عبد رب الرسول سیاف؛ از رهبران پیشین جهادی گفته که در یک کشور اسلامی تعیین زعامت در صورت موجودیت زعیم مسلمان نارواست، به گفته او طبق حکم پیغمبر، گردن رهبر و زعیم دومی از زدن است.
آقای سیاف گفت:"هیچ دلیل دینی در این ملک برای تعیین زعامت دیگری وجود ندارد و رسول اکرم(ص) فرموده که اگر با دو نفر بیعت صورت گرفت، با دو رهبر، دو امیر بیعت صورت گرفت، گردن نفر دومی را بزنید، این امر رسول اکرم(ص) است."
آقای سیاف این موضوع را در واکنش به تعیین ملا اخترمحمد منصور به عنوان رهبر گروه طالبان و دادن لقب «امیرالمؤمنین» به او مطرح کرد.
سیاف که در کابل با خبرنگاران صحبت می کرد، دادن لقب "امیرالمؤمنین" پس از خلفای راشدین را خلاف شریعت خواند و پرسید که آیا ملا عمر و ملا اخترمحمد منصور مانند خلفای راشدین "اصلح" هستند؟
او گفت:"در همان زمان که به ملاعمر لقب امیرالمؤمین داده شد و همراهش بیعت کردند، مطابق احادیث و حکم پیغمبر باید گردنش زده می شد."
آقای سیاف از منتقدان سرسخت گروه طالبان و به ویژه عملکرد این گروه با استفاده از نام و عنوان اسلام و شریعت اسلامی است.
او بارها به مناسبت های مختلف سعی کرده است، میان اسلام و طالبان و شریعت اسلامی و شریعت طالبانی، تفکیک قایل شود و به تازگی نیز امیرالمؤمنین طالبان را زیر سؤال برده و حکم به گردن زدن او داده است.
کارشناسان می گویند با توجه به جایگاهی که آقای سیاف به عنوان یک رهبر جهادی و عالم به علوم دینی در میان اهل سنت افغانستان دارد، مواضع او را می توان بخشی از مبارزه ای دانست که بر دوش علمای افغانستان در برابر تروریزم است.
اینکه منظور آقای سیاف از تعبیر «امیر دومی» در مورد برگزیدن ملامنصور به رهبری طالبان چیست و «امیر اول» از نظر او کیست، روشن نیست؛ اما سخنان بعدی وی مبنی بر اینکه پس از خلفای راشدین نسبت دادن عنوان «امیرالمؤمنین» به امرای فاسد و ستمکار مسلمان، خلاف شرع است، این منظور را تا حدودی روشن می کند؛ هرچند ممکن است این امر، گزاره قبلی او مبنی بر وجود «امیر اولی» را نیز تا حدودی زیر سؤال ببرد.
ملا عمر، در سال ۱٩٩۶ به امارت اسلامی طالبان رسيد و سپس به او لقب اميرالمؤمنين دادند. این لقب حدود یک هفته قبل، پس از بیعت طالبان با ملا اخترمحمد منصور به او نیز داده شد.
اگرچه در ابتدا قرار نبود ملامنصور افزون بر رهبر طالبان، «امیرالمؤمنین» نیز باشد؛ اما بعدا او را امیرالمؤمنین نیز خواندند که این امر به عقیده کارشناسان، نوعی تلاش برای مشروعیت بخشیدن به امارت او از سوی حلقات سیاسی و استخباراتی حامی طالبان بود.
عبد رب الرسول سیاف می گوید که با تعیین ملا اخترمحمد منصور و بیعت با او، طالبان به کجروی های شان و کارهای خلاف شریعت استمرار می دهند.
سیاف می گوید براساس اطلاعات موثقی که به او رسیده، ملاعمر در پاکستان "زجرکش" شده و او را زیر شکنجه کشتند. او هشدار داد که عواقب کسانی که به مردم ظلم کنند، مانند ملاعمر خواهد بود.
این رهبر جهادی، طالبان را آله دست بیگانگان خواند و گفت:"اینکه آنها می گویند بر ضد خارجی ها می جنگیم، همه اینها بهانه است، زمانی که ملا عمر را تعیین کردند در افغانستان یک خارجی نبود حتی در آن زمان یک سفارتخانه آنها وجود نداشت."
