پیروزی حوثی ها در یمن و استقبال گرم مردم یمن از پیروزی آن گروه، بسیاری از کشورهای عربی از جمله همسایه های یمن را در بهت و بیم فرو برده است. حیرت از این جهت که چگونه این گروه توانست با توانایی اندک و در مدت زمان کوتاه بر تمام یمن چیرگی پیدا کند، حمایت سایر گروه های قومی و مذهبی را با خود همراه سازد. بیم از آن جهت است که اگر این گروه بتواند یک حکومت مقتدر با اکثریت رای مردم یمن تشکیل دهد، تاثیر این پیروزی بر آینده حکومت های منطقه از جمله رژیم های بسته، اقتدار گرا و خانوداگی این کشورها چه خواهد شد؟
عربستان سعودی، یمن را از جمله کشورهای اقمار خود می دانست. اکنون هیچ باور نمی کند که اتوریته این کشوردر یمن دچار بحران شده باشد و چیرگی فکری و سیاسی خود را ازدست داده باشد.
کشورهای کوچک حاشیه خلیج فارس وعربستان سعودی با دارا بودن حکومت های فاسد و خانوادگی با استفاده از دالرهای نفتی و همراهی کشورهای غربی و به ویژه حضور پر رنگ ایالات متحده امریکا به خشن ترین و بی رحمانه ترین وجه به سرکوب جنبش های مردمی پرداخته و اقلیت های دینی ومذهبی را انکار کردهاند. جنبش مدنی در بحرین هنوز به رسمیت شناخته نشده و به خواسته های مدنی آن گروه توجهی صورت نه گرفته است.
در عربستان سعودی هم با اقلیت های مذهبی با شدیدترین وجهی رفتار می شود و سران و رهبران آنها یا به زندان می افتند یا آن که توسط حاکمان بی رحم سعودی گردن زده می شوند. شگفت آن که این همه بی رحمی ها و قساوت ها، از سوی کشورهای مدافع حقوق بشر تا هنوز نادیده گرفته شده است. نه تنها اقدامی عملی صورت نه گرفته بلکه تذکری تنذیری نیز دریافت نه کرده اند .
اگر عربستان سعودی این همه سراسیمه است و ازشرق و غرب عالم طلب استمداد می کند، نه از آن جهت است که حکومت مشروع یمن از میان رفته و این کشور می خواهد اقتدار حکومت گذشته را به یمن بر گرداند؛ بلکه از این سبب است که وضعیت حکومت خود را سخت آشفته می بیند و بیم دارد که قیام های یمن و آزادی طلبی های گروه های قومی به تدریج مرزهای این کشور را نیز در نوردد و حس حق طلبی را در میان اقلیت های مذهبی آن کشورها زنده کند و حکومت های فرتوت با پایه های سلفی گری مذهبی را دچار تزلزل سازد. به نظر می رسد که قیام حوثی ها در یمن خواب حاکمان این کشورها را آشفته کرده و دست به هر سویی دراز می کنند تا برای سرکوب جنبش مردمی حوثی کمک جمع کنند. گزارش ها حاکی است که در حمله هوایی کشورهای عربی به یمن بیش از صد هواپیمای جنگنده ی کشورهای خلیج فارس شرکت داشته و باعث شده که تلفاتی بر مردم غیر نظامی آن کشور وارد آید.
برخی گزارش ها حاکی از آنست که عربستان سعودی خواهان کمک نظامی از پاکستان نیزشده است. با آن که حملات وحشیانه کشورهای عربی به یمن غیر قانونی بوده و هیچ گونه پشتوانه بین المللی را با خود همراه ندارد، اما غرب و امریکا در برابر این حملات وحشیانه و غیرقانونی پشتیبانی خود را از حملات هوایی نیز اعلام داشته اند.
