مقام های محلی می گویند که طالبان موفق شده اند پس از چند روز درگیری، کنترل ساختمان ولسوالی و فرماندهی پولیس موسیقلعه را به دست گیرند.
مسؤولان شورای ولایتی هلمند روز چهارشنبه این خبر را تایید کردند.
محمد شریف؛ ولسوال موسی قلعه روز چهارشنبه گفت:"ما صبح زود ولسوالی را ترک کردیم چون طالبان از همه طرف مشغول حمله بودند. ما از چندین روز قبل خواستار نیروی کمکی شده بودیم که هرگز نرسید و این اتفاق افتاد."
پیشتر کریم اتل؛ رئیس شورای ولایتی هلمند گفت که به دنبال درگیریهای خونین بین نیروهای امنیتی افغان و مخالفان مسلح دولت، مرکز ولسوالی به دست طالبان افتاد.
آقای اتل گفت در درگیریهای چند روز اخیر در این ولسوالی، ۱۸ نفر از نیروهای افغان از جمله ارتش و پولیس کشته شده و حدود ۴۰ نفر دیگر نیز زخمی شدهاند.
مسؤولان ولسوالی موسیقلعه گفتند که به تقاضایشان برای اعزام نیروی اضافی به محل رسیدگی نشده و مخالفان مسلح موفق به پیشروی شدهاند.
به این ترتیب، کارشناسان مسایل نظامی می گویند که موسی قلعه نیز درست به همان دلیلی سقوط کرده است که دیگر ولسوالی های کشور پیش از این، شاهد تجربه مشابهی بوده اند: نرسیدن نیروی کمکی و عدم توجه مقام های مرکزی به درخواست های کمک نظامیان خط مقدم نبرد.
در موسی قلعه اما یک عامل دیگر نیز وجود داشته و آن، کمک هوایی نیروهای امریکایی است که با وجود آنکه گفته می شود این کمک، ارسال شده و بمباران این نیروها، به مرگ دست کم ۴۰ عضو طالبان هم منجر شده؛ اما به رغم این مساله، طالبان در کمال شگفتی توانسته اند صف زمینی نیروهای امنیتی کشور و پشتوانه هوایی نیروهای امریکایی را بشکنند و خود را به مرکز موسی قلعه برسانند و بر آن مسلط شوند.
این بربنیاد قواعدی که در علوم نظامی برای ارزیابی عوامل شکست و پیروزی در جنگ های منظم، وجود دارد، هرگز نمی تواند قابل توجیه باشد.
آیا با اتفاقی که برای موسی قلعه افتاده، باید نتیجه بگیریم که طالبان، نه تنها از نیروهای امنیتی افغانستان، بلکه حتی از نیروهای هوایی امریکا نیز قدرتمندتر بوده و توانسته اند هردو نیروی زمینی و هوایی را شکست دهند؟
این قابل باور نیست؛ مگر آنکه اصالت و صداقت گزارش های مبنی بر کمک هوایی نیروهای امریکایی را زیر سؤال ببریم و در خصوص نیروهای امنیتی کشور نیز مساله عدم توجه به موقع به درخواست ها برای ارسال نیروی کمکی و تامین تجهیزات جنگی آنها را برجسته کنیم؛ چیزی که واقعیت آن در تجربه های مشابه در دیگر نقاط کشور نیز بارها ثابت شده است.
نکته قابل تأمل دیگر که در رویداد سقوط ولسوالی موسی قلعه، خودنمایی می کند، حضور بسیار مجهز نیروهای طالبان در این جنگ است.
براساس تصاویری که از سوی هواداران طالبان در شبکه های اجتماعی و رسانه ها بازتاب یافته است، این نیروها با موترهای پیشرفته نظامی، تانک های زرهی، سلاح های سنگین و اونیفورم های یکدست نشان داده می شوند که این نشانگر از حضور یک حامی نیرومند خارجی در عقب عملیات سقوط موسی قلعه است.
طالبان نه دولت دارند، نه منابع مالی جاری و مستمر دارند و نه توانایی برقراری روابط نظامی گسترده با شرکت های تولید سلاح و تجهیزات نظامی را دارا هستند؛ بنابراین، چه کسی این تجهیزات پیشرفته را در اختیار این گروه قرار می دهد؟
هلمند در جنوب کشور، با پاکستان مرز مشترک دارد؛ بنابراین، بازهم انگشت اتهام به سمت پاکستان نشانه می رود؛ اما سؤال دیگری که همچنان حل نشده باقی می ماند این است که پاکستان و طالبان چگونه این میزان از تجهیزات سنگین و موترهای نظامی پیشرفته را از آنسوی مرز به هلمند منتقل می کنند، بدون آنکه کسی مانع از این اقدام شود و در برابر آن، موضع بگیرد؟
این سؤال به ویژه در مورد انتقال این تجهیزات و امکانات و تسلیحات از پاکستان به دورترین نقطه های کشور از کابل تا فاریاب و ارزگان و... جدی تر می شود.
آیا این قابل قبول است که نیروهای خارجی که کنترل حریم هوایی کشور را در اختیار دارند، از این جابه جایی ها بی خبر اند و یا خبر دارند و نمی توانند کاری برای جلوگیری از آن انجام دهند؟
با توجه به این مسایل، عوامل سقوط موسی قلعه تنها نرسیدن نیروی کمکی یا پشتوانه صادقانه و واقعی هوایی نیست؛ بلکه این رویداد، دلایل پیچیده دیگری نیز دارد که هیچکس به آن نمی پردازد.