او تاکید کرد که ملاعمر یک جنایتکار بود و در مورد ریختن خون هزاران نفر بی گناه در آخرت جواب پس خواهد داد.
حمله های صریح و تند آقای سیاف به مواضع طالبان، نگاه این گروه به شریعت و امارت و شخص ملاعمر اما به باور کارشناسان، اگرچه شاید عاملی برای ایجاد رخنه و تزلزل در دیدگاه اعضای فریب خورده این گروه به حساب آید؛ اما این مواضع، احتمالا برای برخی در درون و بیرون نظام کنونی افغانستان نیز خوش نخواهد آمد.
یکی از افرادی که ممکن است این موضع گیری ها را برنتابد، عمر زاخیلوال؛ مشاور ارشد رییس جمهور در امور اقتصادی است.
او اخیرا از ممنوعیت بزرگداشت و تجلیل از ملاعمر، انتقاد کرده بود؛ انتقادی که به شدت واکنش برانگیز شد و مردم، او را به همدستی و همفکری با طالبان و «مکتب ملاعمر» متهم کردند.
موضع آقای زاخیلوال همچنین آشکارا در تقابل با موضع ریاست امنیت ملی قرار دارد که پیشتر بزرگداشت از ملا عمر را ممنوع اعلام کرد و هرگونه تجمع برای این منظور را یک «هدف مشروع نظامی» خواند.
اما از آنجا که آقای زاخیلوال مشاور ارشد اشرف غنی و مهره ای پرنفوذ در دولت است، به نظر نمی رسد این تقابل او با ریاست امنیت ملی و حمایت وی از رهبر تروریست و جنایتکار طالبان برای او درد سری ایجاد کند.
آقای سیاف درباره برگزاری فاتحه برای ملا عمر و ابراز تاسف شماری از مقامات در مورد مرگ او گفت:"افسوس به حال اینها که فاتحه کسی را میگیرند که مردم را به خاک و خون میکشد. اینقدر که ملاعمر را دوست داشتید، میرفتید پهلویش و میجنگیدید. حالا که در پهلوی نظام هستید مردانگی و مروت و غیرت ایجاب میکند که دلسوزیتان به این سمت باشد."
سخنان صریح و بی پرده آقای سیاف، دست کم به لحاظ تاثیرگذاری می تواند دیدگاه های منحط کسانی مانند زاخیلوال را در حاشیه قرار دهد و تضعیف کند.
آقای سیاف صرف نظر از سوابق رویکردها و گرایش هایش، یک عالم مذهبی است و نفوذ وسیعی در میان اهل سنت دارد.
او به شدت از نوع بیعت با ملااخترمحمد منصور انتقاد کرد و گفت در مجلسی که با او بیعت کردند، به کسی حق صحبت کردن داده نشد و کسانی که به این مجلس هم شرکت کرده بودند بدیل دیگری برای انتخاب نداشتند.
به گفته سیاف، براساس احکام دینی، یک مسلمان باید فردی را به رهبری برگزیند که اعلم و افقه باشد، نه اینکه از همه نادانتر باشد!
او گفت:"در تمام همان مجلس، به شریعت نادان تر و از لحاظ زبان هم گنگ تر هم همین بود. علما آیا اجهل شان را انتخاب می کنند؟"
سیاف گروه طالبان را مار آستین پاکستان خواند و گفت که این گروه برای پاکستان به یک خطر جدی تبدیل خواهد شد. به گفته او بیشترین قربانی را بابت این گروه ملت این کشور خواهند داد.
او تحریک طالبان را ساخته بیگانگان دانست و گفت این گروه تنها یک ابزار برای نابودی افغانستان است.
در همین حال، اشرف غنی؛ رئیس جمهور با شماری از علما، تعدادی از اعضای شورای ملی و شماری از شخصیت های سیاسی، بزرگان و متنفذین قومی، دیدار کرد.
در این دیدار که در ارگ انجام شد، رئیس جمهور یکبار دیگر حملات اخیر تروریستی در ولایات لوگر و کابل را محکوم کرد.
او گفت: حالا که خبر مرگ ملا محمد عمر تایید گردید، نیاز است تا علمای دینی برای مردم افغانستان در مورد دروغ هایی که گفته شده است، معلومات دهند و این را واضح سازند که دشمنان مردم افغانستان به نام کی، خون مردم را می ریزانند و از کدام آدرس برادرکشی و مسلمان کشی را در میان مردم افغانستان راه می اندازند.
