اتحاد سه کشور روسیه، ایران و عراق در منطقه از یک طرف و حضور پر رنگ نظامی روسیه در سوریه از سوی دیگر، این پیام را دارد که جهان سیاست در حال پوست انداختن و دگرگونی است. جغرافیای سیاسی جهان شکل دیگر به خود می گیرد.
مدت ها بود که جامعه سیاسی، جهان دو قطبی را به تاریخ سپرده بودند و هیچ گمان نمی بردند که در دهه دوم قرن بیست و یک، شاهد شکل گیری قطب دیگری از قدرت جهانی باشند.
گرچه اتحادیه جدید از نظر ایدئولوژی و ساختار با اتحاد شوروی سابق و اقمار آن متفاوت است اما؛ بی تردید واکنشی است در برابرعملکرد جهان یک قطبی به ویژه سرمایه داری لیبرال غربی که جهان را میان خود تقسیم کرده بودند و هر روز با ساز و آهنگی در درون کشورهای جهان سوم می خزیدند، مردم و حکومت ها را به بازی می گرفتند.
از هم پاشیدن اتحاد جماهیر شوروی با جشن و پایکوبی غربی ها همراه بود، شکست شوروی در عرصه بین المللی را نتیجه عملکرد خود می دانستند. بویژه امریکایی ها توانسته بودند رقیب قدرتمند را با طرفندهایی از نفس بیندازند و بر افکار عمومی مسلط شوند. از هم پاشی اتحاد شوروی و ایجاد جهان یک قطبی، سبب شد که غربی ها جهان را به هر بهانه ای در تنگنا قرار دهند. برچیده شدن نظام سوسیالیسم جهانی گویا؛ قید و بند اخلاق از پای غربی ها گشود و دنیا را چنان به کام خود دیدند که هر جای اراده کردند بهانه تراشیدند، از طریق سازمان ملل و نهادهای وابسته به آن سازمان، ساز و کار حمله به آن کشورها را پی ریزی کردند.
غربی ها، از حربه های فراوانی برای به زانو در آوردن رقیب سود بردند تا چهره رقیب را چنان سیاه و تاریک، حیله گر و پر فریب نشان دهند که دنیا بر گور سوسیالیسم روسی فاتحه خواندند و برای همیشه آن را از ذهن خود پاک کردند. با وجود شوروی به عنوان یک قدرت بزرگ ایدیولوژیک، کسی تصور نمی کرد که نظامی سیاسی مبتنی بر دموکراسی و حقوق بشر بدین گونه فریب کارانه عمل کند و دنیا را پاک برای خود بخواهد. به هرحال فرو ریختن دیوار ایدیولوژی سخت از نوع سوسیالیستی آن، امنیت خاطری برای غربی ها بوجود آورد و جهان عملا به یک قطب پرقدرت تبدیل شد که تمام تصمیم گیری های جهانی را به تنهایی از آن خود می دانست .
شنود گسترده تیلفون های خصوصی و رهگیری ایمیل های اروپایی ها، آسیایی ها پرده از راز مخوفی برداشت که توسط غربی ها بویژه امریکایی ها در جهان بوجود آمده بود. سایت انترنیتی "ویکی لیکس" و فرار مامور سازمان اطلاعات مرکزی امریکا (اسنودن) به روسیه، پرده از دخالت های گسترده ی امریکاییها در جهان برداشت و چهره سیاه و کرهی از چهره دموکراسی امریکایی به جهان معرفی کرد.
جهان ایدئولوژی زده بدین تصور بودند که با فرو ریزی اتحاد شوروی از آزادی های مدنی چنان برخوردار خواهند شد که به هیچ کس و قدرتی حساب پس نخواهند داد. اما گذشت نزدیک به دو دهه این خواب را به کابوسی وحشناک تبدیل کرد و دنیا دیدند که موتور محرکه دموکراسی های غربی نه حقوق بشر و ارزش انسانی که منافع است که به جای ایدیولوژی ها نشسته و بسی بدتر و کثیف تر از نظام های ایدیولوژیک اقتدار گرا، عمل می کند.
