تاریخ انتشار :شنبه ۱۵ سنبله ۱۳۹۳ ساعت ۱۹:۰۱
کد مطلب : 98243
ایران و افغانستان «خون‌شریک» شده‌اند
دوازدهمین نشست فلمسازان جوان سینمای انقلاب ایران با اکران دو فلم«مادر» و «مسافر ایران» و بررسی موضوع شهدای غیر ایرانی دفاع مقدس در تهران ایران برگزار شد.
به گزارش خبرگزاری آوا،دور جدید نشست فلمسازان جوان سینمای انقلاب اسلامی ایران در حسینیه هنر با نمایش دو فلم به پله دوازدهم رسید.
موضوع این جلسه «شهدای غیر ایرانی دفاع مقدس» بود و به همین مناسبت مستند «مسافر ایران» اثر محسن یزدی قلعه با حضور وی اکران و نقد شد. «مسافر ایران» روایتی از یک مادر لبنانی است که تنها فرزندش را در جنگ ایران و عراق تقدیم اسلام کرده است و برای اولین بار بر مزار فرزندش حضور پیدا می کند.
علاوه بر فلمسازان جوان و علاقه مندان، محمد سرور رجایی شاعر و مستندساز افغانستانی و محسن اسلام زاده، از مستندسازان جوان فعال در حوزه جهان اسلام به عنوان مهمان ویژه حضور داشتند.
رسانه ها متهم‌اند
پس از اکران دو مستند، محمد سرور رجایی گفتگو درباره موضوع جلسه را از سکانس ابتدایی مستند «مسافر ایران» آغاز کرد: در دفاع مقدس، شهدایی از کشورهای مختلف مثل فرانسه، افغانستان، سوریه و دیگر کشورها حضور داشتند، اما در این مستند دیدیم که مردم از وجود شهدای خارجی در دفاع مقدس تعجب می کنند، این تعجب مردم انگشت اتهام را به سوی رسانه ها دراز می کند که در این مورد هیچ کاری نکرده اند
خمینیست‌های افغانستان
محمد سرور رجایی با اشاره به سؤال رایج ایرانی ها از وی درباره چرایی حضور مهاجران افغانستانی در دفاع مقدس گفت: درست است که قیام مردم افغانستان علیه کمونیستها چند ماه زودتر از انقلاب ایران به نتیجه رسیده بود، اما همان زمان این قیام از روند مبارزات امام خمینی (ره) تأثیر می گرفت، تا جایی که مردم قندها با شعار «مذهب ما حنفی‌ست، رهبر ما خمینی‌ست» دست به قیام زدند.
وقتی در سال ۵۷، دولت وقت کمونیستها پنج هزار افغانستانی نیازمند زندگی را در زندان پل چرخی اعدام کرد. سال گذشته اسامی این پنج هزار شهید وقتی پیدا شد و در اختیار عموم قرار گرفت، در آن پرونده شهدا با سه اتهام رو برو شده بودند، یک دسته به اتهام ضد انقلاب، دسته دیگر به اتهام اخوانی بودن وطرفداران اخوان المسلمین مصر متهم شده بودند. اما آن چه قابل تامل بود در این پرونده
عدۀ زیادی به اتهام «خمینیست‌ها» اعدام شدند. خمینیست نامیده شده آن ها تأثیرپذیری از امام خمینی ره) می رساند. جالب ترین بخش این ماجرا هم این بود که در بین شهدای «خمینست»حتی دانش آموزان دبیرستانی هم دیده می‏شد.
در زمان اوج تشکیلات جهاد اسلامی افغانستان، با ارزش ترین سوغات فرهنگی از ایران برای مجاهدان این مجموعه عکس حضرت امام و ترانه های انقلابی افرادی مثل آهنگران بود. در این سالها در کارهای تحقیق ام من از خیلی از افغانستانیها پرسیده ام که چرا در جنگ ایران شرکت کردید؟ جواب همۀ آنها این بود که ما مقلد امام بودیم و به خاطر ارادتی که به حضرت امام (ره) داشتیم، در جنگ شرکت کردیم. نه برای شهرت و نان.
