جلسه کمیته روابط خارجی سنای امریکا درباره توافق هستهای ایران روز پنجشنبه با حضور وزرای خارجه، انرژی و خزانهداری امریکا برگزار شد.
سناتورهای منتقد توافق با لحن و عباراتی تند سیاست دولت اوباما در مذاکرات با ایران را زیر سؤال بردند و از جمله گفتند در این توافق دولت امریکا "گول خورده است."
جان کری هم در پاسخ به نگرانیهای مطرح شده گفت که این فقط امریکا نیست که با ایران به توافق رسیده؛ بلکه کشورهای هستهای دیگر چون روسیه، چین، بریتانیا و فرانسه نیز یکطرف این توافق اند و همه این کشورها درک خوبی از ملاحظات مرتبط با مسائل اتمی دارند.
او گفت دولت امریکا به دنبال تعطیلی کامل برنامه هستهای ایران نبوده و تنها میخواسته مانع از رسیدن ایران به سلاح اتمی شود. او گفت:"تسلیم کامل ایران، خیال خام است."
کری گفت تنها گزینه دیگر به جز مذاکره، برخورد نظامی بود. وی افزود:"ما نمی توانیم دانش ایران را با بمباران از بین ببریم."
به این ترتیب، بر اساس ارزیابی های تحلیلگران، حتی به لحاظ منطقی نیز کاخ سفید و هواداران امضای توافق اتمی با ایران در موضع بهتر و قوی تری نسبت به جریان مخالف امضای این توافق قرار دارد؛ زیرا آنها به مراتب نسبت به منتقدان این توافق، واقع بین تر اند.
مخالفان امضای توافقنامه اتمی میان ایران و قدرت های جهان را بیشتر کسانی تشکیل می دهند که به نحوی بسیار افراطی و تندروانه تلاش می کنند در همه امور از جمله مقابله با برنامه هسته ای ایران، امریکا با تکیه بر قدرت نظامی خود عمل کند؛ اما آنها به درستی نمی دانند که امریکا دیگر عملا قادر به چنین کاری نیست.
اینکه در عراق و بخش هایی از خاور میانه، ایالات متحده همچنان تلاش می کند از نیروی نظامی به عنوان اهرمی مهم و اثرگذار برای اعمال سلطه و رسیدن به هدف استفاده کند، لزوما به معنای آن نیست که در سایر موارد نیز از چنین توانی برخوردار است.
نمونه بارز آن، بحران اوکراین بود.
امریکا و اروپا با وجود آنکه می دانستند روسیه عملا و مستقمیا در عقب ناامنی ها، شورش ها و جریان نیرومند جدایی طلبی در شرق اوکراین قرار دارد، به جز وضع تحریم های محدود مالی و اعمال محدودیت های ساده بر چند مقام دون پایه مسکو، نتوانستند کاری انجام دهند.
تندروها در آن مورد نیز نسبت به سیاست به ظاهر منفعلانه کاخ سفید در برخورد با بلندپروازی های توسعه طلبانه مسکو، به شدت معترض بودند؛ اما این امکان واقعا برای امریکا میسر نبود.
امریکا دیگر نمی تواند مانند گذشته در همه بحران های بین المللی، حرف اول را بزند.
قدرت این کشور به میزان مشهودی، رو به افول نهاده است و در برابر، قدرت های بزرگ دیگری در منطقه و جهان یا به تازگی سر برآورده اند و یا تجدید سازمان داده اند که این خود، از قدرت ایالات متحده می کاهد و آن را به چالش می کشد.
یکی از این موارد، مساله هسته ای ایران است. امریکا سال ها تلاش کرد با وضع تحریم و فلج کردن اقتصاد ایران، زمینه براندازی نظام آن کشور را فراهم کند. این کار قرار بود به وسیله نیروهای معارض داخلی و بدون دخالت پرهزینه و با آینده نامشخص نظامی انجام شود؛ اما در نهایت به شکست انجامید.
از جانب دیگر، در مورد توافق اتمی همانگونه که جان کری اشاره کرده، این فقط امریکا نبود که باید تصمیم می گرفت؛ شش قدرت برتر جهان از جمله امریکا، با منافع، برداشت ها، اهداف و برنامه های خاص در قبال برنامه اتمی ایران، طرف مذاکره بودند. بنابراین، این انتظار که امریکا به تنهایی باید در مورد مساله هسته ای ایران موضع می گرفت، بسیار بلندپروازانه و عمیقا غیر واقع بینانه است.
نکته دیگر این است که ایران از مرحله فلج شدن کامل گذر کرده است. این کشور، عملا یک کشور اتمی است و قدرت های جهانی نمی توانستند حیثیت اتمی این کشور و دانش و تکنولوژی آن را انکار کنند و یا نادیده بگیرند.
پاسخ جان کری بسیار واقع بینانه بود. تندروها شاید نمی دانند یا نمی خواهند بدانند که شرایط کاخ سفید در قبال یک کشور اتمی، متفاوت از کشوری است که هنوز هیچ گامی در این راستا برنداشته است.
ایران به رغم یک دهه تحریم های همه جانبه مالی، اقتصادی، تجاری، بانکی، تکنولوژيک و... توانست برنامه اتمی خود را به سطحی ارتقا دهد که قدرت های جهانی دیگر قادر به بازگرداندن آن به شرایط قبل از تحریم نباشند و این برگ برنده بسیار مهمی در دست ایران در جریان مذاکرات اتمی بود.
با این حساب، امریکا مجبور بود تن به چنین توافقی بدهد؛ توافقی که ضمن به رسمیت شناختن حیثیت و جایگاه ایران به عنوان یک قدرت اتمی، برنامه اتمی آن کشور را به دلیل هراس از پیدا کردن ابعاد نظامی، قابل دسترسی و کنترول می کند.