اکثر مردم دنیا، شعارهای فریبنده ی رسانه های گروهی را معیار داوری می دانستند. اما گمان نمی بردند که آنچه می نماید گرگی است که در لباس میش در آمده است.عمده ترین شعار حکومت های لیبرال دموکراسی غرب، آزادی بیان و اندیشه، دموکراسی، حقوق بشر و جامعه مدنی و سایر شعارهایی از این دست بود که همه مقبولیت عام قرار گرفته بود و جایگاه بس رفیعی در میان مردم و نسل تحصیل یافته ایجاد کرده بود. این یک روی سکه بود آنچه پنهان مانده بود روی دیگر سکه بود اینکه غربی ها چقدر به شعارهایی که می دهند عمل می کنند. دو دهه استیلای فکری غربی ها بر جهان، ثابت شد که آنچه به چشم دیده نمی شود قدرت پنهانی است که آن شعارها پرده ضخیمی برروی آن کشیده است.
غربی ها از نظام های سیاسی که نتیجه رهیافت های فکری و اندیشگی فیلسوفان و متفکران خود بود سوء استفاده کردند و تعریف مطابق میل خود ارایه دادند و تناقضی را بوجود آوردند.
به صورت موجز، آنچه زمینه ایجاد قطب جدید قدرت را بوجود آورده است از یک طرف زیاده خواهی و افزون طلبی های بی حد و حصر کشورهای غربی در راس آن ایالات متحده امریکا است. از سوی دیگر برخورد دوگانه با مفاهیم و ارزش های سیاسی و فرهنگی مهمی است که توسط دانشمندان و اندیشه ورزان آن کشورها در دراز نای تاریخ خلق و ایجاد شده است .
از ویژگی های عمده ی اتحاد جدید، یکی آنست که بر محور ایده و اندیشه سفت و سخت گذشته قایم نیست، نوعی حکومت تحمیلی را در خود نهفته ندارد. پذیرش هیچ ایده و اندیشه ای را بر کشوری الزام نمی کند، بلکه یک حرکت فرا ایدئولوژیک منفعت محور است. منفعتی که نه تنها برای خود که برای دیگران نیز سهم و بهره ای را می خواهد.
مبارزه مشترک با افراط گرایی و تروریزم از کار ویژه های مهم اتحادیه جدید خواهد بود. که اتحاد راهبردی روسیه، ایران و عراق، بنیان یک قدرت بزرگ جهانی را پی خواهد افگند. دیری نخواهد گذشت که سوریه ی آزاد به جمع این کشورها خواهد پیوست. یمن از زخم خوردگان عوامل غرب در خاورمیانه است که بدون ایجاد یک کشور مستقل از پای نخواهد نشست و شکل گیری این اتحاد بزرگ برای مردم یمن قوت قلب مهمی خواهد بود که مصمم تر و هماهنگ تر از گذشته برای تامین منافع خود و رهایی از دست رژیم اقتدارگرای مرتجع عمل کند تا حقوق مسلم سیاسی خویش را بدست آورند.
نگاه دوگانه و عملکرد منفی کشورهای غرب بویژه ایالات متحده امریکا نسبت به پدیه ی تروریزم، بسیاری از کشورها را در پیوستن به اتحادیه جدید مصمم تر خواهد کرد. هیچ بعید نیست که این کشور به یک سازمان مهم سیاسی و نظامی در منطقه تبدیل شود تا مانع دخالت قدرت های فرا منطقه ای باشد.
به هرحال با توجه به فرا آورده های نفتی هنگفتی از یک طرف و حضور نیروهای فعال و تاثیرگذار فرهنگی که در این کشورها وجود دارد؛ می تواند تاثیر بسیار زیادی بر کل جهان بگذارد و شکل جدیدی در ساختار قدرت سیاسی جهان بوجود آورد. چالش هایی که غرب سرمایه داری با چینی ها دارند، بی تردید این غول ثروت و قدرت کرخت را به شور و هیجان بیشتر فرا خواهد خواند تا تحرکی بیشتر نشان دهد و در مسایل بین المللی از جمله مسایل خاورمیانه با هماهنگی و همکاری با این اتحادیه نقش پررنگ تری ایفا کند.