بیشتر از ۲۰۰۰ شهید افغانی بین شهدای جنگ هشت ساله ایران
عضو هیئت مدیره خانه ادبیات افغانستان در ادامه گفت: در زمان اختناق کمونیستها مردم افغانستان به ایران مهاجرت کردند تا دینشان را حفظ کنند، آن زمان وقتی بود که کسی نمی دانست اولین شهید افغانستانی کی به جبهه رفت اما الان می دانیم که ملت افغانستان برای دفاع از اعتقادات مشترک بیشتر از دو هزار شهید داده اند. البته رزمندگان ایرانی هم در سال ۵۸ از مجاهدان افغانستان حمایت کردند و چندین شهید دادند. در بین اسامی پنج هزار شهید زندان پل چرخی که عرض کردم نام چند نفر ایرانی هم دیده می شود. شهید احمد رضا سعیدی در بهسود، احسان پارسی در نیمروز و ابوالفضل کربلایی پوریزدی در هرات شهید شدند و محسن رضایی نیز همراه چند مجاهد افغان در زندان به شهادت رسیده است. متاسفانه امروز کسی از آن ها خبر ندارد..
شعر شاعر افغانی بر مزار شهید ایرانی
کارگردان مستند «مأموریت خدا» با بیان اینکه موضوع شهدای جهان اسلام می تواند سوژه بکری برای فلمسازی باشد افزود: در امام زاده عبدالله روستای داودآباد ورامین گلزار شهدایی وجود دارد که ۲۵ یا ۲۶ شهید بیشتر ندارد، این گلزار با دو شهید افغانستانی می‌تواند نماد وحدت اعتقادی مردم ایران، پاکستان و افغانستان باشد. روی مزار یکی از شهیدان ایرانی این گلزار شعری از شهید سید اسماعیل بلخی شاعر افغان حک شده است.(شمشیر تیز عشق ز سنگ مزار ماست/ ما عاشقیم و کشته شدن افتخار ماست) بر مزار شهید دیگر ایرانی شعر معروف علامه اقبال پاکستانی نوشته شده «ما زنده به آنیم که آرام نگیریم/ موجیم که آسودگی ما عدم ماست» روی سنگ مزار شهید عبدالرحیم جمشیدی شهید افغانستانی این شعر (اي جان نثار سنگر توحيد اي شهيد / روحت به مقصد و هدفت عاقبت رسيد) از سروده های حبیب الله چایچیان (حسان) نقش بسته است.
توصیه رزمنده افغانستانی به مردم ایران
محمد سرور رجایی سپس خاطره دیگری درباره شهدای غیرایرانی دفاع مقدس نقل کرد و گفت: یک بار در بهشت زهرا دنبال شهدای افغانستانی می گشتم، روی سنگ مزاری شهیدی اسم «خان محمد احمدی» نوشته بود، اما نه قیافه شهید به افغانستان می خورد و نه نماد دیگری در این باره وجود داشت. چون می دانستم ایرانی ها اسم «خان محمد» را انتخاب نمی کنند، روی تکه کاغذی خودم را معرفی کردم و از خانواده شهید تقاضا کردم با من تماس بگیرند، بعد این کاغذ را در جعبه آینه مزار شهید گذاشتم. ۷، ۸ ماه از این ماجرا گذشت و من دیگر قضیه را فراموش کرده بودم که جوانی با لهجه غلیظ تهرانی با من تماس گرفت و گفت:
شهید احمدی دایی من است. بعد از کمی صحبت از او پرسیدم ایرانی هستند یا افغانستانی، گفت: افغانستان. من بعد از آشنایی با خانواده این شهید علاوه بر اینکه ۴۵ قطعه عکس از این شهید پیدا کردم بلکه یک کلیپ چهار دقیقه ای از مصاحبه خبرنگار صدا و سیما با این شهید به دستم رسید که خبرنگار می پرسد چه توصیه ای به کسانی که به جبهه نیامدند داری؟ شهید جواب می دهد: من کوچک تر از آن هستم که به مردم ایران توصیه ای داشته باشم، ولی خواهشم از مردم دیندار ایران این است که همان طوری که ما به خط مقدم آمدیم تا بجنگیم آن ها نیز در پشت جبهه بجنگند و اقتصاد کشور را درست کنند. این حرف یک جوان ۱۸ ساله افغانستانی است.
