باراک اوباما؛ رییس جمهور امریکا می گوید که قربانی هایی که مردم این کشور در افغانستان داده سبب شده است که دیگر افغانستان منبع حملات تروریستی علیه امریکا نباشد.
آقای اوباما که در مراسمی به مناسبت روز کریسمس سخن می گفت از قربانی نیروهای کشورش در افغانستان ستایش کرد.
وی اظهار داشت که قربانی های نیروهای امریکایی، باعث شد؛ تا پس از حملات یازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱، جهانیان به صورت صلح آمیز و خوشبخت زندگی کنند.
وی تصریح کرد:"این یک سال بسیار مهم است. ما در یک جنگ مداوم برای تقریبا ۱۳ سال و یا بیشتر از ۱۳ سال قرار داشتیم و هفته آینده ماموریت رزمی را در افغانستان خاتمه می دهیم. بنا بر خدمات فوق العاده زنان و مردان امریکایی که در صف نیروهای مسلح امریکا قرار دارند، افغانستان یک فرصت دیگر را برای بازسازی اش دارد و ما مصون تر هستیم. پس از این، آنجا افغانستان منبع حملات تروریستی نخواهد بود."
ناظران اما می گویند که این یک اظهار نظر مناسبتی و سیاسی صرف است و حامل حقیقت بارزی در زمینه مبارزه با تروریزم، امنیت جهانی و اینکه قربانی های امریکا در افغانستان، سبب تضعیف یا نابودی تروریزم در کشور شده باشد نیست.
به باور منتقدان این اظهارات، افغانستان پیش از سال ۲۰۰۱ نیز منبعی جدی برای حملات تروریستی علیه امریکا نبود؛ زیرا تروریست ها به رغم آنکه در کشور ما قدرت و دولت و تشکیلات و نیروی نظامی و پایگاه و پناهگاه داشتند؛ اما هرگز از قدرت آماج قرار دادن امریکا برخوردار نبودند.
آنها نه سلاح های دوربرد داشتند که با عبور از سپرهای نظامی فوق پیشرفته امریکا در سراسر جهان به نیویارک و پنتاگون برسد و برج های دوگانه مرکز تجارت جهانی یا وزارت دفاع امریکا را هدف قرار دهد و نه امریکا و قدرت نظامی و اطلاعاتی اش به اندازه ای ضعیف است که نتواند توطئه های نه چندان پیچیده تروریست ها برای حمله به امریکا را کشف و شناسایی و خنثی کند؛ بنابراین، آنچه در سال ۲۰۰۱ در نیویارک و پنتاگون رخ داد هنوز برای جهانیان یک معمای مبهم و پرسش برانگیز است.
در این میان، این که آقای اوباما ادعا می کند پس از حمله امریکا به افغانستان، اکنون جهانیان به صورت صلح آمیز و خوشبخت زندگی می کنند، بدون تردید، یک بیان اغراق آمیز از یک رویای دوردست است.
جهانی که اکنون بیش از هر زمان دیگری در آتش ترور و تجزیه طلبی و رعب و وحشت و هراس افکنی می سوزد و از افغانستان و پاکستان تا سوریه و عراق و اوکراین و مصر و بحرین و یمن و لیبی و لبنان، تروریزم و تجزیه طلبی، آرامش را از مردم جهان بازگرفته و در همه این نبردها از قضا، یک طرف آن امریکاست، چگونه می توان ادعا کرد که جهان امروز، نسبت به سال ۲۰۰۱ امن تر و خوشبخت تر شده است؟
از سوی دیگر، اینکه تروریست ها دیگر نمی توانند از افغانستان، امریکا را هدف قرار دهند یا تهدیدی بر علیه امنیت و ثبات آن کشور ایجاد کنند، دلیل کافی و قانع کننده ای در زمینه موفقیت آمیز بودن ماموریت نظامی امریکا و هم پیمانانش در افغانستان نیست.
در این شکی نیست که امریکا در افغانستان، شماری از نیروهایش را قربانی کرده است. این قربانی شاید برای تامین امنیت آن کشور، مهم و ضروری بوده است؛ اما آیا نتیجه این قربانی برای مردم افغانستان نیز همان چیزی بوده که برای امریکا بوده است؟
به تعبیر دیگر، آیا به همان میزان که امریکا اکنون احساس امنیت و خوشبختی و مصونیت می کند، مردم افغانستان هم چنین احساسی دارند؟
به باور ناظران و تحلیلگران امنیتی، پایان ماموریت رزمی امریکا –موفقانه یا ناموفقانه- به معنای پایان تروریزم و ناامنی در افغانستان نیست و این چیزی است که شواهد میدانی جاری در کشور، بر آن به روشنی شهادت می دهد.
از نظر آنها این مساله اما برای امریکا اصولا اهمیت و موضوعیت ندارد؛ زیرا وقتی امریکا اعلام می کند که طالبان تا زمانی که خطری مستقیم را علیه امنیت و منافع امریکا ایجاد نکنند قابل تعقیب نیستند، این به معنای آن است که امنیت یا ناامنی افغانستان برای آن کشور، موضوعیت ندارد و امنیت افغانستان از امنیت امریکا جدا است.