بالاخره زمان سفر رئیس جمهور اسلامی افغانستان به ایران مشخص شد و بر اساس گزارش های منتشر شده، قرار است اشرف غنی در این سفر، توافقنامه همکاریهای راهبردی کابل- تهران را با همتای ایرانی خود امضا کند.
محمد حنیف اتمر؛ مشاور امنیت ملی ریاست جمهوری،در سفر خود به ایران درباره توافقنامه همکاری های راهبردی میان کابل و تهران با مقام های این کشور گفتگو کرده است.
اکنون پیشنویس این توافقنامه نهایی شده است و با هدف گشایش فصلی تازه در روابط دو کشور از سوی رؤسای جمهور افغانستان و ایران امضا می شود.
حکومت افغانستان هدف از امضای این توافقنامه را گسترش همکاری در بخش های سیاسی، بازرگانی، مبارزه با هراس افکنی و مواد مخدر میان دو کشور می داند.
اخیرا حامد کرزی؛ رییس جمهوری پیشین نیز در گفتگو با روزنامه اعتماد چاپ تهران گفته بود که مقام های ایرانی ترجیح دادند پیمان استراتژیک میان دو کشور با رییس جمهوری جدید افغانستان امضا شود و ابراز امیدواری کرد که این پیمان به زودی امضا شود.
با این حال، نباید انتظار داشت که پیمان راهبردی میان کابل- تهران، هیچ مخالفی نداشته باشد.
در هردو کشور بدون شک، جریان هایی هستند که علاقه ای به توسعه روابط دو ملت ندارند؛ اما این چیزی نیست که نیاز افغانستان به امضای چنین سندی را مرتفع سازد.
برخی از منتقدان و مخالفان چنین اقدامی، مخالفت شان را به برداشت ها و تصورات نادرست و غلطی مستند می کنند که لزوما بیانگر آنچه در واقعیت قرار است اتفاق بیفتد نیست.
آنها تصور می کنند امضای پیمان استراتژیک، حتما به معنای آن است که کشور دیگر طرف قرارداد که در این مورد خاص، ایران است، در صدد تعمیم و گسترش سلطه و نفوذ خود در افغانستان است و افغانستان حتما در این معامله چیزی را از دست خواهد داد!
این تصور، شاید ناشی از این است که منتقدان پیش از آنکه درکی واقع بینانه از وضعیت و شرایط موجود داشته باشند، بیشتر بر پایه تجربه هایی تجزیه و تحلیل می کنند که در گذشته رخ داده است.
سلطه تاریخی یکی از قدرت های بزرگ خارجی بر سرنوشت سیاسی و حاکمیت ملی کشور در هر مقطع از تاریخ سیاسی افغانستان، یکی از اصلی ترین انگیزه های شکل دهنده به این تصور نادرست است.
تحلیلگران و منتقدان مخالف امضای پیمان راهبردی میان افغانستان و ایران، هنوز به این درک نرسیده اند که نه افغانستان، دیگر کشوری است که هر کشوری بتواند به سلطه و نفوذ یکجانبه، ناعادلانه و غیر قانونی بر سرنوشت آن دست یابد و نه ایران از زمره آن دسته از همسایگان افغانستان است که در گذشته یا حال حاضر، چنین سوء سابقه یا نیتی را در کارنامه روابط خود با افغانستان داشته باشد.
در میان همسایگان افغانستان، ایران از معدود کشورهایی است که هیچگاه سعی نکرده است، دولتی را در افغانستان، ساقط کند و گروهی را به قدرت برساند.
این در حالی است که برخی دیگر از همسایگان، حتی به این هم بسنده نکرده و بارها تلاش کرده اند با دخالت های مستقیم نظامی، بر مقدرات کشور، مسلط شوند.
از جانب دیگر، نباید از یاد برد که امضای پیمان استراتژيک میان افغانستان و ایران، مانند امضای پیمان میان یک کشور ضعیف و تحت سلطه نظامی با یک کشور قوی نیست که بربنیاد آن، منافع ملی کشور در آن در نظر گرفته نشود و طرف مقابل در پی گسترش سلطه، حفظ منافع، دسترسی به منابع، ایجاد پایگاه های نظامی و مصونیت قضایی سربازان و نظامیانش در کشور ما باشد.
افغانستان و ایران، در یک شرایط برابر و مبتنی بر چشم انداز و تصوری که از منافع ملی و منافع برقراری روابط استراتژيک همه جانبه با همدیگر دارند، اقدام به تدوین متن پیمان استراتژیک کرده و مانند دو ملت مستقل و دارای اراده و تشخیص و انتخاب، این سند را امضا خواهند کرد.
همچنین نباید از یاد برد که از منظر ضرورت هایی که منافع، امنیت و حاکمیت ملی افغانستان اقتضا می کند، امضای چنین سندی میان دو کشور، بیش از هر کشور دیگری نیاز است.
ایران هم اکنون بیش از دو میلیون مهاجر افغان را در خود جای داده، میزان داد و ستد اقتصادی دو کشور، نزدیک به دو و نیم میلیارد دالر در سال است و از همسایگان توسعه یافته افغانستان محسوب می شود که می تواند در انتقال تجربیات خود در زمینه برقراری امنیت، بازسازی های پس از جنگ، مبارزه با تروریزم، مواد مخدر، مهار فساد، امنیت مرزی، تجارت و تولید و ترانزیت و... امکانات و فرصت های فراوانی را در اختیار افغانستان قرار دهد.
بنابراین، نگرانی از آسیب دیدن منافع ملی در این تعامل، اندکی بیش از معمول، غیر عاقلانه است.