روایتی در متن عهد عتیق آمده است که به حضرت داود علیه السلام از جانب خداوند دستور رسید که دیوار خانه (بیت المقدس) را مرمت کن.
داود علیه السلام تلاش فراوان به خرج داد تا دیوار خانه را که فرو ریخته بود بسازد، همین که اندکی از دیوار خانه فراز می آمد، دوباره فرو می ریخت و داود را به تعجب فرو می برد و تلاش از سر می گرفت تا دستور خداوند را اجابت کرده باشد. از بس این کار را تکرار کرد در مانده شد و به درگاه خداوند تضرع برد، که آنچه انجام می دهم به حال اول بر می گردد!!
خطاب از جانب خداوند در رسید که ای داود! علت این که دیوار خانه بدست تو استوار نمی گردد آنست که آدم کشته ای!
داود علیه السلام گفت خداوندا! اگر کشته ام به دستور تو بوده است. تو فرمان دادی. آنچه کرده ام پیروی از فرمان تو برده ام.
خداوند فرمود: اگر از جانب من هم بوده است آنها بندگان من بوده اند، حرمت آن ها بر من چنانست که تلاش تو را عقیم می گذارد، دیواری به دست تو فراز نمی آید.
این حکایت هرچه باشد وهر کجا آمده باشد، نشان از درجه حرمت و اهمیت انسان در نزد خداوند دارد. هر کس و گروهی که به هر بهانه ای به کشتن انسان مبادرت کند، روزی این خون ها دامن او را خواهد گرفت. اگر چنانچه این خون ها به ناحق و بدون موجب هم ریخته شده باشد عقوبت آن سخت تر و جان گزاتر نیز خواهد بود.
حرمت شکنان را به جزای عمل خود بیشتر و دردناک تر گرفتار خواهد کرد. اگردنیا را صحنه عبرت ها دانست - که بی تردید همین گونه است - می توان این عبرت ها را در گوشه وکنار این دنیای پهناور به نیکی به تماشا نشست.
یکی از گروه های خون آشامی که در بیش از یک دهه گذشته بی هیچ دغدغه ای به کشتن آدم ها دست برده و ازهیچ جنایتی دریغ نورزیده است، گروه طالبان است. به نظر می رسد که اینک دست تقدیر خداوند از آستین کسانی دیگری درآمده است که این گروه خون آشام را به جزای جنایت خود برساند. این گروه چه در زمان حکومت خود و چه بعد ازآن هیچ گاه تصور نمی برد که این گونه مورد تحقیر و تذلیل واقع شود، بدینسان مورد نفرت قرار گیرد. اما دیده می شود که خون بی گناهان دامن این قاتلان را کم کم می گیرد و به جایی می برد که هرگز تصورش را هم نمی کرد. حضور داعش برای تمام مردم دنیا از جمله مردم افغانستان یک بلا است. بلایی که بسته به علت های یگانه نیست. ده ها علت را می توان در ایجاد آنه دخیل دانست. اما بی گمان درگیرشدن این گروه با طالبان و کشته شدن طالبان بدست این گروه و بریده شدن سرهای گروه طالبان توسط این گروه، یادآور وعده هایی حقی است که خداوند به آدمیان داده است مبنی بر این خون مظلومان هیچ گاه پای مال نه خواهد گشت. ممکن است چند روز به تاخیر بیفتد اما وعده خداوند تغییرناپذیر است، دیر یا زود دیگری پیدا خواهد شد گریبان قاتل خواهد گرفت.
گرچه در دنیای سکولار کنونی تحلیل، تحلیل گران بر دلایل مبرهن و آشکاری بیان می شود و هیچ برهان غیر طبیعی پذیرفته نیست. اما سرگذشت گذشتگان وعده های حقی که خداوند از طریق پیامبران و اولیای خود به آدمیان داده است نمی تواند تا همه حوادث را مسیر طبیعی و علت های اشکار آن منوط و مربوط دانست و از علت نهانی و ناپیدای آن هیچ سخنی به میان نیاورد.
دومین نکته ای که باز هم می توان در مورد طالبان بدان اشارت داشت؛ تحقیر این گروه است. یکی از ویژگی های مهم «انسان» داشتن اراده واختیار است حتا برخی تمام وجوه انسانیت آدمیان را اختیار او دانسته و گفته اند که انسان بی اختیار حایز ارزش انسانی نیست، گر چه ظواهر انسانی داشته باشد ولیکن سیرت انسانی در او مرده یا این که میرانده اند.
گروه طالبان در بدو امر با اراده و اختیار دیگران به وجود آمد و با اراده دیگران به عمل پرداخت و تا امروز هم فاقد اراده و قدرت تصمیم گیری است.
