مردی با بدن برهنه در سطح شهر کابل به گشت و گزار می پردازد. جمعی به لت وکوب او می پردازند و او را به جوی آبی می افگنند. این اولین ناهنجاری از این دست نیست. در گذشته های نه چندان دور، زنی نماد زره بر تن کرد و به سطح شهر به گردش در آمد، مردانی با چادر زنانه به جولان آمدند.
در دید نخست این ناهنجاری ها به جامعه مدنی افغانستان نسبت داده شد. این گونه وانموده شد که این گونه رفتارهای هنجار شکن، ناشی از تفکر جامعه مدنی است. در نگاه دوم این گونه باز نموده شد که جامعه مدنی در تقابل با جامعه دینی قرار دارد. در نگاه سوم این گونه گفته آمد که کسانی در نهادهای جامعه مدنی به صورت خزنده می خواهند به بد نام کردن و یا حداقل تضعیف جامعه دینی افغانستان بپردازند و در صدد نهادینه سازی فرهنگ برهنگی در افغانستان هستند.
با دیدن این صحنه های زننده، پرسش هایی در ذهن بیننده ی این صحنه ها خطور می کند، این که :
یک؛ جامعه مدنی ضد جامعه دینی است؟
دو؛ آیا جامعه مدنی مساوی به یک جامعه بد اخلاق است و هر کس منسوب به جامعه مدنی است به صورت رسمی وعلنی و یا به صورت خزنده و پنهانی می خواهد جامعه را به سوی بد اخلاقی رهنمون شود و یک جامعه ناهنجار و تهی از بار انسانی و معنوی به وجود آورد؟
سه؛ آیا جامعه مدنی در دنیا الگوی خاصی را تعقیب می کند و هدف نیز رسیدن به آن الگو است، و جامعه مدنی افغانستان هم نظر به آن الگو دارد می خواهد جامعه افغانستان را به سوی آن رهنمایی و رهبری کند؟
این ها و ده ها پرسش از این نوع ممکن است در ذهن مردم به وجود آید و انزجار و تنفر خود را از نام جامعه مدنی ابراز و اعلام کنند.
نگارنده قبل ازآن که به ارائه پاسخ های کوتاهی به این پرسش ها بپردازد. از این بستر آغاز می کند که در جوامع عقب مانده و توسعه نایافته، مفاهیم بلند و انسانی در سطح تفکر اجتماعی آن جامعه تنزل معنا پیدا می کند. چه بسا واژه های فخیم و فربه، معنای واقعی خود را از دست دهند و معنای ناقص و نازلی بیابند.
اگر در این رابطه به مفهوم بلند دین نگریسته شود، آیا دین در نگاه یک جامعه توسعه یافته و فرهیخته همان معنا را افاده می کند که در نگاه یک جامعه توسعه نایافته و نافرهیخته روستایی و کم سواد؛. آیا معنای دین در نگاه یک عالم ربانی همان معنای دین در نگاه یک شبان را دارد؟
هرگز این گونه نیست. در جامعه عقب افتاده بسا از مفاهیم معنای واقعی خود را از دست می دهد و به یک معنای مقلوب و مسخ شده تنزل پیدا می کند. گاهی این معنای مقلوب در سطح جامعه و به خورد مردم نیز داده می شود. بسیاری از اصلاح گران دینی ظهور یافته اند تا معنای بلند این واژگان و مفاهیم را به جای خود قرار دهند و اعلام دارند که آنچه مردم تا هنوز آموخته اند، هیچ معنای نزدیکی با معنای اصل واژه نداشته است. یکی از نمونه های بارز این گونه اصلاح گران در عصر ما مرحوم «شهید مطهری» است که از قلب مفهوم عاشورا سخن می گوید و از دروغ های گزافی که به نحوه شهادت امام حسین(ع) نسبت می دهند.
جامعه مدنی در افغانستان از همان مفاهیم بلندی است که متاسفانه معنای بلند آن دچار قبض معنا شده است البته یکی از کاستی های جامعه مدنی افغانستان، آنست که این جامعه حیثیت خود جوش و درون زا نداشته است. کسانی از بیرون کوشیده اند حرکت هایی در این جهت ایجاد کنند به مقاصد خاصی راه پیدا نمایند.
کسانی هم گرد نهادهای مدنی فراهم آمدند، یا غفلت کرده اند یا آن که فاقد توان فکری لازم بوده اند در نتیجه سبب شده است که جامعه مدنی افغانستان از رشد قابل توجهی فکری برخوردار نباشد و نتوانسته یک چهره مطلوبی از خوو اراه دهد. امروز اگر جامعه مدنی افغانستان با ناهنجاری ها شناخته می شود به معنای آنست که اعضای این جامعه نتوانسته است خود را درست بشناساند و اهداف خود را بازگو کند.
اما پاسخ پرسش ها، جامعه مدنی دارای تعاریف گوناگون است و هنوزمتفکران علوم اجتماعی به توافق یگانه ای دست نیافته اند که از جامعه مدنی تعریف واحد ارایه دهند.