مشکل گشاییِ بدون مرز
عضو هیئت مدیره خانه ادبیات افغانستان سپس رجوع به اشتراکات را راه نزدیکی بیشتر دو ملت ایران و افغانستان برشمرد و خاطرنشان کرد: همانطور که مردم بهسود در افغانستان می گویند مزار شهید احمدرضا سعیدی کرامت دارد و بیماران ما را شفا می دهد در شهر سی هزار نفری بجستان خراسان جنوبی نیز اهالی معتقدند مزار شهید افغانستانی آرمیده در این شهر مشکل گشای مردم شده است.
اگر این دو شهید در کنار هم مستند یا فلم سینمایی بشود می تواند بر ارتباطات فرهنگی تمام جهان اسلام مؤثر باشد.
می خواهند شهدای غیر ایرانی فراموش شوند
محمد سرور رجایی با تقبیح برخی تلاش ها برای کمرنگ کردن حضور شهدای غیر ایرانی در دفاع مقدس گفت: شهید نوروزعلی احمدی در خرمشهر به شهادت رسید و در قم به خاک سپرده شد. من اولین بار ۶ سال قبل به زیارت مزار شهید رفتم و در جعبه آینه ای کلمه «افغانی» را دیدم. دو سال بعدش وقتی دوباره آنجا رفتم دیدم جلوی کلمه «افغانی» گل گذاشته بودند تا دیده نشود، چهار سال بعد دیدم هم گل را برداشته اند و هم کلمه افغانی را.
مؤلف کتاب «مبارزان بی مرز» در ادامه این جلسه به ذکر خاطره ای از نمایشگاه بین المللی کتاب تهران پرداخت و گفت: امسال در نمایشگاه غرفه ای به نام «شهدای مهاجر» برای معرفی شهدای خارجی دفاع مقدسداشتیم. یک روز خانمی آمد و بعد از دیدن غرفه گفت: من از شوشتر آمده ام، پشت مقام صاحب الزمان عج شوشتر یک شهید افغانستانی خاکسپاری شده است که دوست و همرزم برادر شهیدم بود و قبل از او به شهادت رسید.
خون‌شریکی، رمز وحدت
محمد سرور رجایی در جمع بندی این بخش از سخنان خود گفت: از این نمونه ها در جای جای دو کشور داریم اما هنور حق مطلب ادا نشده است. درست است که ما زبان و فرهنگ مشترک داریم، اما این دو به قدری در گفته های مان تکرار شده اند که انرژی شان را از دست داده اند، امروز این شهدای مشترک و خون‌شریکی می تواند عامل بسیار مؤثری در تقریب دو ملت باشد. خون شهید اقبال حیدری افغانستان در سنگر با خون شهید ضابط شجاع ایرانی همدانی به هم وصل شده اند.
مولوی، شاعر بلخِ تاجیکستان!!
پس از سخنان محمد سرور رجایی، یکی از حاضران در مراسم از وی پرسید چرا با وجود این همه اشتراک الان ملت ایران با ملت افغانستان چندان احساس قرابت نمی کنند. رجایی در پاسخ گفت: متأسفانه نه ما از میزبان و نه میزبان از ما، هیچکدام شناخت درستی نداشته ایم. وقتی معاونت فرهنگی متروی تهران در ایستگاه مولوی، وقتی در معرفی این شاعر می نویسد: مولوی شاعر ایرانی متولد بلخ تاجیکستان است. خب من وقتی می بینم چنین مجموعه فرهنگی بزرگی تفاوت افغانستان و تاجیکستان را نمی داند نا امید می شوم. تازه باید توجه کنیم دشمنان همیشه دنبال تفرقه بوده اند. زبان ما را که به جز در بعضی لهجه ها یکی بود شاخه شاخه کردند و هر کدام را به یک اسم و شاخه درآورده اند.
