همراه با تولد حکومت وحدت ملی، نیازها وخواسته ها ی جدیدی نیز تولد یافته است. نیازهایی که درحکومت کرزی هرگز برآورده نشد و به صورت مطالبات معوق باقی ماند. یکی ازخواسته های کانونی برای جامعه ی افغانستان ایجاد صلح و ثبات پایدار درکشور است. مردم و حکومت افغانستان می دانند که ایجاد امنیت، بنیادی ترین اصل توسعه در هرکشورمی باشد. اگر این مؤلفه ی عمده وجود نداشته باشد. نه امکان دست یابی به کمک های بین المللی مسیر و ممکن می شود و نه هم می تواند بستر و زمینه ای برای مصارف کمک ها فراهم گردد. ایجاد امنیت و ثبات نیز از راه های تجربه شده و تکراری میسرنیست. به نظرمی رسد که حکومت وحدت ملی و به ویژه شخص رئیس جمهور غنی به این امر وقوف کامل دارد که نمی توان با ابزارهای به کار گرفته شده و راه های طی شده راه به مقصود پیمود. ازاین جهت است که تلاش ها و تکاپوهایی دیگری را مد نظر قرار داده تا بتوان این مسیر نا هموار را با ساز وکار های جدید طی کرد.
گفتنی است که مشکلات حکومت وحدت ملی در راه رسیدن به امنیت و صلح بسیارمتراکم و چند لایه است. حکومت گذشته ی افغانستان براثر بی تدبیری و عدم دقت، نه تنها راهی به سویی هدفی نه گشود بلکه راهکارهایی که به کار گرفت مجموع پیچیده و درهم تنیده ای را ایجاد کرده که به جای گره گشایی، خود به گره های نا گشوده تبدیل شده است. نا امنی در افغانستان چون زخم چرکین و زمان مند در بدن انسان می ماند که در بدو امر کوچک و درمان آن نیز کم هزینه بود. ولی این زخم کوچک بر اثر بی توجهی متورم گشته و تمامیت بدن را دچار فساد وآسیب ساخته است. تداوی این مرض نیز نیازمند راهکار مناسب همراه با دقت نظر و مبارزه گسترده و فراگیراست. برای بسیاری از تحلیل گران وکارشناسان افغانی این ذهینت وجود دارد که اگر پاکستانی ها با حکومت افغانستان همکاری کنند، صلح در افغانستان تامین می شود. چنانچه حامد کرزی رئیس جمهور پیشین گفته بود که اگر امریکا و پاکستان بخواهند صلح در افغانستان تامین شدنی است!. این دید گاه و نظر نوعی فرا فگنی و نشناختن بار مشکلاتی است که برخی توسط حکومت گذشته خلق شده است. تجربه بیش از یک دهه ی گذشته نشان داده است که نه حکومت پاکستان دارای یک انسجام درونی و یک رهبری واحد است که بتواند تامین کننده صلح در افغانستان باشد و نه هم در امریکا این اراده وجود دارد. اگر حکومت پاکستان اراده ای برای کمک به افغانستان داشته باشد از عهده بر نه خواهد آمد؛ زیرا اداره هایی خارج از چارچوب حکومت قرار دارند که نمی خواهند صلح در افغانستان برقرار شود. آنچه رئیس جمهور اشرف غنی در پیش گرفته است و تصورمی برد که از طریق فشار چین بر پاکستان می تواند به دست آورد احتمال توفیقی اندک دارد. آقای غنی در یک نشست خبری با"انگلا مرکل "نخست وزیر المان گفته است که: "روابط پاکستان و چین بسیار گسترده و تأثیر چین بر سیاست مداران پاکستانی نیز محرز است، ما از چین می خواهیم که در امرمصالحه با طالبان، حکومت افغانستان را یاری کند". با بیان این گونه اظهارات این پرسش پیش می آید که با میانجیگری چین و فشار آن کشور بر پاکستان می توان به راه حل مطلوب دست پیدا کرد؟.
کار شناسان و تحلیل گران بدین باوراند که اگرحکومت پاکستان در ایجاد نا امنی دست داشته باشد فقط یکی از چند دستگاه درآن کشوراست، در حالی که بخش عمده ای کمک های پاکستان به طالبان از طریق سازمان استخبارات ارتش آن کشور صورت می گیرد که عملا تحت فرمان حکومت نیست. علاوه برآن، نهاد هایی رسمی و غیررسمی ای وجود دارند که منافع شان درگرو کمک به شرارت و دهشت افگنی است. آنها خارج از دستگاه حکومت زندگی می کنند و اگر حکومت پاکستان نیز خواسته باشد به مهار آنها بپردازد موفق نخواهد شد. لذا بسیاردشواراست که بتوان ازاین طریق به یک راه حل مناسب دست پیدا کرد.
معضل دومی که می توان بدان اشاره داشت، معضل اداره هایی است که حکومت آقای کرزی به وجود آورده است که به تدریج به تشکیلات و بنیاد های پیچیده ای تبدیل شده اند. وجود این نهادها چنان با جنگ و طالبان درهم تنیده شده که ایجاد صلح منافع آنها را دچار خدشه و اختلال می کند. ازاین روآنها در ایجاد امنیت و ثبات ضررمی بینند تا منفعت. ازاین جهت است که امروز به بخشی از مشکل تبدیل شده اند.کشته شدن برهان الدین ربانی، راه یابی سفیر صلح طالبان، به مهمان خانه شورای صلح، نحوه دیدار سفیر صلح طالبان با وی وکسی که راه بلد او بوده است همه نشان می دهد که دستگاه پیچیده ای پشت سر صلح خواهی وجود دارد که به منافع خود بیشتر پایبند هست تا تامین امنیت و صلح در افغانستان. به سخن دیگر، نهادهایی که آقای کرزی به وجود آورده است خود به دستگاه ها و نهاد های ضد صلح تبدیل شده اندکه رسیدن به منافع شخصی و امتیاز های مادی مهم ترین هدف و اولویت های آنها است که دل کندن و دست شستن ازآن دشوار و حتی نا ممکن است. حکومت افغانستان برای ایجاد صلح، نیازمند میکانیزم صالح و سالم و ساز وکاری است که معتقد به آوردن صلح درکشور باشد و این میکانیزم باید در چهار چوب حکومت به وجود آید و دارای امتیاز های ویژه نباشد که نوعی دلبستگی به وجود آورد.
نکته دیگری که برای حکومت افغانستان معضل عمده در راه تامین امنیت و صلح است، رقابت های بین المللی در منطقه است. تصور این که اگرچین درآوردن صلح در افغانستان قدمی فرا پیش بگذارد چه تضمینی وجود داردکه امریکایی ها و یانهادهای وابسته به آن کشور به عنوان تماشاچی و نظاره گر این صحنه باشند و اختلالی در این روند ایجاد نکنند؟ حکومت افغانستان می داند که قدرت های جهانی برای دست یافتن به منافع خود از هیچ عمل مذمومی رویگردان نیستند، گام نهادن چین در این وادی با واکنش منفی ایالات متحده مواجه خواهد گشت و مشکلات جدیدی فراراه صلح ایجاد خواهدکرد. مگر آن که رئیس جمهور غنی به تدابیری اندیشیده باشد که همه گرگ ها رامتقاعد کند که در کنار یک دیگر قرار گیرند و منافع مشترک همه ی آنها تامین گردد. به هرروی حکومت افغانستان با یک فرایند پیچیده ای مواجه است. این پیچیدگی ها نیاز مند طرح و تدبیر متناسب است که در نظر گرفته شود.
نویسنده: سیدمظفر دره صوفی