گرچه سخن گفتن از دورنمای کاری این اتحادیه دشوار است؛ زیرا که مدت زیادی از تشکیل آن نگذشته است. دوم آنکه با چالشها و موانع پرشماری مواجه است. این موانع هنوز آشکار نشده است آنچه قابل پیش بینی است؛ یکی این که هر حرکتی که منافع اقتصادی و سیاسی غرب را با چالش بزرگ مواجه می سازد قدرت های غربی نیز عکس العملی نشان خواهند داد و از هر اهرمی سود خواهند برد تا این اتحادیه را با شکست مواجه سازند. اما می توان گمان برد که وجود قدرت های بزرگ تشکیل دهنده این اتحاد از یک طرف و رویگردانی مردم منطقه از عملکرد دوگانه غربی ها، این زمینه را فراهم خواهد کرد که قدرت جدید جایگاه محکمی در میان کشور های جهان از جمله منطقه پیدا کند و در برابر زیاده خواهی های کشورهای غربی موضع مشترک اتخاذ نمایند.
از واکنش غربی ها به ایجاد این اتحادیه نیز به اهمیت آن بیشتر می توان پی برد. اگر غربی ها به تلاش و تکاپو افتاده اند و رئیس جمهور امریکا از متحدان خود دعوت می کند که در مبارزه با داعش شرکت جدی تر داشته باشند؛ نه از این جهت است که داعش را یک دشمن خطرناک برای خود و منطقه می دانند یا کشورهای متضرر از حضور داعش را دوست تلقی می کند. بلکه بدین معنا است که از حضور پررنگ اتحادیه جدید بیم ناک اند که مبادا در فردای نابودی داعش، پیروز این جنگ، قدرت های متحد باشند، آنگاه نقش غرب و امریکا بیش از پیش کمرنگ شود.
داعش بی هیچ تردیدی ساخته دست قدرت های غربی با همکاری و پول های نفت عربستان سعودی و متحدان عرب آن کشور است. تا صدای پای روسیه در سوریه شنیده نشده بود، مبارزه با داعش یک شعار میان تهی از سوی غرب برای بازی با افکار عمومی دنیا بود. اما همین که پای روسیه به سوریه رسید تلاش ها مضاعف شد و تکاپوها افزایش پیدا کرد.
علاوه بر ایجاد اتحاد سه گانه که از سوی سه کشور اعلام شده است افکار عمومی دنیا نیز علیه غرب و کشورهای اقمار آن و شعار هایی که بر آن تاکید می کنند گویای آنست که بستر و زمینه رشد این اتحاد جدید و سر بر آوردن قدرت بزرگ منطقه ای فراهم است. شعارهایی که در راهپیمایی های مردم یمن بلند می شود، عربستان سعودی، اسرائیل و امریکا به یک میزان مورد خشم و نفرت مردم قرار می گیرد. علت اصلی هم آنست که پرده ریا از روی غربی ها و عوامل آن در منطقه بر افتاده است.
اگر وضعیت بدین منوال ادامه پیدا کند این اتحادیه می تواند به یک چتر حمایتی گسترده برای کشورهای فقیر، نا امن و در حال گذارا تبدیل گردد. شاید برای مردم افغانستان این پرسش بوجود آید که حکومت افغانستان چقدر و چگونه می تواند از این اتحادیه منتفع شود.
پاسخ آنست که با توجه به شعار همگرایی منطقه ای حکومت وحدت ملی، افغانستان اگر دو پارامتر و پتانسیل را حایز باشد می تواند از این اتحادیه سود ببرد و برای بیرون رفت از وضعیت بحران آفرین کنونی رهایی یابد. یکی این که فهم کند و بداند که چه راهکاری باید انجام دهد که از این وضعیت بیرون شود. دوم آن که حکومت از یک انسجام درونی برخوردار باشد که نهادهای گونا گون درون حکومتی به خنثی کردن تلاش های نهاد دیگر نپردازد که متاسفانه تا هنوز فاقد هر دو گزینه است.