سخن معروفی در زبان عرب است که می گوید "جنگ خدعه است" این سخن این معنا را افاده می کند که طرف های درگیر در جنگها از هر فرصتی استفاده می کنند، هر حیلتی را به کار می برند و از هر طرفندی سود می جویند تا دشمن را در موضع انفعال قرار دهند.
این واقعیت در تمام جنگ ها تکرار شده است و هر کسی به نیکی می داند که طرف های هر جنگی از شگردهای گوناگون سود می برد. افغانستان نزدیک به بیست سال است که با گروهی در حال نبرد است که نه از نظر ملی مشروعیت دارد و نه از نظر بین المللی و نه هم بر خواسته های برحق مردم توجهی دارد.
از نظر ملی فاقد پایگاه مردمی است، هیچ گروه و صنفی از مردم را نمایندگی نمی کند که حکومت بر آن خواسته ها تمکین کند و در راه برآورده شدن آنها تلاش نماید. از نظر بین المللی نیز افراط گرایی و بر آوردن خواسته های سیاسی از راه نقض حقوق بشر جرم تلقی می گردد و افرادی که به این گونه جنایت ها دست زده باشد باید مورد پیگرد قانونی قرار گیرند. این تنها یک اتهام نیست، علمیات هایی که از سوی طالبان در بیش از چهارده سال گذشته انجام شده کثیری از آن، مصداق بارز جنایت و نقض حقوق بشر است. افزون بر اینکه تروریستانی که در زمان حکومت طالبان در افغانستان جای گرفتند و علیه منافع و امنیت سایر کشورها اقدام کردند می تواند جرمی نابخشودنی تلقی گردد و سران آن گروه را به محاکمه بکشاند و یا مورد پیگرد قانونی قرار دهد.
این جرم ها به تنهایی کافی است که حکومت افغانستان از هر فرصتی سود جوید و علیه طالبان دست به اقدام بزند، بویژه آن زمان که طالبان در حال از هم پاشیدگی قرار گرفته و می توان ضربه های سنگین و سهمگینی بر پیکر پوسیده این گروه وارد آورد به عمر ننگین آن گروه خاتمه بخشید. اما و هزار اما، که حکومت افغانستان چنان میدان فراخی برای طالبان بوجود آورده که نه تنها اقدامی علیه آن گروه صورت نگرفته که افغانستان به صحنه های مضحک مراسم فاتحه خوانی برای ملا عمر تبدیل شده است.
از منظر و موضع دیگر، حکومت مسئولیت قانونی دارد که از منافع ملی افغانستان در برابر هر متجاوز و متجاهری بدفاع برخیزد و یکی از مولفه های مهم منافع ملی، امنیت ملی است. یعنی حکومت ها بر اساس مواد صریح قانون اساسی کشور موظف و مسئول است که از امنیت ملی دفاع کند. اما واقعا حکومت افغانستان بر این مبنا عمل کرده و قانون اساسی کشور را پاس داشته است؟
مرگ ملا عمر محکی بود که در برابر حکومت قرار گرفت تا نشان دهد که باورمند به مواد و مفاد قانون اساسی کشور است یا نه؟
ملا عمر دو سال قبل از این مرده است، به مرگ طبیعی مرده باشد و یا به زهر رقیب و با کمک سازمان سیای امریکا، به هر صورت مرده است. گروه هایی که شکل و سیرت طالبانی دارند، به صورت طبیعی به چند دستگی هایی گرفتار می آیند و طالبان هم از این قاعده مستثنا نیست.
گزارش هایی منتشر شده نشان می دهد که وضعیت طالبان در حالت از هم پاشیدگی قرار دارد. در این شرایط و این وضعیت بر حکومت بود که مواضعی از دست رفته خود را بدست آورد. اولین گام آنست که حکومت از این فرصت سود می جست و هم مواضع از دست رفته خود را تحکیم می بخشید و هم مواضعی جدیدی علیه طالبان می گشود تا طالبان را در تنگنای مضاعف قرار دهد .اما حکومت این کارها را نکرد. متاسفانه حکومت هیچ تلاشی در این جهت صورت نداده و انفعال کامل بر حکومت حاکم است.
