ناامنی های گسترده در شمال کشور از یک سوی و ضعف نیروهای حکومتی از سوی دیگر، سبب شده است که خیزش های مردمی در قالب گروه های جنگ جوی وارد کارزار جنگ با طالبان شوند و برای دفاع از جان و مال خود بدون واسطه با دشمنان خود به مقابله بپردازند.
البته این اولین بار نیست که مردم افغانستان در قالب های گوناگون وارد مبارزه با گروه طالبان می شوند. در سالیان گذشته در برخی ولسوالی های غزنی، غور و بادغیس گروه های مردمی از روی ناگزیری برای نجات جان، ناموس و اموال عمومی، چون مکاتب و مدارس و شفاخانه ها وارد عمل شدند و طالبان را در تنگناه ها و دشواری های سخت شکست قرار دادند.
این بار نیز تنها قندوز نیست که مردم به صفوف جنگ جویان ضد طالبان پیوسته و صفوف فشرده و استواری به وجود آورده اند؛ بلکه قیام های مردمی برخی ولایت های شمال کشور را نیز احتوا کرده است.
گزارش هایی که از ولایت های س پل، جوزجان و فاریاب می رسد نیز حاکی از آنست که مردم، خطر حضور گروه طالبان را در مناطق خود احساس کرده و برای رفع این خطر کمر بسته اند تا در قالب گروه های قومی بتوانند از خود به دفاع بپردازند.
البته در بدو امر، به وجود آمدن صفوف فشرده ضد طالبان، برای حکومت و مردم افغانستان مطلوب و مفید خواهد بود. از یک طرف ناامنی های ایجاد شده از سوی طالبان مهار می شود. از طرف دیگر به دنیا نشان داده می شود که مردم افغانستنان با تفکر و اندیشه طالبان مخالف هستند، به هیچ عنوان خواهان برگشت طالبان در قدرت نمی باشند و به حکومت هم هشداری است که روی سیاه و دست خون آلود طالبان را پاک نکند و به دفاع از طالبان نپردازد، برای پوشاندن جنایت های طالبان از خون مردم هزینه نکند.
کثیری از حکومت ها از خیزش های مردمی سود می برند تا دشمنان را با خود مردم از میان بردارند. اما می طلبد که قیام های مردمی درست مدیریت شود تا خود به یک بستر ضد امنیت تبدیل نگردد. از این منظر قیام های مردمی همانند یک تیغ دو دم است اگر درست مدیریت شود می تواند حسن های فراوانی داشته باشد که یکی از آن، کم شدن شر طالبان از سر مردم است. دوم آن که دست آوردهایی که مردم به دست و توان بازوان خود خلق می کنند هم چنان در نگهداری آن نیز تلاش خواهند ورزید و به هیچ وجه و ارزان از دست نخواهند داد. به قول مولانا که گفته است:
هرچه او ارزان خرد ارزان دهد؛ گوهری طفلی به قرص نان دهد.
بهتر از امنیت هیچ گنجی نیست، هر که با بهای جان امنیت را به دست آورد، به بهای جان نیز حفظ خواهد کرد. بنابراین از این منظر قیام های مردمی می تواند یک امر مطلوب و پسندیده باشد. اما از منظر دیگر نیز باید به این خیزش ها نگریسته شود. آن این که هر پدیده اجتماعی همان گونه که پی آمد مثبتی دارد می تواند عوارض نا خواسته و پی آمدهای منفی هم داشته باشد.
پی آمدهای منفی قیام های مردمی می تواند با مدیریت حکومت مهار شود. اگر این خیزش ها از سوی حکومت افغانستان مدیریت نشود و نیروهای مردمی در قالب تشکل های مشخص گردآوری و سازماندهی نشوند ممکن است روزی این خیزش ها به مشکل جدی تبدیل گردد که مهار آن دشوار باشد.
اگر حکومت افغانستان با کاستی و ناتوانی هایی که مواجه است و با جلب و جذب نیروهای واجد شرایط ، نمی تواند امکانی برای مقابله با طالبان فراهم آورد، می تواند با مدیریت درست از خیزش های مردمی ضد طالبان سود ببرد. اما اگر حکومت در هر دو عرصه توانایی را نداشته باشد بی هیچ تردید، خیزش های مردمی می تواند زمینه های ناامنی، نا آرامی و ناهنجاری های بیشتری را به وجود آرد.
این که روند مدیریت چگونه از سوی حکومت افغانستان شکل می گیرد هنوز هیچ سخنی بر زبان رانده نشده است . بنابراین بی توجهی به سازماندهی این خیزش ها می تواند عواقب نامطلوب در کشور ایجاد کند که مهار آن از سوی حکومت دشوار باشد.
ناهنجاری هایی که عدم مدیریت قیام های مردمی به وجود می آورد فراوانست می توان به مهم ترین آن اشاره گذارا داشت.
افتادن در دام گروه های مافیایی و قاچاقچیان مواد مخدر از یک سوی و نفوذ عناصر طالبان در میان این صفوف از سوی دیگر، از ناهنجاری های احتمالی است. بر اساس گزارش های منتشر شده از سوی اداره امنیت ملی افغانستان، تعدادی اسلحه و مهمات امریکایی از منزل یکی از فرماندهان پولیس محلی در ولایت سرپل کشف و ضبط شده است که نشان می دهد که فرمانده مذکور با طالبان ارتباط داشته و توانسته از اعتماد حکومت سوء استفاده کند و از هر دو سوی منفعت به دست آورد.
از سوی دیگر – همان گونه که اشاره شد - افغانستان تنها جولانگاه عناصر طالبانی نیست بلکه ناآرامی های ممتد زمینه های ناهنجاری اجتماعی زیادی را به وجود آورده، اعتقاد و باورهای بسیاری سست و کمرنگ شده است، افراد مسلح می تواند مورد سوء استفاده عناصر دیگری چون قاچاقبران مواد مخدر، قاچاقچیان سنگ های قیمتی و آثارعتیقه نیز قرار گیرند و به تدریج آنهایی را که برای ایجاد امنیت قیام کرده بودند به شبکه های ضد امنیت تبدیل کند. لذا می توان گفت که گرچه قیام های مردمی برای ایجاد امنیت در کشور از اهمیت برخودار است. اما هیچگاه نمی توان امنیت پایدار را با قیام های مردمی تامین و تضمین کرد.
برای آن که حکومت دچار آشفتگی و سر در گمی نشود بهتر است که در شیوه مدیریت قیام های مردمی توجه ویژه معطو ف دارد تا این تیغ دو لب به بی ثباتی و ناامنی بیشتر نیانجامد.