مثل بقیه کودکان به عشق توپ و دروازه از خواب بلند ميشد. گزینه زیادی برای تفریح نداشت و به همین دلیل دل به یک توپ چرمی بست. از سنین کم درگیر جنگ بود و در نهایت متوجه شد جنگ جایی نمیرود و باید با آن کنار بیاید. پس سعی کرد به زندگی عادی ادامه دهد اما مدرسهها تعطیل شد و این به معنای فوتبال بازی کردن در زمان حضور خورشید در آسمان صربستان بود.
شبها صدای آژیر، چهره شادمان آنها را به ترس تبدیل میکرد تا به دنبال پناهگاه بگردند و آرامش پیدا کنند اما پس از مدتی دیگر آژیر هم روی الکساندر و دوستانش تاثیری نمیگذاشت. فوتبال بازی کردن تا نیمههای شب مبارزه با ترس از توپ جنگی را به عشق به توپ و تور تبدیل کرد تا آنها زودتر «بزرگ» شوند.
خودش میگوید: برادرم نیکولا بیشترین تاثیر را روی من گذاشت. به خاطر دارم توپ را وسط اتاق میگذاشتیم و از دور به سمت آن هجوم میآوردیم تا ببینیم چه کسی زورش بیشتر است و توپ را تصاحب میکند. نتیجه کار یا شکستن ترقوه او بود یا شکستن دست من!
آن روزها همه در صربستان میهایلوویچ را میپرستیدند و رونالدو را دوست داشتند اما الکساندر نوجوان عاشق لمپارد بود زیرا پخش لیگ برتر انگلستان از تلویزیون به تازگی آغاز شده بود. همانجا به مادرش گفت روزی در انگلیس بازی می کنم. وقتی لباس فیروزهای سیتی را بر تن کرده، سریعا با مادرش تماس گرفته و گفته: دیدی حق با من بود؟ و این پاسخ را از مادرش شنیده: آن زمان تو دیوانه بودی!
به او میگویند بیش از حد جدی هستی. پاسخ او منطقی است: من هم میخندم. البته اگر کسی من را در خیابان ببیند و صمیمی رفتار کند باید منتظر عواقبش باشد زیرا اصلا چنین رفتاری دوست ندارم. هنگام بازی جدیام و زمانی که داور سوت پایان را میزند انگار آزاد شدهام.
اگر مقابل یک تیم آماتور دستهسومی هم برنده شویم خوشحال میشوم و اگر مقابل قویترین تیم جهان شکست بخوریم تا صبح خوابم نمیبرد. شاید یکی از دلالیل جدی بودنم هم دوری از صربستان و جدایی از دوستانم باشد اما حالا در کنار ادین ژکو روزهای خوبی داریم.
برخی اوقات یک پسر ۱۰ ساله گل میزند و والدینش میگویند او توتی یا دهروسی دیگری خواهد شد اما فوتبالیست شدن به این سادگی نیست. اگر پسر خودم هم بخواهد فوتبالیست شود به او میگویم اصلا کار سادهای نیست و اگر استعدادش را ندارد بیخود میکند سمت فوتبال برود. زانیولو را میبینید؟ او نمونه یک بازیکن با استعداد و پر تلاش است که همیشه به او کمک میکنم.
خالکوبیام؟ معنی خاصی نمیدهد و تکرارش هم نمیکنم. در ضمن! من از مصاحبه کردن متنفرم اما اینبار اشکالی نداشت. چی؟ مصاحبه دوباره در انتهای فصل؟ بعدا صحبت میکنیم!
قسمتی از مصاحبه الکساندر کولاروف با سایت باشگاه رم.