سخنانی که از زبان عبدالله عبدالله رئیس اجرایی حکومت بعد از اعلام خبر مرگ ملا عمر جاری شده چنان سست، بی بنیاد و فاقد درون مایه یک سیاست مدار و یک حکومت گر بود که شنیدن آن از سوی هر فرد افغانستانی نه تنها غرور نمی آورد که احساس شرمندگی و خجلت بر او دست می دهد.
حکومت کرزی موضع همدلانه با طالبان داشت و بخش بزرگی از جنایت کاران طالبان از زندان های حکومت رها شدند به صفوف طالبان پیوستند و مواضع طالبان را تحکیم بخشیدند. از سوی دیگر آن حکومت تلاش کرد که افرادی را که سالها در رکاب طالبان جنگیده بودند و چه بسا دستان خون آلودی داشتند در ساختار حکومت افغانسنتان جذب کند که آنها در این مدت هم با طالبان همدلی بوده اند و هم مواضع افراد ضد طالبان در داخل حکومت تخریب کرده و چه بسا مواضع حکومت را نسبت به طالبان تغییر داده است. اما روش های نادرست و غیر موجه تبار گرایانه کرزی در حکومت کنونی نیز ادامه یافت.
نامزد شدن معصوم استانکزی برای وزارت دفاع پروژه ای دیگری بود از سوی اشرف غنی تا بتواند نرمش بیشتری علیه طالبان در پیش گرفته شود و مخالفان طالبان در ارتش افغانستان در موضع منفعلانه تری قرار گیرد.
جنرال دوستم معاون اول اشرف غنی پرده از روی این مواضع دو گانه برخی افراد در داخل حکومت برداشت وقتی که به سوی فاریاب رفت در مصاحبه با یک شبکه تلویزیونی اظهار داشت که برخی افراد در داخل حکومت عملا خواستار موضع انفعالی علیه طالبان هستند و دوست دارند که طالبان در تمام افغانستان چیره شوند.
امروز هم وقتی مرگ ملاعمراعلام می شود، طرفداران او در داخل حکومت و در داخل شهر کابل گردهم می آیند و در ستایش جنایت کارترین فرد مراسم فاتحه گیری راه می اندازند. اما از جانب حکومت هیچ واکنشی نشان داده نمی شود. شاید جدی ترین پرسش در نزد خانواده های شهیدان ایجاد شده باشد که فرزندان خود را در جدال با طالبان از دسته دادند اما حکومت به جای دلجویی از آن خانواده ها دست در دست طالبان داده و برای او مراسم دعا خوانی برگزار می کند.
این مواضع انفعالی حکومت پرسش های مهیبی را ایجاد کرده است، این که حکومت به کدام سوی می رود و منافع چه کس یا گروهی را تامین می کند. نمی توان تصور برد که حکومت هم طرفدار قاتل باشد با قاتل همگامی صورت دهد و هم خود را طرفدار مردم بداند از کشته شدگان حمایت کند.
اکنون این تردید ایجاد شده است که نکند دست این حکومت در کشتن فرزندان این مرز و بوم دخالت داشته است.؟ مردم افغانستان می داند که آنهایی که برسر گلیم ملاعمر نشستند کسانی هستند که دست شان با مرفق به خون مردم این کشور آلوده است و هم چنان می دانند که این گونه افراد نه مورد بخشودگی مردم قرار خواهند گرفت و نه هم از رحمت و مغفرت خداوند نصیب خواهند شد.
زیرا؛ با هر برداشت و قرائتی که از دین صورت گیرد، این موضع مشترک همه قاریان قرآن و دین است که خداوند می تواند از حق خود بگذرد و بر بندگان خویش ببخشاید. اما عدالت مقام ربوبی اقتضا می کند که خون بیگناهی را بر قاتلآن نبخشد. لذا این حکومت افغانستان است که صورت های سیاه و جنایت اولود طالبان را نمی بیند و در برابر آنها با تمام بی آبرویی سکوت اختیار کرده است.
کشنده تر و جانکاه تر آنست که در زمانی که جمعی با سفاهت تمام برای ملاعمر اشک می ریزند، کثیری از فرزندان این کشور در سخت ترین شرایط در سنگرهای داغ بدفاع از سرزمین، حیثیت و ناموس کشور مشغول هستند. چگونه می توان بر این حکومت اعتماد کرد دل خوش داشت و به آینده کشور امیدوار بود در حالی که این حکومت بیش از آن که با مردم خود همراه باشد با طالبان همراه بوده است.