اما این بی ارادگی اکنون بیشتر خود را نشان می دهد و چهره ای کریه این گروه را بیش از گذشته آشکار می سازد. هیچ تردید باقی نمی گذارد که این گروه از این وجه و جنبه مهم انسانی تهی است.
اگر به این خبر توجه شود آشکارا دیده خواهد شد که میزان وابستگی این گروه چقدر است. چندی قبل سرتاج عزیز مشاور امنیت ملی رئیس جمهور پاکستان اعلام داشت که به زودی نشستی میان هیأت حکومت افغانستان با گروه طالبان صورت خواهد گرفت. این خبر این گمان را به وجود آورد که گویا، گروه طالبان شرایط کنونی کشور را درک کرده و می داند که شرایط جهان، منطقه و افغانستان به نفع این گروه در جریان نیست و این گروه در سراشیبی سقوط قرار دارد. اعلام این خبر این ذهنیت را پدیدآورد که گویا طالبان شرایط موجود را درک کرده و خواهان مذاکره با حکومت افغانستان شده است. اما دیری نگذشت که این خبر از سوی گروه طالبان رد شد و گفته شد که این خبر مورد قبول گروه طالبان نبوده و اعلام شد که هیچ کس حق ندارد که این تصمیم را برای آنها اتخاذ کند!
این خبر یعنی چه؟
آیا طالبان از چنان آزادی و اختیار برخوردار است که خود می تواند در مورد آینده خود تصمیم بگیرد که اینک تصمیم حکومت پاکستان را بر نتابیده و از در مخالفت درآمده است و یا ان که کاسه ای زیر نیم کاسه است؟
هرگز چنین نیست، خبری که اعلام شد از سوی حکومت پاکستان بود، اما گروهها و دسته ها یی در حکومت پاکستان وجود دارند که می خواهند تا آخرین قطره خون از این گروه بی اراده و فاقد اختیار استفاده کنند. آن دسته ها اجازه نمی دهند که طالبان به عنوان یک گروه سیاسی وارد مذاکره و تعامل با حکومت افغانستان شود.
پس در پشت اعلام این خبر، اراده سیاسی طالبان نیست که حضور دارد بلکه وجود گروه ها و دسته هایی است که اهداف خاصی را توسط طالبان تعقیب می کنند. می توان این گونه بیان داشت که طالبان نیستند که برای خود تصمیم می گیرند، بلکه اراده و اختیار طالبان در دست دیگرانست. اعلام این خبر، تحقیری چنین آشکاری برای طالبان بود و بیانگر آنست که هویت انسانی طالبان روز به روز مقهور تر، محدود و محصورتر می شود. چنانکه مرگ و زندگی سیاسی این گروه توسط کسانی دیگری تعیین می گردد.
شاید در یک تحلیل سیاسی این گونه گفته شود که علت رد خبر از سوی طالبان اختلافات سیاسی میان رهبری طالبان و حکومت پاکستان باشد. اما با درک وضعیت طالبان در گذشته و حال چگونه می توان تصور برد که طالبان دارای این همه اهمیت باشد و بتواند در برابر سخنان مقام های پاکستان ابراز اراده کنند و بخواهند تصمیم مذاکره و یا رد آن را خود اتخاذ کند. نگارنده هیچ تردید ندارد که پشت این تصمیم گیری های این چنینی طالبان نیست، بلکه دستانی است که طالبان را به سوی نابودی سوق می دهد. این دستان یا در ساختار استخبارات پاکستان پنهانست یا آن که ریشه در حماقت گروه طالبان دارد که در هر دو صورت آینده ای خونینی برای گروه طالبان رقم می زند.
همه ی این ها سایه های عمل طالبان است که دیده می شود. یعنی حوادث و رخداد ها به گونه ای رقم می خورد که وعده خداوند که افول این گروه است تحقق یابد. شاید نتوان علت آشکار واضحی در این فرایند دیده و مشاهده کرد اما نباید تردید کرد که این ها دود های آهی است که از دل یتیمی در نیمه های شبی تاریکی به اسمان بلند شده و از جنایت طالبان به خدا شکوه برده است. آنچه امروز طالبان را از دیدن واقعیت ها دور داشته پرده ای است که بر چشم طالبان افتاده و از دیدن آینده خود باز داشته است.
خدایی که می گوید بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا؛ و خدایی که این همه درباره مسترد کردن حق یتیم و صغیر تاکید می گذارد؛ خدایی که وعده می دهد که داد مظلومان را از ظالمان می ستاند، چگونه آهی را نشنود و بر آن وقع نگذارد. دستان الوده طالبان را از سر این مردم کوتا نکند؟
درافول ستاره طالبان هیچ تردید نباید کرد، اما بیم از آنست که با رفتن طالبان، آلودگی این حکومت بر دامن مردم بنشیند، فضارا آلوده کند و سایه ای بدتر از حکومت طالبان بر سرمردم قرار گیرد.