جامعه مدنی در یک تعریف، به مجموع نهادهایی گفته می شود که واسطه میان حکومت و مردم قرار می گیرد و بخشی از قدرت حکومت را بر دوش دارد و مطالبات مردم را به حکومت منتقل می کند و پاسخ در خور از حکومت می ستاند.
در این تعریف جامعه مدنی همان جامعه سیاسی است که دوشادوش حکومت کار می کند تا حقوق شهروندان را بدون گرفتار آمدن شهروندان در بروکراسی حکومتی به دست آورند.
در تعریف دیگر جامعه مدنی در برابر جامعه بدوی قرار می گیرد. جامعه ای که به صورت توده وار و بدون یک ساختار و تشکیلات واحد زندگی می کند، در نبرد دایمی - میان خود- برای بدست آوردن منافع بیشتر تلاش می ورزند (جامعه هابزی).
جامعه مدنی یعنی جامعه ای که دارای ساختار و تشکیلات است که در جامعه بدوی دیده نمی شود. در یک تعریف دیگر، جامعه مدنی یعنی جامعه اخلاقی است. این تعریف به این نکته توجه دارد که در جامعه بدوی انسانها به صورت بی قاعده و قانون زندگی می کنند، کسی به هنجارهای فردی و اجتماعی توجهی ندارد. هر کس بر اساس خواست شخصی خود به کنش می پردازد. اما در یک جامعه مدنی در گام اول آدمیان از برهنگی و بی بند باری رها می شوند در چهارچوب قانون عمل می کنند و قانون وسیله کنترول و مهار خواسته های انسانی مورد توجه قرار می گیرد. لذا نفس جامعه مدنی با قانون شکنی و هنجار ستیزی مخالف است. هر کس و هر گروه و جریانی که به نام مدنیت و مدنی خود را برهنه کند و در معرض عام قرار دهد هیچ نسبتی با جامعه مدنی نخواهد داشت. همان گونه که طالبان مثل آب خوردن آدم می کشند نام دین دار بر خود می نهند.
لذا برهنگی، نه در یک جامعه مدنی قابل قبول است و نه در یک جامعه دینی. بلکه این گونه رفتارها ناشی از ناهنجاری های روانی جامعه افغانستان است.
جامعه مدنی، هیچ کسی را به دین و مذهب خاصی فرا نمی خواند. جامعه مدنی در افغانستان در برابر زیاده خواهی احزاب قومی و رهبرانی قرار دارد که به نام قومیت مردم را در حصار اندیشه های انحصار طلبانه خود گیر انداخته اند و این احزاب قومی و این رهبران پوشالی برای آن که هم چنان بر گرده مردم حکومت کنند می کوشند با بد نام کردن جامعه مدنی مردم را از گرد این جامعه بپراگنند تا چند روزی به عمرخود دوام دهند.
نفس جامعه مدنی نه ضد دین است نه هم ضد ارزش های دینی. اما ضد قدرت های انحصار گر فاشیستی است. وقتی از تقسیم قدرت سخن می رود تنها رهبران قومی هستند که خود را متولیان رسمی قدرت معرفی می کنند و می کوشند تقسیم قدرت از مجرای آنها صورت گیرد. جامعه مدنی حضور این رهبران زیاده طلب و بد اخلاق را بر نمی تابد و خواستار آنست که قدرت نه بر اساس قومیت که بر اساس لیاقت و شایستگی افراد به آنها سپرده شود، این خواستی است که به مذاق رهبران قومی خوش آیند نیست. جامعه مدنی فرهنگ و باورهای جامعه را دارد.
در یک جامعه سکولار جامعه مدنی سکولار است، در یک جامعه دینی جامعه مدنی دین دار. لذا دشمن جامعه مدنی لزوما دین و ارزش های دینی نیست بلکه دشمن جامعه مدنی کسانی هستند که از اتحاد و همبستگی میان اقوام مختلف هراس دارند و این که اقوام مختلف اعم از پشتون، ازبک و هزاره و تاجیک در کنار هم قرار گیرند و حساسیت های قومی و نژادی را فراموش کنند.
تقویت جامعه مدنی تلاشی است در جهت رفتن به سوی انتخابات آزاد و به رسمیت شناختن رای مردم و تقسیم عادلانه قدرت بر اساس صلاحیت افراد.
تضعیف جامعه مدنی، به معنای تن دادن به قدرت قومی، رضایت دادن به ساختار حکومت قومی و قبول تقسیم قدرت از راه رهبران فاسد قومی است.
تضعیف جامعه مدنی به معنای زندگی سیاسی در زیر چتر رهبران قومی و تن دادن به رهبری ناخردمندانه آنها است. برای ایجاد یک حکومت عادلانه بر اساس یک انتخابات آزاد ناگزیر از تقویت جامعه مدنی هستیم.