محمد اشرف غنی؛ رئیس جمهور می گوید هر فرد یا گروهی که با نظام سیاسی کشور مشکل داشته باشد، مخالف سیاسی به شمار می رود.
رئیس جمهور در اولین سخنرانی خود پس از سفر به چین، در مقابل خبرنگاران خارجی و داخلی در ارگ ریاست جمهوری در مورد این سفر توضیح داد.
او در این سخنرانی به مخالفان سیاسی در کشور اشاره کرد و گفت:"هر کسی که با نظام سیاسی کشور مشکل دارد مخالف سیاسی است، ۳۶ سال جنگ در کشور و بیشتر از پنج میلیون مهاجر در کشورهای بیگانه نشان دهنده این نیست که نظریات مختلف وجود دارد؟"
او افزود که از ریختاندن خون خسته شده و در توافق با عبدالله عبدالله؛ رئیس اجرایی کشور گفتگوهای سیاسی را یگانه راه تامین صلح در کشور می داند.
این چندمین باری است که آقای غنی، تروریست های مسلح در حال جنگ با دولت و مردم افغانستان را «مخالفان سیاسی» می خواند؛ موضعی که برای بسیاری از مردم و ناظران، عجیب و غافلگیرکننده به نظر می رسد.
تعریفی که آقای غنی در این زمینه از مخالف سیاسی ارائه می کند نیز در نوع خود جالب توجه است.
او می گوید هر فرد یا گروهی که با نظام سیاسی کشور، مشکل داشته باشد، مخالف سیاسی است. با این حساب، از نظر او شاید میان جریانی که پس از اعلام توافق سیاسی دو نامزد انتخابات ریاست جمهوری، از سوی عبداللطیف پدرام به عنوان «اپوزیسیون» تشکیل شد و کاری که گروه های مسلحی مانند طالبان، حزب اسلامی، شبکه حقانی و... می کنند هیچ تفاوتی وجود ندارد.
در این میان، پرسش این است که آیا اپوزیسیونی که آقای پدرام تشکیل داده نیز مانند طالبان و حزب اسلامی و شبکه حقانی و... مستوجب برخورد نظامی است یاخیر؟
پاسخ به این پرسش شاید بتواند وجه ممیز نیروهای مخالف سیاسی و مخالف نظامی را مشخص کند.
از سوی دیگر، آقای غنی در این زمینه نیز هیچ توضیحی نداده است که آیا مخالفان سیاسی نظام همه در صدد براندازی نظام سیاسی و تشکیل یک نظام دیگر اند؛ یا برخی از آنها صرفا در صدد ایجاد اصلاح و تعدیل اند نه براندازی؟
همچنین آقای غنی باید مشخص می کرد که آیا در این میان، هیچ تفاوتی میان ابزارهای ابراز مخالفت علیه نظام سیاسی نیز وجود ندارد؟
مثلا کسی که روزنامه دارد، حزب دارد یا نهاد مدنی دارد و روی عملکردهای نظام سیاسی و دولتمردان نظارت می کند و گاهی در صورت لزوم آن را نقد می کند و در برابر آن موضع می گیرد با کسی که کلاشینکف دارد، بمب دارد، نیروهای نظامی دارد، انتحارکننده دارد، توپ و آر پی جی و... دارد و همه روزه، خون ریزی راه می اندازد، حمله می کند، بمب گذاری می کند، می کشد، اسیر می کند و... هیچ تفاوتی وجود ندارد؟
پرسش مهم دیگر این است که آیا در این زمینه نیز مانند سایر موارد میان رییس جمهور و رییس شورای اجرایی حکومت وحدت ملی، انسجام موضع و اتحاد نظر وجود دارد یاخیر؟
دلیل طرح این پرسش این است که داکتر عبدالله خود بیش از ده سال، رهبری جریان اپوزیسیون سیاسی حکومت کرزی را بر عهده داشت و طی این مدت، اگرچه آقای کرزی هیچگاه از او و همفکرانش به عنوان «برادران راضی» یاد نکرد؛ اما آنها را در طیف «برادران ناراضی» اش نیز طبقه بندی نکرد؛ بنابراین آقای کرزی به رغم آنکه به نظر می رسد با استفاده از تعبیرهایی مانند تروریست، دهشت افکن، خون آشام و... برای توصیف نیروهای مسلح در حال جنگ با دولت و مردم افغانستان، مخالف بود؛ ولی دست کم، قایل به تفکیک میان مخالف سیاسی و مخالف نظامی نظام بود.
او گاهی حتی نسبت به آنها خشمگین می شد و آنان را به محاکمه و پیگرد قضایی و پاسخگویی در قبال مردم و تاریخ تهدید می کرد؛ هرچند هیچگاه عملا چنین نکرد و تا آخر از در رفق و مدارا و مماشات با آنها وارد شد و «برادران ناراضی» شان خواند.
بنابراین، ادبیات صلح و جنگ ما هنوز سامانمند و مدون و تعریف شده نیست و این نشانگر تغییری که مردم انتظار دارند نخواهد بود.