هرعمل وقتی انجام می یابد که نظر یا ایده ای پشت سر آن وجود داشته باشد. در بدو امر واژه ها است که در اذهان شکل می گیرد، جایگاهی برای خود می گشاید و آنگاه در عمل به منصه ظهورمی رسد.
عمل زشت از ایده های زشت سر می زند و عمل نیکو و مثبت از سرچشمه ذهنیت های نیکو می جوشد. صلح نیز روندی است که لاجرم همین فرایند ذهن و عین را باید بپیماید تا تحقق عینی و عملی پیدا کند.
تحقق صلح وقتی ممکن است که هر دو طرف جبهه و یا دو طرف جنگ، از صلح و واژگان مرتبط به صلح معنای روشنی در ذهن به وجود آورده باشند؛ به تعبیر دیگر صلح وقتی میسر است که دو طرف بتوانند در ذهن خود به صلح رسیده باشند. صلح با وجود جنگ معنا پیدا می کند. یعنی دو طرف برای رسیدن به مقصدی به جنگ و نزاع می پردازند. اما همین که در می یابند که با جنگ نمی توان به مقصد رسید، یا جنگ هزینه های گزافی بر دو طرف منازعه تحمیل می کند، یا شرایط رسیدن به مقصد از طریق جنگ ناممکن است، می کوشند از راه صلح به آن غایت دست پیدا کنند.
به هر صورت شالوده ی رسیدن به صلح آنست که صلح در اذهان هر دو طرف شکل گرفته باشد، هر دو طرف نزاع خود را قانع ساخته باشند که با جنگیدن به مقصد نمی رسند. اکنون این پرسش مطرح است که تلاش هایی که در افغانستان جریان دارد به صلح می انجامد یا خیر؛ یا طالبان از نگاه ذهنی به صلح رسیده اند؛ این پرسشی است که در لابلای سخنان طالبان می توان جست و جو کرد و دریافت که ذهن طالبان با صلح خو گرفته یا آنکه این واژه هنوز در ذهنیت این گروه جایی برای خود نگشوده است؟ پاسخ آنست که متاسفانه طالبان هنوز با صلح گام های زیادی فاصله دارد.
سخنگوی این گروه در هفته گذشته اعلام کرد که حکومت افغانستان یک حکومت مشروع نیست و افغانستان یک کشور اشغال شده است. این دو جمله کوتاه بیانگر ذهنیت طالبان است. این پرسش مطرح می شود که مشروعیت از نظر طالبان چیست؛ دوم این که چون حکومت افغانستان مشروعیت ندارد طالبان می جنگند یا آن که نامشروع بودن خود بهانه ای برای طالبان است؟.
بسیاری از حکومت ها شاید ردای نامشروعیت به تن داشته باشند، اما نامشروع بودن به معنای آن نیست که حتما باید جنگی صورت گیرد و یا نامشروع بودن حکومت به معنای مشروع بودن جنگ نیست. ممکن است راه های زیادی وجود داشته باشد که مردمی در یک حرکت مدنی و به صورت تدریجی و دموکراتیک به یک حکومت مشروع دست پیدا کنند. این که طالبان گفته اند که افغانستان اشغال شده است این سخن نیز می رساند که طالبان نه از واژه اشغال چیزی می فهمند و نه جنگ و خشونت طالبان برای رهایی از اشغال است.
آنچه که مردم افغانستان می دانند آنست که جنگ طالبان علاوه بر تحمیل خسارت ها و تداوم خشونت باعث شده است که مدت زمان حضور نیروهای غربی در افغانستان بیشتر شود و آنها بهانه پیدا کنند تا حضور دراز مدت خود را تثبیت نمایند.
بر رغم باورهای طالبان، مردم افغانستان هرگز باور نکرده اند و ندارند که طالبان برای اخراج نیروهای خارجی از افغانستان در جنگ هستند. زیرا آن زمان که اعلام شد که نظامیان خارجی از افغانستان بیرون می روند و نشست هایی در سال ۲۰۱۰ در کابل برگزار گردید و جدول زمانی ای را برای خروج نیروهای غربی ارایه شد، گفته شد که مسؤولیت های امنیتی بعد از این به اردو و نیروهای امنیتی افغانستان سپرده می شود؛ لازمه پخش و نشر این خبر آن بود که طالبان نسبت به راهبرد خود تجدید نظر می کردند، راه مذاکره با حکومت افغانستان را در پیش می گرفتند و از تداوم خشونت در کشور پرهیز می نمودند. اما این گونه نشد، این گروه نشست ها را جدی نینگاشتند، راه مذاکره را بر روی خود بستند و به خشونت کور خود هم چنان تداوم بخشیدند. تا اکنون که در ماه دوم سال ۲۰۱۵ قرار داریم، نیروهای غربی در حال ترک خاک افغانستان هستند، این گروه به خشونت های خود هم چنان ادامه می دهد.
بر اساس خبر اعلام شده از سوی مقام های امریکایی حدود ده هزار سرباز آن کشور در افغانستان خواهند ماند و حضور این تعداد که با توافق حکومت افغانستان و با موازین بین المللی سازگار است، به هیچ وجه و با هیچ معیاری نمی تواند اشغال خوانده شود.
حتا حضور همین تعداد نیز ناشی از تداوم خشونت گروه طالبان بوده است. اگر طالبان با اراده و اختیار خود بودند و به جنگ خاتمه می بخشیدند حضور کمترین نیروهای غربی نیز با واکنش منفی افغان ها مواجه می شد.
آنها مجبور بودند که خاک افغانستان را ترک کنند. به هر روی اگر چنانچه حضور ده هزار نفری نیروهای یک کشور در خاک کشور دیگر اشغال خوانده شود باید به بسیاری از کشورهای شرق و غرب نام اشغال شده نهاد که این واژه به هیچ وجه در آن کشورها معنا پیدا نکرده و در مجامع بین المللی نیز کشوری یافت نمی شود که به آن کشورها اشغال شده بتوان خطاب کرد.
از جمله کشورهایی که حضور سربازان غربی را پذیرفته اند، کشورهای عربی چون بحرین، عربستان سعودی و... از جمله کشورهایی هستند که غربی ها در آن حضور دارند و هم چنان آلمان و جاپان بعد از جنگ دوم جهانی تعدادی از سربازان خارجی را در خاک خود پذیرفته و تاهنوز شنیده نشده است که کسی یا نهادی به آن کشورها اشغال شده گفته باشند. لذا این گفته طالبان که تا اشغال افغانستان مذاکره بی نتیجه خواهد بود "یا جنگ ادامه خواهد داشت" بهانه ای بیش نیست.
به هر صورت آنچه که قابل یادآوری است آن که ذهن طالبان هنوز یک ذهن جنگی است. یا این که این گروه هنوز از خود اراده و اختیاری ندارد تا بتواند درباره جنگ یا صلح تصمیم بگیرد. لذا می توان تصور کرد که ایجاد صلح با این گروه کار آسانی نیست و هنوز زمان زیادی لازمست که تغییر ذهنیتی بوجود آید و این تغییر ذهنیت به تغییر رفتار و رویکرد این گروه بیانجامد.
سرانجام این گروه دو راه بیشتر ندارد یا این که تلاش می ورزد تا ذهنیت خود را مطابق با واقعیت های موجود سازگار کند یا آن که به تدریج از گردونه سیاست حذف شود قربانی توافق های دو طرف منازعه شود.
نویسنده: م. سمنگانی