تکیه براسلام، به معنای ایمان عمیق امام بزرگوار به رسالت اسلام بود؛ یعنی امروز اسلام می تواند ملت ها را نجات دهد.
امام خمینی"ره" درکلام امام خامنه ای(4)
(به مناسبت فرارسیدن بیست و چهارمین سالروز ارتحال حضرت امام خمینی"ره")
خبرگزاری صدای افغان(آوا) - کابل , 6 جوزا 1392 ساعت 20:28
تکیه براسلام، به معنای ایمان عمیق امام بزرگوار به رسالت اسلام بود؛ یعنی امروز اسلام می تواند ملت ها را نجات دهد.
امام: می توانید و قدرت دارید
حقیقت قرآنی می گوید که اگر انسان ها به نیروی درونی خودشان یعنی به ایمان و اراده و اتحاد کلمه و فداکاری های خودشان تکیه کنند، هیچ قدرتی در مقابل آنان یارای ایستادگی ندارد. در دوران رژیم طاغوت، ما ملت ایران هم همین اشتباه را می کردیم. آن روز که اگر از ما سوال می کردند که این رژیم طاغوت نفت این مملکت را برده است، منابع این مملکت را برده است، امریکا را مسلط کرده است، دین را از مردم گرفته است، اخلاق را گرفته است، فرهنگی ملی و اسلامی و بومی را گرفته است، تاریخ این ملت را خراب کرده است، چرا شما در مقابل آن ایستادگی و مقاومت نمی کنید، جوابی که روشنفکران و سیاسیون می دادند، این بود که می گفتند که کاری از ما ساخته نیست و ما نمی توانیم اقدامی بکنیم! حرکت امام، درس بزرگ امام، خدمت بزرگ امام به این ملت و به ملت های دیگر این بود که عکس این را ثابت کرد. به مردم گفت که می توانید و قدرت دارید، قدرت در دست شما و متعلق به شماست؛ فقط باید این قدرت را اعمال کنید، باید اراده کنید، باید تصمیم بگیرید، باید خواص و اثرگذاران در ذهن مردم وارد میدان شوند و مردم باید آماده فداکاری باشند. در آن صورت همه کار خواهد شد و مؤفقیت ها به دست خواهد آمد. خود او اول کسی بود که وارد میدان شد. با ورود او به میدان، خواص آمدند؛ علما، روشنفکران، طلاب، دانشجویان و طبقات گوناگون مردم آمدند و در مدت چند سال، همه قشرها به تدریج به این نهضت عظیم پیوستند و در نتیجه، آن قدرت سیاسی و نظامی و تبلیغاتی که در مقابل این نیروی عظیم مردمی قرار داشت، نتوانست مقاومت کند. نیروی ایمان، نیروی اراده، نیروی رهبری حکیمانه و نیروی استقامت و صبر و پایداری، نه فقط بر قدرت رژیم طاغوت فائق آمد، بلکه بر قدرت امریکا هم که پشت سر او بود، چیره شد.(۲۲)
خطرهایی که خواص را تهدید می کند
کسانی که روی مردم اثر می گذارند، کسانی که حرف شان، اقدام شان، عمل شان، منش شان، نوشته شان، روی مردم اثر می گذارد، چند خطر بزرگ آن ها را تهدیدشان می کند که باید بسیار مراقب باشند. یک خطر خسته شدن است، یک خطر راحت طلبی است، یکی خطر میل به سازش است، یکی خطر چسبیدن به منافع نقد است.
اگر خواص یک کشور، یعنی نیروهایی که با زبان شان، با قلم شان، با رفتارشان، با امضای شان، بر روی مسیر یک ملت اثر می گذارند، میل به سازش و راحت طلبی و زندگی مرفه و خوشگذرانی پیدا کنند و از حضور در میدان های خطر خسته شوند، آن وقت خطر تهدید می کند. لذاست که شما می بینید امیرالمؤمنین "علیه السلام" در دوران خلافت کوتاه خود، بیشترین خطابش، بیشترین ملامتش، بیشترین توصیه اش و بیشترین تذکرش، به کسانی است که به آن ها مسئولیت داده بود تا بخش های مختلفی را درآن کشور بزرگی که در اختیار آن حضرت بود، اداره کنند. امام بزرگوار ما بارها و بارها به مسئولان کشور، به ما، به شاگردان خودش، به دست پروردگان خودش، تذکر می داد. مضمون آن تذکر این بود که مبادا به چرب و شیرین زندگی راحت، خودشان را عادت بدهند و از مجاهدت در راه خدا باز بمانند.(۲۳)
عناصر اصلی مهندسی نظام جمهوری اسلامی
امام در ساخت و مهندسی نظام جمهوری اسلامی، همه عناصر و اجزایی را که می توانست این نظام را استوار و ماندگار کند، مورد ملاحضه قرار داد و با مهارت تمام این عناصر اصلی را در درون این بنای شامخ و مستحکم کار گذاشت. این عناصر اصلی عبارت است از اسلام، مردم، قانونگرایی و دشمن ستیزی. امام بزرگوار، در عمل خود به آن ها پایبند و متعهد ماند و در پیام و بیان و تعالیم خود بر آن ها پافشاری کرد. امروز هم مثل بیست و دو سال گذشته، همه کسانی که وجود نظام اسلامی را با منافع نامشروع خودشان ناسازگار می بینند و با آن دشمنی می کنند، بیش از همه با همین چهار عنصر مقابله می کنند. عمده تلاش آنها این است که یا عنصر اسلامیت را از نظام بگیرند؛ یا تکیه بر مردم را همان معنای وسیع و بدیعی که امام به آن توجه داشت از نظام سلب کنند؛ یا در بنای قانونی خدشه کنند، یا هشیاری و بیداری دائمی در مقابل دشمن را از نظام بگیرند و بیداری را به خواب آلودگی و غفلت تبدیل کنند. لذا برای ما این چهار عنصر اهمیت پیدا می کند.(۲۴)
در ظاهر اسلامی، در باطن غیر اسلامی
وقتی مردم پرچم اسلام را دردست امام مشاهده کردند و باور کردند که امام برای احیای عظمت اسلامی و ایجاد نظام اسلامی وارد میدان مبارزه شده است، گرد او را گرفتند. بعد هم که انقلاب پیروز شد، با همین انگیزه، از روی طوع و رغبت در میدان های خطر حاضر شندن، چون ایمان آنها به اسلام، عمیق بود.
بعضی از کسانی که خودشان را در شمار زبدگان و نخبگان و احزاب سیاسی و صاحب نظران مسائل سیاست به حساب می آوردند، این را نمی پسندیدند. جدای از کسانی که به اسلام عقیده نداشتند، بعضی کسان به اسلام عقیده داشتند، اما نظام اسلامی را قبول نمی کردند. لذا از اول انقلاب، در عرض و به موازات خط امام، جریانی پیدا شد که به یک نظام لائیک و الگو برداری شده از نظام های غربی دعوت می کرد، منتها با رنگ و لعاب اسلامی، اسم اسلامی، اما باطن غیر اسلامی، ساخت اسلامی، اما جهت گیری غیر اسلامی.
لذا از اولی که امام دستور داد قانون اساسی به وسیله خبرگان منتخب مردم تدوین شود، هرجا که نام اسلام و نشانی از حضور واقعی اسلام بود، اینها مقابله کردند. آن جایی که اصل مربوط به "ولایت فقیه" مطرح شد، اینها بی تابانه مبارزه کردند. البته با ولایتش مخالف نبودند، ولایت یعنی حکومت؛ آنها تشنه قدرت و حکومت کردن بودند، با فقیه اش مخالف بودند، چون به معنای حضور حقیقی دین در جامعه بود، این را بر نمی تافتند و تحمل نمی کردند. هرجا که نشانه حضور واقعی اسلام بود، اینها معترض بودند.
امام در مقابل این جریان که بسیار هم مدعی بود ایستاد. روی مبانی اسلام تکیه کرد، روی ترکیب و ساخت اسلامی نظام، با جدیت اصرار ورزید، چون امام مانند هر کسی که با اسلام آشناست، معتقد بود.(۲۵)
ایمان عمیق امام به رسالت اسلام
آنهایی که شعارعدالت ومردم سالاری دادند، نشان دادند که نمی توانند حقوق و منافع مردم را عادلانه تامین کنند؛ امااسلام می تواند این کار را بکند. تکیه براسلام، به معنای ایمان عمیق امام بزرگوار به رسالت اسلام بود؛ یعنی امروز اسلام می تواند ملت ها را نجات دهد. لذا هم در تدوین قانون اساسی و هم در تمام رهنمود هایی که امام در طول ده سال زندگی مبارک خود به ملت های مسلمان داد، بر روی اسلام تکیه کرد و همین موجب شد که نظام جمهوری اسلامی با وجود دشمنی های بی اندازه قدرت های جهانی، در میان ملت های مسلمان، هم طرفداران بی شماری پیدا کند و هم در آن ها شوق و امید و انگیزه به وجود آورد و حرکت اسلامی را در سرتاسر جهان اسلام زمینه سازی کند.
