انقلاباتی که در طی دو سال اخیر در دنیای عرب رخ دادند، برای اسرائیلی ها به شدت تکان دهنده بودند و معادلات موجود در خاورمیانه را به شکلی تغییردادند که به هیچ وجه برای صهیونیست ها خوشایند نبود. وقتی مصری ها تصمیم گرفتند مبارک را کنار بزنند در واقع بزرگترین متحد اسرائیل را در دنیای عرب به زیر کشیدند و وقتی هزاران مصری به سفارت اسرائیل هجوم بردند که آن را غارت کردند همه متوجه شدند که مصر جدیدی به وجود آمده است که نمی توان آن را با مصر حسنی مبارک مقایسه کرد. امواج انقلاب در تونس، لیبیو یمن هم کاملا به ضرر متحدان اسرائیل پیش رفت و بعد از اینکه اسلامگراها مانند ققنوس سر از خاکستر انقلاب ها بیرون کردند صهیونیست ها به این نتیجه رسیدند که باید فکری اساسی برای موقعیت لرزان خود در منطقه بکنند.
در واقع بزرگترین پیامد موج انقلابات در دنیای عرب فروریختن بخش های مهمی از محور عربی سازش بود، محوری که مصر در نقطه کانونی آن قرار داشت و به شدت با محور مقاومت اسلامی- عربی در منطقه مقابله می کرد، محوری که سوریه در آن حکم یک مهره اساسی را داشت و در واقع نوک پیکان آن به شمار می رفت.
انقلابات اخیر دنیای عرب مخصوصا انقلاب مصر تعادل موجود میان دو محور را کاملا به نفع محور مقاومت یکسویه کرد و در چنین شرایطی بود که پروژه تغییر نظام سیاسی سوریه از سوی بقایای محور سازش و غرب کلید خورد. هر چند نوساناتی میان دولت و ملت سوریه وجود داشت ولی جامعه سوریه به هیچ وجه به سمت انقلاب حرکت نمی کرد. 18 ماه قبل بود که شهرهای درعا، ادلب و حمص شاهد اعتراضات پراکنده ای بود، اعتراضاتی که بلافاصله از سوی برخی کشورهای منطقه مانند عربستان، قطر، ترکیه و ائتلافی از کشورهای غربی و امریکا به رسمیت شناخته شد و تبدیل به یک شورش مسلحانه شد. از همان زمان آغازین بحران در سوریه اسرائیلی ها سعی داشتند که خود را به گونه ای بی طرف نشان دهند، سیاستی که هم اکنون نیز ادامه دارد ولی واقعیت این است که اسرائیلی ها عضو مهمی از ائتلاف ضد سوری را تشکیل می دهند که نمی توانند در قبال تحولات سوریه بی تفاوت باشند. لکن آن چه که در این میان نباید نادیده گرفته شود، منویات اسرائیل در قبال سوریه است که از کانال قدرت های اروپایی، امریکایی ها، پول های بی حساب عربستان، قطر و حمایت های بی شائبه ترکیه از مخالفان اسد صورت پذیرفت. به هر حال امروزه دولت سوریه با چالش بزرگی مواجه است که به شدت بقای نظام سیاسی دمشق و محور مقاومت را تهدید می کند. اگر این توطئه های ضد سوری به نتیجه برسد و نظام سیاسی سوریه ساقط شود، بزرگترین حلقه زنجیر مقاومت شکسته خواهد شد و توان این محور به نصف کاهش خواهد یافت. سید حسن نصرالله دبیرکل جنبش مقاومت حزب الله چندی پیش در هنگام زد و خوردهای دمشق در سخنرانی معروفش که به مناسبت سالگرد جنگ سی و سه روزه اسرائیل و مقاومت اسلامی لبنان ایراد می شد رسما اعلام کرد که موشک هایی که حزب الله و حماس با آن ها سرزمین های صهیونیست نشین را هدف قرار داده بودند همه از کانال سوریه به آن ها رسیده بود. در واقع سوریه پایگاه تمام گروه های ضد اسرائیلی دنیای عرب به شمار می رفت و کمک های ایران به گروه های مقاومت فلسطینی و لبنانی ابتدا به سوریه ارسال می شد و سپس از محور دمشق به لبنان و نوار غزه ارسال می شد.
جدای از مسائل فوق، قرار گرفتن سوریه در برابر اسرائیل و عدم تغییر در سیاست های دمشق در قبال تل آویو در طی چند دهه اخیر صهیونیست ها را متقاعد ساخته بود که راهی جز براندازی نظام سیاسی سوریه باقی نمانده است.
قاطبه کارشناسان مسائل خاورمیانه بر این باورند که نابودی نظام سیاسی سوریه، عربستان، قطر و دیگر اعراب محور سازش را در برابر امواج انقلاب مصون نخواهد کرد، انقلاب راهی است که قطعا در جوامع دیکتاتوری عرب پیموده خواهد شد ولی اسرائیلی ها در هر دو صورت چه بشار اسد سقوط کند یا از بحران پیش رو با موفقیت عبور کند، پیروز بحران خواهند بود. اگر اسد ساقط شود، بزرگترین دشمن عربی صهیونیسم از گردونه رقابت ها خارج شده است و اگر اسد مخالفانش را از بین ببرد، سال ها طول می کشد تا سوریه بتواند خود را به وضعیت قبل از بحران برساند. واقعیت این است که این بحران توان اسد را به تحلیل خواهد برد، چنان که هم اکنون چند هزار نفر از نیروهای ارتش به شهادت رسیده اند و خسارت های زیادی به شهرهای سوریه وارد شده است و این مسائل خواه ناخواه سوریه را درگیر مسائل داخلی خواهد کرد و این مسئله خاطر اسرائیل را برای مدتی از بابت سوریه راحت خواهد کرد.
نویسنده: سید محمد رضا موسوی