كساني كه قانون اساسي را نميپذيرند چگونه خواهند توانست قوانيني چون منع خشونت عليه زنان را كه از اساس و بنياد با آن مخالف نيز هستند، بپذيرند؟
گزينه 'زنان' در معادله صلح
خبرگزاری صدای افغان(آوا)- کابل , 27 جدی 1390 ساعت 20:19
كساني كه قانون اساسي را نميپذيرند چگونه خواهند توانست قوانيني چون منع خشونت عليه زنان را كه از اساس و بنياد با آن مخالف نيز هستند، بپذيرند؟
طي سالهاي حاكميت طالبان در افغانستان، مردم بدترين انواع شكنجه را تحمل كردند و بسياري از جوانان اين مرز و بوم به جرمي نامعلوم قتل عام شدند، مردم هنوز شلاق طالبان را فراموش نكردهاند و نقش حاكميت سياه طالباني را بر دلهاي خود حك دارند!
در آن روزگار، تحجر و ستم از شلاقهاي طالبان ميباريد، آن روزها نه تنها جسم بلكه روح مردم در جهنمي كه اين گروه ستمگر به وجود آورده بودند ميسوخت، آن روزها مردم جز دشنه و شلاق چيزي نميشناختند و بزرگترين آرزوي مردم اندكي شادي بود اما دريغ از همان اندك شادي و لبخندي كه بر لبان كودكي مينشست!
آن روزها مكاتب دخترانه مسدود شده بودند و پسران نيز وادار ميشدند دروسي را بخوانند كه طالبان مناسب تشخيص ميدادند، حمامي در شهر وجود نداشت و خفقان و ترس از چهره شهر ميباريد، زنان نيز انساني درجه دو و شايد حتي پايينتر و مستحق حبس در حصار خانه بودند و زندانيان تحجر طالباني!
زنان از كوچكترين امتياز اجتماعي برخوردار نبودند و بر خلاف آيات نوراني قرآن كه زن و مرد هر دو را به فراگيري علم و كمال ترغيب ميكند، اين گروه، زنان را از اين حق خدادادي محروم و آنان را از اجتماع راندند! زنان در حكومت طالبان يعني موجوداتي كه صرفا توظيف ميشوند براي خدمت به شكمبارگي مردان و شهوتراني پيرمرداني كه خود را شيخ ميناميدند(!) و بابت اين امتياز، حق داشتند دختركان معصوم و خردسال اين سرزمين را به نكاح اجباري خويش درآورند!
اين بود وضعيت زنان در افغانستاني كه تحت حاكميت حكومت جور طالباني بود، حكومتي كه بيش از همه به زنان اين سرزمين ظلم روا داشت و بيش از همه زنان از تحجر و ستمشان زجرها كشيدند!
اينك در اين برهه از زمان كه زمزمههاي سهمگيري طالبان در قدرت به گوش ميرسد و حتي اين زمزمهها به صورت ملموستر عينيت مييابند، زنان افغان بيش از هر قشر ديگري از مردم، احساس ترس داشته و هراس از ظلمي كه در تفكر طالباني وجود دارد، زنان را نگران كرده است. پيشينه ستم طالبان بر اين قشر محروم افغانستان، زنان اين سرزمين را بر آن ميدارد كه ديگر به اين گروه اعتماد نداشته باشند و نيز بديهي است كه از خبر سهمگيري آنان در قدرت و در حكومت افغانستان واهمه داشته و مضطرب شوند.
گذشته از چند و چون گفتگوي طالبان با امريكا پيرامون صلح در افغانستان و اينكه تا چه حد اين گفتگوها واقعا بر محور برقراري ثبات در كشورمان ميچرخد، مساله تفكر طالباني و تحجري كه اين گروه در دام آن گرفتار است، ضرورت نگراني زنان بابت تكرار آنچه كه در دوره طالبان بر ايشان رفت را بيشتر نمايان ميسازد، مگر نه آن است كه طالبان امروز همانهايياند كه صفت انساني را از زنان برداشته و آنان را در سالهاي حاكميت خويش، به بدترين نوع ممكن از حقوقشان محروم كردند؟ مگر نه آن است كه اين گروه بنيانگذار بسياري از بدعتها پيرامون حقوق زنان بوده و مسبب اصلي ظلمياند كه اكنون نيز زنان پيامدهاي آن را تحمل ميكنند؟ و مگر نه آن است كه طالبان اساسا با تساوي حقوق زن و مرد مخالف و زنان را در خدمت مردان ميدانند و با مشاركت زنان در تمامي عرصههايي غير از چارچوب خانه، مخالفاند؟
برخورداري از حقوق انساني و متفاوت با مردان جامعه كه اسلام آن را براي زن تعريف كرده، به زن شخصيت داده و او را به آنچه كه بايد برسد ميرساند، اما اين در تفكر طالباني نميگنجد و اين گروه در دوره حاكميت خويش در اين سرزمين، به خوبي آن را اثبات كردهاند.
دهها سال تحمل جنگ و از دست دادن عزيزان و صبر در برابر نابرابريها از سوي زنان و مقاومت آنان در برابر مصيبتها بود كه باعث شد در حكومت فعلي تا حدودي مساله حقوق زن مورد توجه قانون اساسي ما قرار گيرد و به تبع، قانون منع خشونت عليه زنان را در اين كشور به تصويب برساند، اما در شرايطي كه طالبان بارها از عدم پذيرش قانون اساسي فعلي سر باز زده و علنا اعلام ميدارند كه اين قانون را قبول ندارند، چگونه ميتوان اميدوار بود كه با سهمگيري اين گروه در حكومت افغانستان، به دستاوردهاي زنان احترام بگذارند و حقوق آنان را تحت الشعاع افكار متحجرانه خود قرار ندهند؟ كساني كه قانون اساسي را نميپذيرند چگونه خواهند توانست قوانيني چون منع خشونت عليه زنان را كه از اساس و بنياد با آن مخالف نيز هستند، بپذيرند؟
اينها سوالاتي هستند كه ديري است زنان جامعه ما از خود و نيز از دولت ميپرسند و همه به يك جواب فكر ميكنند: طالبان، زنان را چون گذشته به بند خواهند كشيد!
به ويژه در شرايط فعلي كه دولت كابل در مقابل خواسته هاي طالبان از موضع ضعف سخن گفته و همواره پيش از طالبان دست خود را براي همكاري با آنان و تامين صلح دراز كرده و از آن سو، طالبان با قدرت و گستاخي نه قانون اساسي را ميپذيرند و نه حداقل تا پايان مذاكرات صلح دست از كشتار مردم بيگناه ميكشند.
در چنين وضعيتي بديهي است كه زنان احساس امنيت را فراموش كرده و نگران آينده خود باشند، آيندهاي كه ده سال است براي روشنايي اش تلاش كرده و ميكنند اما اكنون آن را در معرض نابودي ميبينند.
اكنون بايد اين را از دولت پرسيد كه آيا آنچه را كه در راستاي تامين حقوق زنان به آنان و نيز به جامعه بين المللي قول داده كه انجام ميدهد، با وجود سهم دادن به طالبان تحقق خواهد بخشيد؟
نویسنده: مرضیه جعفری
کد مطلب: 35246