کار خوبی که ناتمام ماند
شرکت کننده دیگری از محمد سرور رجایی درباره فعالیت های جوانان در هنر هفتم پرسید. رجایی جواب داد: یکی از انتقادهای فرهنگی که درباره مهاجران به ایران می شود همین است که چرا دست مهاجران فقط در ادبیات و شعر و داستان باز است، چرا مهاجران نمی توانند در قسمتهای دیگر هنری مثل فلم سازی، سینما و عکاسی پیشرفت کنند، چرا مهاجران فقط باید سوژه فلم ها باشند، آن هم سوژه هایی مثل سرایدار و کارگر، نه مهندس و دانشجو.
محمد سرور رجایی ادامه داد: سال ۸۱ در ایران حرکت خوبی درباره افغانستان اتفاق افتاد و تعدادی از فلمسازان جوان افغانستانی زیر نظر آقای طالب زاده دوره دیدند و مستندهای خوبی نیز در آن دوره ساخته و قرار شد در تلویزیون پخش شود، اما سه چهار قسمت بیشتر روی آنتن نرفت.
جشنواره‌های سفارتیِ
کارگردان مستند «مأموریت خدا» با اشاره به اوج گیری فعالیتهای سینمایی در افغانستان گفت: در این سال ها عمده تولیدات هنرمندان افغانستانی مربوط به فلمهای مستند و داستانی کوتاه است. انصافا کارهای هنرمندان و شایستۀ هم تولید کردند. متاسفانه هنوز در عرصه فلم های بلند سینمای کار مفیدی نشده است.
در حال حاضر در افغانستان سالانه چندین جشنواره فلم برگزار می شود اما جشنواره ای برای فلمهای ارزشی و یا به قول برخی از دوستان عرصه سینمای افغانستان فلم «پاک» ـ نیستند، فلمهایی که بیشتر در این جشنواره شرکت داده می شوند بیشتر با موضوع حقوق بشر، حقوق زنان و از این دست کلیدواژه که باب میل کسانی هستند که بر ارزش‏های اجتماعی و ملی مردم افغانستان توجه ندارند. در یکی از جشنواره های کابل که در آن حضور داشتم، از دبیر آن پرسیدم هزینه این جشنواره چقدر شد و از کجا آمده است. دبیر آن جشنواره گفت هزینه جشنواره بین ۸۰ تا ۹۰ هزار دالر بوده است، ۶۰ هزار تای آن را مرکز فرهنگی امریکا بدون اینکه بگوید پرچمم را کجا بگذار پیشکش شده است. اما وقتی ما به مسئولان ایرانی مراجعه کردیم گفتند: هزار دالر کمک می کنیم، به این شرط که پرچم ما در فلان جای سالن باشد. باید نگاه های خود را در بخش فرهنگی عوض کنیم.
سیاستِ دشمن‌پروری
دوازدهمین نشست فلمسازان جوان سینمای انقلاب در ادامه با سخنان محسن اسلام زاده پیگیری شد.
محسن اسلام زاده با اشاره به فعالیتهای گروهی خود و تعدادی از همکارانش برای کار روی شهدای غیر ایرانی گفت: امروز نواختن بر طبل ملیت و شعارهایی مثل «هنر نزد ایرانیان است و بس»، یک سیاست غربی است برای اینکه امت اسلامی شکل نگیرد. ما در پاکستان با تاکسی به سمت یک روستا در ایالت گلگت بلتستان می رفتیم تا با خانواده شهیدی مصاحبه کنیم. در بین راه نگه داشتیم تا سیب بخریم، فروشنده وقتی فهمید ایرانی هستم گفت ایران دولتش خوب است اما مردش نه. پرسیدم چطور؟ گفت: یکبار مشهد آمدم ولی رفتار خوبی با من نشد. من خودم مشهدی هستم اما باید بپذیرم که نه راننده تاکسی ما آموزش دیده است، نه در هتل ما فرهنگ خوبی وجود دارد نه یک مغازه دار جایگاه خودش را می داند. ما مدتها بچه های افغانستانی را تحقیر کرده ایم. من استاد برجسته هنری افغانستان را می شناسم از او پرسیدم فرزندانت چکاره اند، گفت فرزند بزرگ من گچ کار است. پرسیدم چرا درس نخوانده است، گفت مال دورانی است که به ما حق حیات هم نمی دادند.