داود علیه السلام تلاش فراوان به خرج داد تا دیوار خانه را که فرو ریخته بود بسازد، همین که اندکی از دیوار خانه فراز می آمد، دوباره فرو می ریخت و داود را به تعجب فرو می برد و تلاش از سر می گرفت تا دستور خداوند را اجابت کرده باشد. از بس این کار را تکرار کرد در مانده شد و به درگاه خداوند تضرع برد، که آنچه انجام می دهم به حال اول بر می گردد!!
خطاب از جانب خداوند در رسید که ای داود! علت این که دیوار خانه بدست تو استوار نمی گردد آنست که آدم کشته ای!
داود علیه السلام گفت خداوندا! اگر کشته ام به دستور تو بوده است. تو فرمان دادی. آنچه کرده ام پیروی از فرمان تو برده ام.
خداوند فرمود: اگر از جانب من هم بوده است آنها بندگان من بوده اند، حرمت آن ها بر من چنانست که تلاش تو را عقیم می گذارد، دیواری به دست تو فراز نمی آید.
این حکایت هرچه باشد وهر کجا آمده باشد، نشان از درجه حرمت و اهمیت انسان در نزد خداوند دارد. هر کس و گروهی که به هر بهانه ای به کشتن انسان مبادرت کند، روزی این خون ها دامن او را خواهد گرفت. اگر چنانچه این خون ها به ناحق و بدون موجب هم ریخته شده باشد عقوبت آن سخت تر و جان گزاتر نیز خواهد بود.
حرمت شکنان را به جزای عمل خود بیشتر و دردناک تر گرفتار خواهد کرد. اگردنیا را صحنه عبرت ها دانست - که بی تردید همین گونه است - می توان این عبرت ها را در گوشه وکنار این دنیای پهناور به نیکی به تماشا نشست.
یکی از گروه های خون آشامی که در بیش از یک دهه گذشته بی هیچ دغدغه ای به کشتن آدم ها دست برده و ازهیچ جنایتی دریغ نورزیده است، گروه طالبان است. به نظر می رسد که اینک دست تقدیر خداوند از آستین کسانی دیگری درآمده است که این گروه خون آشام را به جزای جنایت خود برساند. این گروه چه در زمان حکومت خود و چه بعد ازآن هیچ گاه تصور نمی برد که این گونه مورد تحقیر و تذلیل واقع شود، بدینسان مورد نفرت قرار گیرد. اما دیده می شود که خون بی گناهان دامن این قاتلان را کم کم می گیرد و به جایی می برد که هرگز تصورش را هم نمی کرد. حضور داعش برای تمام مردم دنیا از جمله مردم افغانستان یک بلا است. بلایی که بسته به علت های یگانه نیست. ده ها علت را می توان در ایجاد آنه دخیل دانست. اما بی گمان درگیرشدن این گروه با طالبان و کشته شدن طالبان بدست این گروه و بریده شدن سرهای گروه طالبان توسط این گروه، یادآور وعده هایی حقی است که خداوند به آدمیان داده است مبنی بر این خون مظلومان هیچ گاه پای مال نه خواهد گشت. ممکن است چند روز به تاخیر بیفتد اما وعده خداوند تغییرناپذیر است، دیر یا زود دیگری پیدا خواهد شد گریبان قاتل خواهد گرفت.
گرچه در دنیای سکولار کنونی تحلیل، تحلیل گران بر دلایل مبرهن و آشکاری بیان می شود و هیچ برهان غیر طبیعی پذیرفته نیست. اما سرگذشت گذشتگان وعده های حقی که خداوند از طریق پیامبران و اولیای خود به آدمیان داده است نمی تواند تا همه حوادث را مسیر طبیعی و علت های اشکار آن منوط و مربوط دانست و از علت نهانی و ناپیدای آن هیچ سخنی به میان نیاورد.
دومین نکته ای که باز هم می توان در مورد طالبان بدان اشارت داشت؛ تحقیر این گروه است. یکی از ویژگی های مهم «انسان» داشتن اراده واختیار است حتا برخی تمام وجوه انسانیت آدمیان را اختیار او دانسته و گفته اند که انسان بی اختیار حایز ارزش انسانی نیست، گر چه ظواهر انسانی داشته باشد ولیکن سیرت انسانی در او مرده یا این که میرانده اند.
گروه طالبان در بدو امر با اراده و اختیار دیگران به وجود آمد و با اراده دیگران به عمل پرداخت و تا امروز هم فاقد اراده و قدرت تصمیم گیری است.
اما این بی ارادگی اکنون بیشتر خود را نشان می دهد و چهره ای کریه این گروه را بیش از گذشته آشکار می سازد. هیچ تردید باقی نمی گذارد که این گروه از این وجه و جنبه مهم انسانی تهی است.
اگر به این خبر توجه شود آشکارا دیده خواهد شد که میزان وابستگی این گروه چقدر است. چندی قبل سرتاج عزیز مشاور امنیت ملی رئیس جمهور پاکستان اعلام داشت که به زودی نشستی میان هیأت حکومت افغانستان با گروه طالبان صورت خواهد گرفت. این خبر این گمان را به وجود آورد که گویا، گروه طالبان شرایط کنونی کشور را درک کرده و می داند که شرایط جهان، منطقه و افغانستان به نفع این گروه در جریان نیست و این گروه در سراشیبی سقوط قرار دارد. اعلام این خبر این ذهنیت را پدیدآورد که گویا طالبان شرایط موجود را درک کرده و خواهان مذاکره با حکومت افغانستان شده است. اما دیری نگذشت که این خبر از سوی گروه طالبان رد شد و گفته شد که این خبر مورد قبول گروه طالبان نبوده و اعلام شد که هیچ کس حق ندارد که این تصمیم را برای آنها اتخاذ کند!
این خبر یعنی چه؟
آیا طالبان از چنان آزادی و اختیار برخوردار است که خود می تواند در مورد آینده خود تصمیم بگیرد که اینک تصمیم حکومت پاکستان را بر نتابیده و از در مخالفت درآمده است و یا ان که کاسه ای زیر نیم کاسه است؟
هرگز چنین نیست، خبری که اعلام شد از سوی حکومت پاکستان بود، اما گروهها و دسته ها یی در حکومت پاکستان وجود دارند که می خواهند تا آخرین قطره خون از این گروه بی اراده و فاقد اختیار استفاده کنند. آن دسته ها اجازه نمی دهند که طالبان به عنوان یک گروه سیاسی وارد مذاکره و تعامل با حکومت افغانستان شود.
پس در پشت اعلام این خبر، اراده سیاسی طالبان نیست که حضور دارد بلکه وجود گروه ها و دسته هایی است که اهداف خاصی را توسط طالبان تعقیب می کنند. می توان این گونه بیان داشت که طالبان نیستند که برای خود تصمیم می گیرند، بلکه اراده و اختیار طالبان در دست دیگرانست. اعلام این خبر، تحقیری چنین آشکاری برای طالبان بود و بیانگر آنست که هویت انسانی طالبان روز به روز مقهور تر، محدود و محصورتر می شود. چنانکه مرگ و زندگی سیاسی این گروه توسط کسانی دیگری تعیین می گردد.
شاید در یک تحلیل سیاسی این گونه گفته شود که علت رد خبر از سوی طالبان اختلافات سیاسی میان رهبری طالبان و حکومت پاکستان باشد. اما با درک وضعیت طالبان در گذشته و حال چگونه می توان تصور برد که طالبان دارای این همه اهمیت باشد و بتواند در برابر سخنان مقام های پاکستان ابراز اراده کنند و بخواهند تصمیم مذاکره و یا رد آن را خود اتخاذ کند. نگارنده هیچ تردید ندارد که پشت این تصمیم گیری های این چنینی طالبان نیست، بلکه دستانی است که طالبان را به سوی نابودی سوق می دهد. این دستان یا در ساختار استخبارات پاکستان پنهانست یا آن که ریشه در حماقت گروه طالبان دارد که در هر دو صورت آینده ای خونینی برای گروه طالبان رقم می زند.
همه ی این ها سایه های عمل طالبان است که دیده می شود. یعنی حوادث و رخداد ها به گونه ای رقم می خورد که وعده خداوند که افول این گروه است تحقق یابد. شاید نتوان علت آشکار واضحی در این فرایند دیده و مشاهده کرد اما نباید تردید کرد که این ها دود های آهی است که از دل یتیمی در نیمه های شبی تاریکی به اسمان بلند شده و از جنایت طالبان به خدا شکوه برده است. آنچه امروز طالبان را از دیدن واقعیت ها دور داشته پرده ای است که بر چشم طالبان افتاده و از دیدن آینده خود باز داشته است.
خدایی که می گوید بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا؛ و خدایی که این همه درباره مسترد کردن حق یتیم و صغیر تاکید می گذارد؛ خدایی که وعده می دهد که داد مظلومان را از ظالمان می ستاند، چگونه آهی را نشنود و بر آن وقع نگذارد. دستان الوده طالبان را از سر این مردم کوتا نکند؟
درافول ستاره طالبان هیچ تردید نباید کرد، اما بیم از آنست که با رفتن طالبان، آلودگی این حکومت بر دامن مردم بنشیند، فضارا آلوده کند و سایه ای بدتر از حکومت طالبان بر سرمردم قرار گیرد.