امام می دانست که اگر ما به اسلام متمسک شویم، هم عزت دنیا، هم رفاه مادی، هم قدرت سیاسی، هم آسایش و هم امنیت عمومی برای مردم پدید خواهد آمد.(۲۶)
تکیه روی طبقات محروم وپابرهنه
وقتی امام بر روی عنصر"مردم" تکیه می کرد، لفاظی نمی کرد؛ به معنای حقیقی کلمه به اصالت عنصر"مردم" در نظام اسلامی معتقد بود و مردم را در چند عرصه مورد توجه دقیق و حقیقی خود قرارداد:
عرصه اول، عرصه تکیه نظام به آراء مردم است. تکیه نظام به آراء مردم،امام، همیشه بر این نکته تاکید شده است که نظام بدون حمایت و راِی و خواست مردم، درحقیقت هیچ است. باید با اتکاء به رای مردم کسی برسر کاربیاید.
عرصه دوم، عرصه تکلیف مسژلان درقبال مردم است. در اسلام و نظام جمهوری اسلامی، فلسفه مسؤلیت پیداکردن مسؤلان در کشور این است که برای مردم کارکنند. مسؤلان برای مردمند و خدمت گذار و مدیون و امانت دار آن ها هستند.
البته وقتی می گوییم"مردم"، منظور همه طبقات مردمند؛ لیکن بدیهی است کسانی از مردم باید بیشتر مورد توجه قررگیرند که بیشتر مورد محرومیت قرارگرفته اند؛ لذا امام دائما روی طبقات محروم و پابرهنگان کشور تکیه می کردند. این فریب است که کسی ادعا کند برای مردم کارمی کند؛ اما درعمل، کار او برای طبقات مرفه باشد، نه برای طبقات مستضعف ومحروم. نه اینکه نباید برای طبقات مرفه کارکرد؛ آن ها هم از حقوق عمومی کشور باید بهره مند شوند؛ امام به طور دائم بر حقوق مستضعفان و محرومان و پا برهنگان تکیه می کرد. عملا هم درتمام مدت پیروزی انقلاب تا امروز و قبل از آن، کسانی که بیش از همه سینه سپرکردند، از نظام دفاع کردند. سختی های نظام را به جان خریدند و درمقابل دشمنان ایستادند، طبقات محروم و پابرهنه و مستضعفان جامعه بوده اند. این ها باید بیش از دیگران مورد توجه قرارگیرند.
عرصه سوم، بهره برداری از فکر و عمل مردم در راه اعتلای کشور، یعنی استعداد ها را شکوفا کردن و معطل نگذاشتن. از اوایل انقلاب، همیشه امام خطاب به جوانان، دانشجویان، متفکران، کشور و کسانی که دارای استعداد بودند، می گفت که خود تان ایمان بیاورید؛ نیروی خود تان را بارور کنید و بدانید که می توانید. امام در این نظام نهادینه کرد، که استعداد های جوان این کشور، احساس توانایی کنند؛ و شما بعد از انقلاب هرچه از نشانه های علم و پیشرفت علمی و صنعتی درکشور مشاهده می کنید، ناشی از این است.
عرصه چهارم در خصوص توجه امام به مردم، عبارت است از لزوم آگاه سازی دائمی مردم. خود امام درسنین بالای عمر با حال پیرمردی، از هرفرصتی استفاده می کرد برای این که حقایق را برای مردم بیان کند. در دستگاه های تبلیغاتی جهانی، نقش تحریف و گمراه سازی، نقش فوق العاده خطرناکی است که امام به آن توجه داشت و امام را وادار می کرد که هم خود او به طور دائم در موضع تبیین و ارشاد و هدایت مردم قرار گیرد و هم به دیگران دائما توصیه کند که حقایق را به مردم بگویند و افکار آن ها را نسبت به حقایقی که دشمن سعی می کند آن ها را مکتوم نگه دارد، آشنا کند(۲۷)
منبع: کتاب(راه اینجاست...) چاپ شده در آخر ماه ثور سال جاری توسط انتشارات مرکزفعالیت های فرهنگی اجتماعی تبیان درکابل
کد مطلب: 66521