بر سر افغانستان معامله نمی‌کنیم
سازنده جوان مستندهای با موضوع جهان اسلام ادامه داد: شوروی در روزهای سخت جنگ به ما گفته بود اگر شما از افغانستان حمایت نکنید ما پشتیبان شما می شویم. وقتی این پیام را به امام می رسانند ایشان جمله ای تاریخی دارند و می گویند: ما بر سر افغانستان معامله نمی کنیم. بازتاب همین حرف امام بود که مردم افغانستان در دوران جنگ صد تا صد تا خودشان را به خط مقدم نبرد با عراق می رساندند.
محسن اسلام زاده گفت: وقتی که برای فلمسازی به پاکستان رفته بودیم سفارت ما در پاکستان به محض اطلاع از علت حضور تیم فلمسازی به بنیاد شهید نامه نوشت که این کار را تعطیل شود که دوستان بنیاد شهید چون در جریان کار ما قرار داشتند، با خانمم تماس گرفتند و گفتند بعد از مراجعت از پاکستان پیش ایشان بروم. شکر خدا ما تقریباً کارمان تمام شده و تصاویر را گرفته بودیم وگرنه با این عکس العمل سریع سفارت معلوم نبود چه اتفاقی می افتد. سرعت کار هم جالب بود، چون اگر ما از سفارت درخواستی داشتیم احتمالاً یک سال باید معطل می ماندیم جواب یک نامه را بگیریم.
باید برای مهاجران افغانستانی برنامه داشته باشیم
در ادامه این جلسه یکی از شرکت کنندگان از محسن اسلام زاده پرسید به نظر شما نوع رفتار مهاجران افغان در تعیین دیدگاه شکل گرفته در جامعه در مورد آنها مؤثر نبوده است؟
محسن اسلام زاده گفت: من قبل از ماه مبارک به مناطق جنوبی افغانستان مثل قندهار و هلمند در مرز مشترک این کشور با پاکستان سفری داشتم، با خودم گفتم الحمدالله در مناطق شرقی افغانستان که به ما نزدیکترند وضعیت رفاه بهتر است، شهرک صنعتی دارد و اتفاقات خوبی افتاده است، خوشحال شدم که اینهایی که با ما مراوده داشته اند وضعشان بهتر است، یعنی ما خیلی به آنها خدمت کرده ایم، اما به هر حال خیلی ها در جهان اسلام ما را به عنوان پدر خودشان می پذیرند، وظیفه پدری خیلی سنگین است و ما به این وظیفه آنطور که باید خیلی عمل نکرده ایم. ما بعضاً برای سه میلیون نفر دستگاه ضد انقلاب سازی درست کرده ایم، نباید اجازه می دادیم کار به جایی برسد که بعضی از فلمسازانی که اینجا آموزش دیده اند بروند فلمساز بی بی سی بشوند. باید برای سه میلیون مهاجر افغانستانی برنامه داشته باشیم.
به نقل از جشنواره مردمی فلم عمار،همچنین در این جلسه تعدادی از حاضران نظرات خود را درباره فلم و مباحث مهمانان نشست بیان و به موضوعاتی مثل همخوان نبودن موسیقی فلم با ریتم آن، جای خالی یک راوی در فلم و نیاز فلم به استفاده از زیرنویس در بعضی دیالوگها اشاره کردند.
https://avapress.net/vdcfm0d1.w6dcjagiiw.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما