سفرهای دیپلماتیک، سیاحتی و زیارتی، گرم و داغ و پر شتاب همچنان ادامه دارد و هر دو رئیس جمهور و اجرائی کشور، هفته و ماهی نیست که یکی دو سفر خارجی نداشته باشند. به حجم کمیتی و ترافیک سنگین سفرهای این دو مقام عالی رتبه کشور که نگریسته شود، چنین پنداشته می شود که افغانستان بسیاری از مشکلات خرد و کلان آن حل شده و یا در آستانه حل شدن قرار گرفته و دیگر معضل و مشکل چندان قابل اعتنائی باقی نمانده که رئیسان محترم جمهور و اجرائی در مسافرت به این و آن کشور از خود اینهمه شور و اشتیاق نشان می دهند!.
سفرهای بدون وقفه و هیجانی دو جوان رشید کشور دقیقاً در اوضاع و شرایطی سرعت گرفته که این دو مسئول کل هنوز کابینه را به صورت کامل به مجلس نمایندگان معرفی نکرده اند که فشار و سنگینی این سهل انگاری بی رحمانه، به گونه مستقیم زندگی مردم را نشانه گرفته و حال و اوضاع کار و فعالیت در کشور را تقریباً فلج کرده است.
عدم معرفی اکثریت باقی مانده اعضای کابینه دولت وحدت ملی به پارلمان، زیربنا و تهداب کار و فعالیت اقتصادی در کشور را به گونه مشهود و ملموسی لرزان و آسیب پذیر ساخته است؛ به طوری که در نبود فرصت کار و شغل مناسب برای آحاد جامعه، بیشتری از افراد به شغل های حرام و نامناسب با شان و سویه علمی و وجاهت اجتماعی خویش رو آورده اند.
کار و شغل ناهنجار و نامناسب فقط برای کسانی است که لااقل حس انسان بودن در درون آنان زنده بوده و هنوز برای خویش و دیگران یک جو ارزشی را قائل اند؛ اما بسیاری نیز و شاید هم از سر ناچاری و یا ضعف ایمان و راحت طلبی، ریسمان زحمت را بوسیده و کنار گذاشته و پا در بیابان راهزنی و سرقت اموال مردم گذاشته اند.
بی کاری و فقر طاقت فرسا و کشنده و صد البته در پرتو بی توجهی تاسفبار سران حکومت وحدت ملی، کار را بجایی از خطر و وحشت کشانده که همشهریان ما در کوچه و پس کوچه های عمومی و فرعی شبهای پایتخت، احساس ناامنی می کنند و صبح های زود و شبهای تاریک از ترس دزد و راهزن، نمی توانند با جرئت به طرف منازل و محل کار و بار شان قدم بردارند!.
راهزنی، سرقت و جنایت در شب و روز پایتخت امان مردم را بریده و این معضل همراه با فساد اداری و رشوه، مردم را نگران و سراسیمه ساخته؛ به نحوی که همگان احساس بیچارگی و درماندگی می کنند.
در کنار همه ی این مشکلات، ربوده شدن ۳۱ تن از هموطنان بی گناه شیعه مذهب از مسیر شاهراه قندهای- کابل، به سراسیمگی و حیرت و وحشت بیشتر مردم افزوده و فشار روحی- روانی مضاعفی را بر آنان تحمیل کرده است. با آنکه مدت زیادی از ربودن این مسافران می گذرد و مردم و به خصوص خانواده های ربوده شدگان شدیداً نگران سرنوشت عزیزان شان می باشند، با تاسف اما سران حکومت وحدت ملی به نظر می رسد این حادثه ملی و خطرناک که پای زندگی و مرگ تعدادی از هموطنان ما در میان است، چندان هم برای شان مهم نبوده و اولویتی را به خود اختصاص نداده است!.
موضوع ربوده شدن ۳۱ تن از هموطنان ما در شرایطی برای سران دولت ملی و به خصوص رئیس جمهور نتوانسته اهمیتی را به خود بپذیرد که در سایر کشورها، دولتها حتی برای یک تن از تبعه خویش ارزش و بهای زیادی را قائلند و هر اقدامی را که لازم ببینند برای نجات هموطن خویش انجام می دهند.
اما در کشور ما و با بروز یک چنین وقایع دردناک و تاثرباری، خیلی هم آب از آب تکان نخورده و سران حکومت وحدت ملی چنان سرگرم دولت بازی و مسافرت های لازم و غیر لازم خویش اند که انگار نه انگار اتفاق خطرسازی رخ داده و تعدادی از هموطنان بی گناه آنان و آنهم به جرم شیعه و هزاره بودن، زیر تیغ شرور ترین گروه موجود در کشور افتاده اند!.
شایسته آنست که سران دولت وحدت ملی، کمی به خویش زحمت داده و یاد بیاورند زمانی را که برای بدست آوردن حتی یک رای از همین مردم هزاره، گریبان چاک کرده و دست گدایی به سمت آنان دراز می کردند که اگر نبود آراء میلیونی همین مردم محروم و فریب خورده، اکنون هیچ یک از شما آقایان نیز در جایگاه کنونی تان تشریف نداشتید!.
بایسته است تا سران حکومت وحدت ملی با خود خلوت کنند وجدانهای خویش را به مشوره بطلبند که آیا فراموش کردن فداکاری ها و از خودگذشتگی های هزاره ها در دو دور مشمئز کننده انتخابات ریاست جمهوری، کار درست و صوابی است که آنان امروز بدان رو آورده اند و اینک در سخت ترین شرایط، مردمی را در چنگ دژخیمان، رها کرده و تنها می گذارند که تاج و تخت خویش را بر استخوان سر و شانه های آنان بنا نهاده اند؟!
به نظر می رسد راه درست و خدا و مردم پسند این باشد که سران حکومتی بدل از سفرهای غیر ضروری، اولویت را با حل مشکلات حیاتی مردم و کشور خویش بدهند و در قدم نخست برای برقراری نظم و امنیت در پایتخت و پس از آن اصلاح اداره های دولتی و در نهایت در جهت ایجاد کار و شغل مناسب برای هموطنان خویش، کوشش و تلاش کنند و پس از همه ی اینها اگر هم وقت کردند، به دور جهان نیز مسافرت کنند.