واقعیت آنست که عربستان سعودی با قیام حوثی ها زوال حکومت خانوداگی خود را احساس می کند. حکومتی که با هیچ معیار انسانی دنیا سازگار نیست. این حکومت از بدو تولد خود از بطن امپراتوری عثمانی، تا هنوز یک کشور آزاد برای شهروندان خود نبوده و همواره کوشیده است صدای عدالت خواهی شهروندان خود را که پیرو سایر مذاهب هستند نادیده انگاشته و با دگراندیشان برخورد خشن و غیر انسانی کند. ماهیت رژیم سعودی از آمیزش و تلفیق مذهب وهابی و خاندان سعودی به وجود آمده است. آن گونه که پژوهشگران تاریخ جنبش های اصلاحی گزارش کرده اند؛ وهابیت به عنوان یک اندیشه اصلاح گری در شبه جزیره به وجود آمد و اندیشمندان این مذهب به ظن خود درصدد اصلاح دین اسلام از پیرایه هایی بود که به تدریج در دین وارد شده است. اما از آنجایی که بنیاد گزاران این مذهب خود در جزیره بی آب و گیاه و پرورده شده بودند، خشونت طبیعت با طرز دید و تلقی این گروه تلفیق گشت،در نتیجه یک مذهب خشک نا منعطف وغیر قابل قبول را عرضه داشت . آنانکه به رشد ریشه های این مذهب پرداخته اند، معترف هستند که دراین مذهب از تساهل وهم پذیری خبری نیست، دنیای اسلام با همه وسعت و گوناگونی و رنگارنگی را نمی شناسند تا هنوز کوشیده اند و می کوشند طرز دید و تلقی خود را از اسلام به سایر نقاط جهان تسری بخشند. اما بر رغم تلاش های فراوانی که خاندان آل سعود در راه بسط مذهب خود به کار بسته توفیقی نصیب شان نه گشته است. هر جای پای نهاده، جز خرافه گرایی، تصلب، تعصب و قشری گری و ایجاد تنش میان مسلمانان دیده نشده و این فرقه جز خشونت و درنده خویی و ناشکیبایی به وجود نیاورده است.
آنچه این مذهب را از گسترش باز داشته است ناتوانی های درونی آن از یک سوی و عرب گرایی افراطی آن ازسوی دیگر است. حکام سعودی عرب ها را همانند عرب های جاهلیت، بر سایر اقوام ترجیح می دهند. از این جهت است که پیروان سایر مذاهب از جمله پیروان مذهب حنفی که ریشه ای غیر عربی دارد این مذهب را بر نتابیده و همواره از آن تبرا جسته اند. در مجموع آنچه این مذهب را تا هنوز بر پای نگهداشته است؛ دو پایه مهم است، یکی دالر های نفتی است که به تمام نقاط دنیا سرازیر می شود تا برای این مذهب خرافی گرای سلفی پیروانی ایجاد کند. نکته دیگر اتکای این کشور به غرب و امریکا است که سدی در برابر منتقدان و دگراندیشان ایجاد کرده است. شگفت آن که حکومتی را که با هیچ معیار مدنی نمی توان سنجید، اما مورد حمایت کشورهای غربی و امریکا قرار دارد. حال جز باج دهی این کشور به غربی ها، هیچ توجیهی در پشتیبانی غربی ها از این کشور نمی توان نمی توان سراغ گرفت. وقتی تیغ نهاد حقوق بشری به عربستان سعودی می رسد از برندگی باز می ماند و به نحوی توجیه گر این رژیم خشن و خود کامه می شود.
امروز هم اگر عربستان سعودی بدون هیچ واهمه ای بر حوثی ها می تازد بدون هیچ بهانه به قتل و کشتار مردم یمن دست می برد از یک سوی زوال حکومت خود را در ایجاد یک حکومت مقتدر و مردم گرای در یمن می داند. از سوی دیگر، پشتیبانی بی قید و شرط قدرت های کور غربی است که از این رژیم منحط صورت می گیرد. چشم غربی ها و نهاد های حقوق بشر با نفت عرب ها کور شده و هیچ جنایتی از این رژیم را نمی نگرند و نه صدای مظلومیت مردم یمن را می شوند. گرچه تحمل حملات کشورهای عرب وغرب سخت سنگین و غیر قابل تحمل است؛ اما اگر جنبش حوثی بتواند پوتانسیل های درونی خود را حفظ کند بی هیچ تردید بر مشکلات پیروز خواهد شد، حکومت دلخواه و مردمی را در یمن ایجاد خواهد کرد. بی تردید زوال مذهب نفتی سایه شوم داعش و گروه تروریستی ساخت عرب ها را نیز از سر ما کوتاه خواهد ساخت.