در این روزها سخن از شایستگی های رهبران حکومت وحدت ملی بر زبان نمی رود. دیروز از ویژگی شخصیتی و تجربه های کاری نامزدهای انتخابات ریاست جمهور گفته می شد، اینکه اشرف غنی در صندوق بین المللی پول تجربه موفق داشته و اگر چنانچه آن تجربه ها را در عرصه حکومت داری به افغانستان متتقل کند خزان زندگی مردم به بهار تبدیل خواهد شد، امروز اما می پرسند که چرا در بهار زندگی حکومت، زندگی مردم رنگ خزانی به خود گرفته و هر روز جوانه های زندگی مردم همانند برگ درختان خزان فرو می ریزند؟..
اگر دیروز سخن از ویژگی های جهادی عبدالله گفته می شد که او سختی ها، مرارت ها را با مجاهدین تجربه کرده، درد مردم را با پوست و استخوان خود لمس نموده، اما امروز از او می پرسند که ناامنی های گسترده باعث شده است که صدای جهادگران دیروز بلندتر از همه باشد و او را مورد خطاب عتاب آلود قرار دهند که آن وعده هایی که به مردم می سپردی چه شد و چرا بر سر پیمان با خود با مردم ایستاده نیستی؟.
اگر دیروز گفته می شد اشرف غنی مشاور اقتصادی فلان کشور بوده و آن تجربه ها می تواند برای شگوفایی اقتصادی افغانستان کمک مهمی باشد امروز اما پرسیده می شود که آن همه وعده هایی که به مردم سپرده بود چرا عمل نمی شود؟ دیروز از تجربه های مشاوریت اشرف غنی در میانمار، روسیه و غیره جاها سخن می رفت اما امروزها کمترین توقع افغان ها زندگی در امنیت است که متاسفانه از مقوله غریب و واژگان ناموس این روزگار در آمده است.
امروزها سخن از آن می رود که هر دو رهبر حکومت، چنان درگیر نزاع ها و کشمکش های عنیف قدرت هستند که پاک فراموش کرده اند که قدرت را برای چه می خواستند. اگر گفته می شد که اشرف غنی برای آن که نیات پنهان خود را به منصه ظهور برساند برتری قومی را هم چنان در قدرت حفظ کند، اما امروز همان پشتون ها هستند که قربانی سیاست های ناکام اوهستند و هزینه های اشتباهات او را می پردازند.
اگر دیروز به عبدالله گفته می شد که او برای به قدرت رسیدن مجاهدین گذشته تلاش می ورزد و می خواهد و او حافظ ارزش های جهاد است؛ اما امروز همان جهادی های دیروز و هم سنگران او به تکرار هشدار می دهند که اگر رهبران حکومت دست از خود خواهی بر ندارند و اختلاف های خود را با مدارا حل نکنند، هیچ بعید نیست که ناامنی سراسر کشور را در خود فرو برد و افغانستان به دهه نود قرن گذشته بر گردد.
هر دو نامزد انتخابات ریاست جمهوری در گذشته سخن از کاهش ناامنی، مبارزه با فقر، بی سوادی و ایجاد راه های ارتباطی و غیره می گفتند. هر دو اظهار می کردند که کمر برای خدمت بسته اند تا مطالبات حد اقلی مردم را بر آورده سازند. امروز اما مردم سخن از این می گویند که رهبران حکومت وحدت ملی آیا می بینند که فرزندان این کشور چگونه طعمه گرگ های تروریستی وحشی می شوند اما هر دو رهبر بر سر قدرت بیشتر به نزاع مشغول اند و هر کدام دیگری را می خواهد از صحنه بیرون کند و خود قدرت بلا منازع را در اختیار داشته باشد.
امروز سخن از این گفته می شود که به تدریج شمال همانند جنوب و شرق کشور با حملات فشرده تررویستی به کام ناامنی ها فرو می رود، اما رهبران حکومت سر گرم چانه زدن هستند که چگونه وزارت های بیبشتری در اختیار داشته باشند تا قدری از زیاده خواهی و افزون طلبی های خود را ارضا کنند.
امروز سخن از این گفته می شود که راه های ولایت های شمال به تدریج ناامن ترمی شود و رفت و آمدها به شدت پر خرج و پر هزینه شده است.
خبرهایی که از شمال به گوش می رسد سخت ناگوار است این که راه مواصلاتی جوزجان به فاریاب توسط گروه های تروریستی به ناامن ترین راه تبدیل شده است اما رهبران هر دو جناح حکومت مشغول بازی های کودکانه هستند.
امروز سخن از این گفته می شود در کشوری که همه ابعاد و زوایای زندگی مردم در بحران ناامنی فرورفته است و هر روز حادثه غمبار کثیری را به کام مرگ می فرستد. در این مرگستان سخن از قدرت فزون تر به معنای چیست؟
و چرا حرص فزون طلبی این هر دو جناح را چنان به خود مشغول کرده است که فراموش کرده اند که آنچه در گوشه و کنار کشور رخ می دهد افول بخت و اقبال آنها است.
آیا وقت آن نرسیده است که جناح های حاکم به فکر فرو روند و ضعف ها و کاستی های حکومت خود را دریابند و بنگرند که فزون طلبی در کشوری که هر روز گروه و دسته ای جدیدی ظهور می کند تا اقتدار حکومت را به چالش بکشند چه معنا دارد؟
آیا وقت آن نرسیده است که این هر دو جناح حکومت به خود بیایند و یک بار وضعیت تاسف آور زندگی روزانه مردم را به نیکی بنگرند و آنگاه مصروف و مشغول زیاده خواهی و افزون طلبی باشند؟.
آیا وقت آن نرسیده است که به خود فکر کنند و از خود بپرسدند که قدرت را برای چه می خواستند؟ قدرت اگر برای بهبود وضعیت مردم به کار بسته نشود، اگر قدرت برای ایجاد امنیت مردم و سامان دادن به زندگی مردم مورد استفاده قرار نگیرد آن قدرت به چه درد خواهد خورد و چه گرهی از مردم خواهد گشود و کدام دردی را درمان خواهد کرد
امروز سخن از توصیف رهبران حکومت گفته نمی شود که از حقارت رهبران سخن می رود. مردم؛ جامعه مدنی و نهادهای گوناگون به سران حکومت هشدار می دهند که صبر مردم به پایان رسیده است و بیش از این نه حوصله ناامنی در کشوررا دارند و نه هم خواستار تداوم حکومت ناکارآمد و فاسدی هستند که بر مسند قدرت تکیه زده باشد.
تصورهم نکنند که فزون طلبی های جناح های حکومت و جنگ های عنیف قدرت، و صحنه آرایی های مضحک، چنگی بر دل مردم بیفگند و مردم را به طرفداری از یک جناح در برابر دیگری بر انگیزد. هر دو جناح قدرت نشان داده اند که هیچ روش نکویی در آستین ندارند تا برای بهبود وضعیت کشور به کار بندند. هر دو تهی از ندیشه هستند و هر دو جناح ناکام در عمل.