نزدیک به پانزده روز است که از حملات بی وقفه عربستان سعودی و متحدان عرب آن کشور بر خاک یمن می گذرد. بر اساس گزارش های منتشر شده تا هنوزعربستان سعودی به هیچ یک از اهداف خود دست نیافته است. نه نتوانسته جای پایی برای بازگشت منصور هادی رئیس جمهور مستعفی آن کشور به وجود آورد تا او را دوباره بر سر قدرت سیاسی یمن برگرداند. نه هم از توان نظامی حوثی های یمن کاسته شده است و نه حتا توانسته از پیشروی حوثی ها به سوی بندرگاه عدن جلوگیری کند.
این ناکامی در حالی اعلام می شود که حکومت سعودی خواستار کمک برخی کشورهای اسلامی نیز شده است که تا همراه با ارتش آن کشور وارد خاک یمن شود.
پاکستان و ترکیه از کشورهایی هستند که درخواست های عربستان سعودی را پذیرفته اما هنوز پاسخ قطعی و عملی نداده اند.
گزارش های خبری از سراسر جهان نشان می دهد که افکار عمومی دنیا علیه عربستان سعودی بسیج شده و هر روز که می گذرد نفرت و انزجار نسبت به عملکرد عربستان سعودی نسبت به یمن بیشتر می شود، به ویژه حملات سعودی باعث کشته شدن کودکان زیادی شده و خسارات فراوانی به آن کشور نیز وارد آمده است.
این پرسش در نزد افکار عمومی دنیا به ویژه میان مسلمان ها مطرح است که اگر عربستان سعودی با این همه ادعای گزاف، اگر اندک درد دینی داشت و تهاجم خود بر یمن را از دریچه دین مورد تحلیل و بررسی قرار می داد، حتما پی می برد که در نهایت حاصل این حملات برای تحکیم پایه های جهان اسلام نخواهد بود. بی تردید از حملات خود جلوگیری می نمود و می کوشید با تحمل هزینه کمتر با تلاش بیشتر مشکل یمن از طریق سیاسی و با مراجعه به نهادهای بین المللی و شورای امنیت سازمان ملل متحد و یا سازمان کنفرانس اسلامی حل و فصل شود.
عربستان سعودی نشان داده که متاسفانه بر خلاف ادعاهایی که می کند نه تنها از حملات وحشیانه خود به خاک یمن پشیمان نیست که قصد دارد از راه زمینی نیز وارد سرزمین یمن شود.
این که سعودی ها در نبرد زمینی دست آوردی خواهد داشت یا نه؛ پاره ای از کارشناسان بدین باوراند که ورود نیروهای زمینی آن کشور و متحدان آن نه تنها سودی برای سعودی ها نخواهد داشت که عربستان را در تنگنای یک جنگ فرسایشی شدید قرار خواهد داد.
تجربه جنگ هشت ساله۱۹۶۲_۱۹۷۰) نشان داده است که ارتش مصر با تلفات زیادی از یمن شکست خورد و عربستان سعودی نیز خسارات و تلفات فراوانی را متحمل شد.
در جنگ کنونی نیز هیچ شانس پیروزی برای عربستان سعودی وجود ندارد. اگر چنانچه ارتش های برخی کشورهای اسلامی نیز سعودی را همراهی کنند. چون انگیزه جنگ برای ارتش های جهان اسلام علیه حوثی ها وجود ندارد، این بار نیز سعودی با شکست مفتضحانه ای مواجه خواهد شد.
آنچه بسیار مهم به نظر می رسد این که اگر سعودی ها علی رغم ادعای گزافی که دارند، اگر اندکی واجد درک مذهبی بودند حداقل از اسلام و نظام اخلاقی این دین اطلاع داشتند؛ هیچ گاه به خود اجازه نمی دادند که بدون هیچ سببی به حملات وحشاینه علیه مردمی مبادرت ورزد که جز حق خواهی هیچ گناهی مرتکب نشده اند.
هیچ انسان مذهبی به حکم دلبستگی به دین و ارزش های دینی به حریم کشوری دخالت نمی کند آن هم به بهانه های واهی.
عربستان سعودی در عملی که انجام می دهد و جنایتی که مرتکب می شود هیچ توجیه دینی ندارد. حکومت سعودی در حالی به کشتار کودکان و زنان مسلمان می پردازد که اصول اولیه دین اسلام خون، مال و ناموس مسلمان را محترم می داند.
نکته دومی که برای مسلمان سخت آزار دهنده است این که گاهی حکومت سعودی ادعای رهبری جهان عرب را دارد. اما عملکرد حکومت سعودی و بازوی مذهبی آن کشور یعنی مذهب وهابیت نشان داده است که این حکومت با هیچ ضابطه و معیاری نه به دین باور دارد و نه به عربیت.
به گواه تمام انسان های عاقل دنیا حملات سعودی تنها سودی برای آن کشور و جهان عرب ندارد که برای تحکیم پایه های حکومت اسرائیل است.
حکومت اسرائیل بیش از نیم قرن است که بر گرده مسلمان ها و اعراب نشسته و به اشغال سرزمین های عربی پرداخته است. در این نیم قرن نه تنها اسرائیل سرزمین های عرب را اشغال کرده که با هزارها رنگ اعراب را توهین و تحقیر کرده است.
وجود و حضور اسرائیل در قلب خاورمیانه و اشغال سرزمین های فلسطینی و مقاومت در برابر همه قطع نامه های سازمان ملل متحد و مورد تمسخر قرار دادن کشورهای عربی، هر فرد با غیرتی را وادا می کند که از آزادگی و حرمت انسانی خود دفاع کند.
اگر برای سعودی ها نیز اندک عرق عربی وجود داشت باید عربستان سعودی به جای آن که به یک کشور مسلمان دیگر لشکرکشی کند تلاش می نمود تا از حیثیت عربی خود دفاع کند و این همه خود را مورد تمسخر اسرائیل قرار ندهد.
در ۱۹۴۸ کشوری در قلب جهان عرب ایجاد می شود. بی اعتنا به تمام موازین و ارزش های بین المللی جای پای محکمی برای خود ایجاد می کند، به اشغال مناطق مختلف عربی می پردازد. در خاک اعراب خانه می سازد، هر از گاهی به خاک اعراب تجاوز می کند زیر ساخت های کشورهای عربی چون لبنان و سوریه را مورد تهاجم قرار می دهد اما حکام شکم پرست سعودی کوچک ترین واکنشی از خود نشان نمی دهد و هیچ اقدامی نمی کند اما در برابر گروهی که فقط خواستار حقوق شهروندی در کشور خود هستند دست به تهاجم می زند؛ زن، کودک و پیر و جوان بی گناه آن کشور را به خاک و خون می کشد! آیا واقعا به عربستان سعودی می توان گفت عرب؟
سخن آخر، گرچه مقایسه میان حکومت سعودی و حکومت شوروی سابق دشوار است. اما گاهی میان این دو ساختار ظاهرا متفاوت، سنخیت هایی نیز می توان مشاهده کرد. شوروی یک کشور ایدیولوژیک بود و با ساختار بسته و حکومت استبدادی، اما داعیه کلان عدالت طلبی داشت. با پشتوانه ایدیولوژی مارکسیسم و شعار عدالت طلبی، دلهای جوانان جهان سوم را به خود جلب کرده بود، کثیری از جوانان جهان سوم شوروی را الگوی عدالت طلبی به حساب می آوردند. با سران شوروی همدلی می نمودند سرانجام آن رژیم با اشتباهاتی که در سیاست خارجی خود مرتکب شد و عدم پاسخ گویی به نیازمندی های شهروندان خود از هم پاشید و در قعر تاریخ فرو رفت و امروز جز فسیل های پوسیده آن در آزمایشگاه های جهان باقی نمانده است.
عربستان سعودی هم یک نظام بسته و مستبد و در عین حال از بازوی مذهبی برخوردار است که گمان می برد که یکی از نظام های دینی اصلاح گر در جهان اسلام است. با ابتنا به پول های نفت به ایجاد مدرسه و مکتب پرداخته و خواهان گسترش مذهب وهابیت در جهان به ویژه کشورهای اسلامی است.
این تصور و پندار نادرست از خود و حکومت بسته و نا کارآمد او را واداشته است که برداشت و فهم دیگری از خود داشته باشد. از یک طرف خود را گرانیگاه و مرکز ثقل جهان اسلام بپندارد و از سوی دیگر مذهب وهابیت را مترقی بشمارد. این فهم نا درست و نگاه معوج به خود، حکام سعودی را واداشته است که به یمن لشکرکشی کند تا حمایت جهان اسلام را به خود معطوف دارد.
اما به نظر می رسد که حمله به یمن، تجربه سنگین و سهمگینی برای سعودی ها است که ناکارآمدی این نظام را در داخل و نگاه توسعه طلبی او را در خارج بیش از پیش آشکار خواهد کرد.
هیچ بعید نیست که تجاوز به یمن زمینه فروپاشی این رژیم استبدادی را فراهم کند و مذهب مدعیی اصلاح گری برای همیشه در زباله دانی تاریخ بریزد!..