این اظهارات او به عقیده کارشناسان، نشان می دهد که حکومت همچنان از طریق علما سعی می کند در دیدگاه طالبان، رخنه کند، قرائت انحرافی آنها از دین را به باد انتقاد بگیرد و در مواضع اعضای این گروه نسبت به برداشتی که رهبران آن از دین ارائه می دهند، تردید و تزلزل ایجاد کند و به این ترتیب، روند صلح را تقویت کند؛ اما کارشناسان می گویند در زمینه موفقیت این ابزار، تردید وجود دارد؛ زیرا کسانی که در متن و محور مهندسی طالبان و تروریزم قرار دارند از ابزارها و اهرم هایی به مراتب پیشرفته تر و پیچیده تر برای توسعه تروریزم و تقویت افراط گرایی استفاده می کنند.
به عنوان نمونه، هزاران مدرسه مذهبی در پاکستان، شبانه روز در راستای توسعه و تقویت افراط گرایی، تلاش می کنند.
سالانه ده ها هزار نفر از این مدارس در این مسیر، تربیت می شوند و این در برابر تلاش های مقطعی، بی پشتوانه و غیر استراتژيک سران دولت افغانستان، بسیار نیرومندتر از آن است که بتوان آن را خنثی کرد.
آقای غنی گفت: ما در طول تاریخ دولت های ضعیف داشته ایم اما نهادهای قوی از علمای دینی، صوفیان طریقت و رهبران جهادی داریم که با روحیه وطن دوستی همیشه از کشور پاسداری کرده اند.
او تاکید کرد که در شرایط امروزی نیاز است تا افغانستان یک اجماع سیاسی و اسلامی داشته باشد و در آن علمای دینی، بزرگان قومی و تمام متنفذین جامعه سهیم باشند.
او بارها بر این نکته تاکید کرده؛ اما منظور او از ایجاد «اجماع» یادشده مشخص نیست.
او پیشتر در خصوص صلح با طالبان نیز دقیقا به همین اجماع اشاره کرده و گفته بود که چنین اجماعی به وجود آمده است!
ناظران می گویند این ظاهرا بخشی از تاکتیک سران حکومت، برای اقناع افکار عمومی در پیچ های مبهم و شرایط بحرانی است؛ اما این تاکتیک به اندازه کافی ناکارآمد و تکراری شده است و حتی اگر منظور، اقناع کوتاه مدت افکار عمومی هم باشد، لازم است از تاکتیک های به روزتر و جدیدتری استفاده شود!
محمد اشرف غنی خاطرنشان کرد:«من رئیس جمهور نه؛ بلکه نخستین خدمتگار مردم افغانستان هستم و طریقه ای را که خلفای راشدین برای خدمت بهتر به مردم بنیان گذشته اند، باید دوباره احیا نماییم و تقاضای من این است که در حال حاضر تمام عالمان دینی باهم یکجا شوند و با یکصدا مسیر آینده افغانستان را تعیین کنند.»
او تاکید کرد که برای تامین صلح باید از هر مسجد، منبر، مدرسه، مکتب و مجلس صدا بلند شود. وی گفت که حالا نیاز است که یک تفکیک واضح به وجود آید و آنعده افراد در جامعه ما شناسایی گردند که به اشاره دست های پنهان، افغان ها را می کشند و از این طریق به بیگانه ها خدمت می کنند.
ناظران اما می گویند که فاصله زیادی میان اشرف غنی و خلفای راشدین وجود دارد و در این زمینه، نیاز به تظاهر و ظاهرسازی نیست.
آقای غنی کافی است به اندازه رهبران «بلاد کفر» عادل و دلسوز و میهن پرست و مسؤول و صادق باشد. در همین حد هم بدون تردید بسیاری از مشکلات کشور حل خواهد شد.
توسل به عالمان در برابر طالبان نیز پیش از این بارها صورت گرفته و نتیجه نداده است. طالبان تا زمانی که به تعبیر آقای سیاف، آله دست پاکستان و بیگانگان هستند تغییر نمی کنند؛ پس این مواضع اشرف غنی است که باید تغییر کند.
او در حالی که مردم در خون عزیزان خویش غوطه ور و در سوگ فرزندان خود نشسته اند، هنوز و همچنان از «صلح» سخن می گوید و این گره کور ماجرا است.