راه زور راه به جایی نمی برد. بنابراین دوام جنگ و خشونت و تقویت طالبان در افغانستان نه تنها جای پای محکمی برای پاکستان نمی سازد که بسیار محتمل است که نقش پاکستان روز به روز کاهش پیدا کند و نقش هند و سایر همسایگان افغانستان هر چه بیشتر و پررنگ تر شود.
پاکستانی ها شاید از یاد نبرده باشند که افغانستان به سازمان تجارت جهانی نیز پیوسته است. این پیوستگی زمینه های ارتباط بیشتری را با جهان فراهم می کند .
این پیوند از طرق گوناگون و از راه های دیگری صورت می گیرد و این پاکستان خواهد بود ضرر خواهد کرد. به هر صورت از هر منظر که نگریسته شود اوضاع جهان و منطقه به نفع پاکستان به پیش نمی رود. اگر پاکستانی ها واقع گرا باشند واین واقعیت را درک کنند باید تلاش بیشتر به خرج دهند تا صلح در افغانستان برقرار گردد.