گوسفندی برد این گرگ مزور همه روز
گوسفندان دیگر خیره در او می نگرند!
رخدادهای تراژیکی که هر روز در کشور به وقوع می پیوندد، نه مجال تحلیل و ارزیابی را باقی می گذارد و نه دیدن منصفانه را.
این احساس را زنده می کند که تحلیل و تامل راهی به جایی نمی برد باید نشست و بر غم های فرود آمده بر مردم خود گریست و سینه ها را از عقده های فرو خورده خالی کرد؛ تا حداقل در غم مردم شرکت جست و خود را قرین درد آنها انگاشت.
اگر کاری برای مردم نمی توان انجام داد حداقل آنست که با مردم هماهنگ گریست و گرد و خاک تیره غم را از رخسار تکیده مردم زدود و غبار اندوه را از چشمان به اشک نشسته ای مردم سترد.
غم هایی که هر روز جانکاه تر از گذشته خود را نشان می دهد. نه راه التیامی است و نه هم دستی درمانگری که بتوان از این دردها کاست و از غم های توان فرسا آسود.
ولسوالی جلریز ولایت میدان وردک نزدیک ترین مکان به کابل است. اگر بی اغراق سخن رود، صداهای کمک نظامیان مستقر در آن ولسوالی به گوش مسئولان حکومتی رسیده است. اما گوشهایی که این صداها را تشخیص دهد و به ندای آنها لبیک گوید وجود نداشته است.
صدای حمله تروریستان وحشی طالبان تا اقصا نقاط جهان رسید و تمام رسانه های گروهی دنیا از جنگ شدید و از نبردهای نابرابر در جلریز خبر دادند؛ اما انگار گوش حکومت گران کشور کر شده بود، هیچ صدایی به گوش هیچ کس نرسید و هیچ واکنشی از سوی حکومت دیده نشد. در نتیجه فرزندان بی گناه این کشور فدای آمیزش طالبان خشونت ورز از یک سوی و سهل انگاری حکومت کابل از سوی دیگر شد؛ مظلومانه به خاک و خون در غلطیدند، پیکرهای بی جان شان به دوش مردم داغ دیده این سرزمین حمل شد تا به گورستان فراموشی سپرده شوند.
این رخداد تراژیک و این حادثه غم ناک و درد افزا و توان سوز را چگونه می توان تحلیل کرد و جز نام توطئه و دسیسه در کشتن و به خاک و خون کشیدن آن افراد چه نامی برآن می توان نهاد؟!
یک روز از کشتار بیرحمانه فرزندان این کشور نمی گذرد که رسانه ها با بوق و کرنا اعلام می کنند که ولسوالی جلریز با تمام قریه های آن دوباره به دست نیروهای حکومتی افتاده و از وجود طالبان پاک سازی شده است!
چگونه می توان باور کرد که حکومت دیروز از توان کمک برخوردار نبود، صدا و استغاثه فرزندان مظلوم این کشور را نشنید. اما با گذشت فقط یک روز این امکان فراهم آمد و این نیرو آماده و این انرژی حاصل شد که بار دیگر آن ولسوالی از وجود کثیف طالبان پاک سازی شود؟!
این صحنه و این تغییر ناگهانی و این وضعیت اسفبار را چگونه می توان تحلیل و یا توجیه کرد و نام توطئه و دسیسه بر آن ننهاد؟!
آیا وجدان انسان باور می کند که دولت دیروز ناتوان بود ولی در یک روز توانا شد و از قدرت دفاعی آن چنانی برخوردار گشت یا آن که این گونه گفت که دستان ناپاکی وجود دارد که تعمد دارد که فرزندان این کشور را به کام مرگ بفرستند، و اینک که این خون آشامی و ددمنشی اندکی فروکش کرده و حس انتقام جویی آنها کاهش یافته است، برای پاک سازی جلریز نیرو فرستاده است؟!
اگر فرزندان بی گناه کشور در بدخشان آن گونه مورد حمله قرار گرفتند و به شهادت رسیدند و اگر نیروهای ارتش کشور در کرخ هرات مورد حمله مهاجمان ددمنش و سنگ دل قرار گرفتند و از میان رفتند، این توجیه وجود داشت که یا حمله های تروریستان ناگهانی و غیر منتظره بود و یا آن مسافت میان کابل و آن مراکز چنان بود که امکان رساندن کمک های تسلیحاتی به صورت فوری میسر نبود. اما کشته شدن فرزندان این مرز و بوم در نزدیک ترین مکان به کابل را چگونه می توان توجیه کرد و یک عمل عمدی و حساب شده تلقی نکرد؟
سرور دانش معاون اشرف غنی نوشته است که حادثه ای که در جلریز گذشته است نه اولین حادثه از این دست است و نه آخرین خواهد بود!. حرف حقی است که از حلقوم ناپاکی بیرون آمده است تا هویت واقعی حلقاتی در درون حکومت به اصطلاح وحدت ملی را اعلام کرده باشد.
باری؛ چنین است، تا تمام تلاش های حکومت در جهت تحکیم پایه های قدرت قومی باشد، تا جهت حرکت ها همه به سمت و سوی تحکیم پایه های اقتدار قومی حرکت کند، تا سایر اقوام و ملیت ها هیزمی برای گرم کردن تنور قومی خاص باشد؛ هیچ انتظاری جز این نیست که این گونه حوادث تکرار نشود و فرزندان این کشور فدای خود خواهی های سران کنونی نگردد.
در دنیا وقتی خون بی گناهی بر زمین می ریزد یا حادثه کوچک یا بزرگی اتفاق میفتد، چند وزیر و رئیس از سمت خود کنار می روند، تا شرمندگی و ندامت خود را از حادثه ای که اتفاق افتاده است اعلام دارند. اما در افغانستان گویا، آب از آب تکان نمی خورد و هیچ کس بر روی خود نمی آورد، انگار که خونی بی گناهان رنگی ندارد و یا مسئولان حکومتی از وجدانی برخودار نیستند تا معذب شوند و در پیشگاه خداوند خود را مقصر بدانند و از سمت خود کنار روند.
معاون اشرف غنی گفته است که حتما بی تفاوتی از سوی نیروهای امنیتی بوده است! اما او اشاره نکرده است که در این رابطه چند نفر از نیروهای امنیتی حکومت را از کار اخراج کرده یا آن که مورد پرسش قرار داده اند؟
معلوم می دارد که این گونه سخن گفتن به معنای خاموش کردن فریادهای اعتراض های مردمی است که از هر سوی بلند شده است و برای یافتن پاسخ پرسش های خود می گردند. بی گمان پرسش های مردم پاسخ نمی یابد تا آن که تغییر در وضعیت حکومت کنونی به وجود نیاید، نهادهای مدنی استوارتر از گذشته به میدان نیایند و مسئولان حکومتی را در تنگنای پرسش های خود قرار ندهند و هر روز و هر آن همانند خرمگس بر پوست این حکومت ناکام نیش نزنند و این حکومت را از خواب گران خود بیدار نکنند. وضعیت به همین آشفتگی و بی سر و سامانی ادامه خواهد یافت.
گوسفندی برد این گرگ مزور همه روز
گوسفندان دیگر خیره بر او می نگرند