رجب طیب اردوغان؛ رئیس جمهوری ترکیه در دیدارش با اشرف غنی احمدزی؛ رئیس جمهوری افغانستان، موافقتنامه همکاری درازمدت امضا کرد.
آقای احمدزی بعد از امضای این موافقتنامه گفت که مناسبات افغانستان و ترکیه حسنه است و همکاری و کمک این کشور با افغانستان در سال های گذشته نیز قابل توجه بودهاست.
آقای احمدزی گفت که صحبت امروز دو رئیس جمهور درباره وضعیت دنیای اسلام، نقش ترکیه در ایجاد و تحکیم دموکراسی و اقتصاد مرفه در جهان اسلام بوده و به گفته او ترکیه مثال رفاه و ثبات در جهان اسلام است.
رئیس جمهوری گفت:"برای ادامه همکاری دو کشور کابینه به کابینه، اداره به اداره و افراد خبره با خبره کار خواهند کرد؛ تا درس های اصلاحاتی را که ترکیه انجام داده تجربه کنیم و از تجارب ترکیه بیاموزیم."
او افزود که 'روند قلب آسیا' و تلاش های دوامدار ترکیه برای ایجاد صلح و ثبات در منطقه نیز موضوع دیگر مورد صحبت دو کشور بود.
تاکید رییس جمهور اشرف غنی احمدزی بر الگوگیری افغانستان از مدل ترکیه برای پیشرفت، ترقی و ثبات، یادآور رویکرد مشابه از سوی شاه امان الله خان پس از استقلال افغانستان از استعمار پیر انگلیس در نزدیک به یک قرن پیش است.
امان الله خان در آن زمان، حکومت شاهنشاهی پهلوی در ایران و همچنین حکومت مصطفی کمال آتاترک در ترکیه مدرن را الگوی سیاسی و ایدئولوژیک خود برای ایجاد اصلاحات در بافت سنتی جامعه و سیاست قرار داد و سعی کرد با ایجاد اصلاحاتی نمادین به زعم خود، کشور را در مسیر توسعه و ترقی قرار دهد؛ اما فراموش کرده بود که این امر با کشف حجاب یا وارد کردن دیگر الگوهای نمادین و ظاهری تمدن غربی، میسر نیست؛ بلکه خانه تکانی سنت در یک جامعه سنتی، نیازمند کارهای زیربنایی و تلاشی مسئولانه برای پاسخ به خواست ها و نیازهای مبرم مردم و شهروندان است.
مردم و جامعه سنتی افغانستان به ویژه نهادهای مدافع و پاسبان ارزش ها و هنجارهای سنتی، در آن زمان، اصلاحات تقلیدی دوره امانی را برنتافتند و این امر، سرآغاز یک واکنش شدید در برابر مدل های اصلاحات و توسعه او شد.
با این حساب، این درس تاریخی برای همیشه در افغانستان مطرح خواهد بود که تقلید ظاهری از مدرنیته و تلاش های صوری برای ایجاد تغییر و دستبرد در هنجارهای سنتی جامعه، محکوم به شکست است؛ زیرا سنت هنوز از پایگاه های نیرومندی برخوردار است و در عصری که میراث داران و صاحبان اصلی تمدن مدرن غربی، در حال «بازگشت» به خاکریزهای سنت هستند، آزمودن این راه طی شده، لطفی ندارد.
ترکیه نیز یکی از همین جوامع است که اکنون به سرعت در حال «بازگشت به اصل» است و الا اکنون شاید کسی غیر از اردوغان اسلامگرا بر آن کشور لاییک، حاکم بود.
وقتی در ترکیه سکولار و لاییک، یک دولت اسلامگرا می تواند نزدیک به ده سال سلطنت کند، این بدان معناست که تغییری بنیادین در آن کشور در حال وقوع است؛ پس نباید کماکان شیفته و شیدای الگوی تغییر و توسعه مصطفی کمال آتاترک بود.
نکته مهم دیگر این است که برخلاف اعتقاد اشرف غنی احمدزی، ترکیه اکنون به دلیل سیاست های مساله دار اداره اردوغان نه تنها دیگر الگویی برای دیگر کشورهای اسلامی در زمینه توسعه و ثبات و دموکراسی و پیشرفت اقتصادی و دولت-ملت سازی و حقوق بشر و حقوق شهروندی محسوب نمی شود؛ بلکه سیاست های سرکوبگرانه اردوغان علیه مخالفان سیاسی اش و همچنین اعمال نوعی حکومت شبه پولیسی و به شدت امنیتی در آن کشور از یکسو و اتهامات جدی ای که در زمینه حمایت گسترده این کشور از تروریزم و بی ثباتی های فرقه گرایانه در جهان اسلام و به ويژه کشورهای همسایه آن کشور مطرح است از سوی دیگر، دموکراسی، حقوق بشر، حقوق شهروندی، توسعه، دولت-ملت سازی و... در این کشور را با پرسش های بسیار جدی مواجه کرده است. افزون بر آنکه وفاداری طیف وسیعی از دولت و مردم آن کشور به ارزش ها و هنجارهای فرهنگی و اعتقادی غرب اصولا برای افغانستان، تقلیدپذیر و قابل انتقال نیست؛ بنابراین، در زمینه الگوگیری از ترکیه باید به دقت به این نکات توجه کرد و مثبت و منفی این الگو را با وسواس و کنجکاوی مورد ارزیابی و تحلیل قرار داد.
رابطه با ترکیه، نیازمند هوشمندی، فراست، آینده نگری و احتیاط و تعقل است.