آقای عبدالله در دو دور قبلی انتخابات ریاست جمهوری هم نامزد بود. او در سال ۲۰۰۹ به عنوان رقیب حامد کرزی، وارد کارزار انتخاباتی شد و توانست انتخابات را به دور دوم بکشاند. در انتخابات ۲۰۱۴ در مقابل اشرف غنی به رقابت پرداخت که بازهم انتخابات به دور دوم رفت و در نهایت منجر به تشکیل حکومت وحدت ملی شد.
نام تیم آقای عبدالله در انتخابات پیش رو "ثبات و همگرایی" است.
عنایتالله بابر فرهمند؛ رییس دفتر جنرال دوستم، معاون اول آقای عبدالله، و اسدالله سعادتی؛ از اعضای حزب وحدت اسلامی به رهبری کریم خلیلی به عنوان معاون دوم او معرفی شده اند.
آقای عبدالله نامزد حزب جمعیت اسلامی است و احزاب جنبش ملی اسلامی، حزب وحدت اسلامی به رهبری کریم خلیلی و حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان به رهبری محمد محقق نیز از او حمایت می کنند.
افزون بر این، ده ها حزب و سازمان و رهبر و شخصیت شاخص سیاسی و ملی نیز از آقای عبدالله حمایت می کنند. این امر در واقع یکی از ارزشمندترین برگ های برنده او در انتخابات پیش رو است.
منتقدانش که عمدتا از تیم «دولت ساز» به رهبری اشرف غنی هستند، ستاد انتخاباتی آقای عبدالله را به دلیل حضور پررنگ طیف های متفاوت و مختلف سیاسی و قومی کشور در این تیم به باد انتقاد و تمسخر می گیرند؛ اما واقعیت این است که این امر، نقطه قوت این تیم و نشانگر نگاه فراگیر این جریان سیاسی و انتخاباتی به موضوع مهمی به نام مشارکت ملی و توزیع عادلانه قدرت است.
تیمی که همزمان رهبران قدرتمند شیعه و هزاره، رهبران تراز اول جامعه ازبک، شماری قابل توجه از رهبران سیاسی جامعه پشتون افغانستان را در کنار بدنه اصلی حزب جمعیت اسلامی و سایر رهبران و فعالان سیاسی تاجیک در خود جای داده است، همان تیمی است که افغانستان و آینده سیاسی این سرزمین به آن نیاز دارد.
افغانستان در طول تاریخ معاصر خود، به ویژه طی پنج سال اخیر، از انحصارگرایی و استبداد و خودمحوری جاه طلبانه و برتری جویانه یک حلقه محدود قومی رنج برده است و این همان چیزی است که تیم آقای عبدالله می خواهد آن را بشکند و شالوده های افغانستان نوین را با مشارکت وسیع اقوام و ملیت های گوناگون، بنیان بگذارد. بر این اساس، جای شگفتی نیست که چهره هایی مانند انوارالحق احدی؛ رهبر حزب افغان ملت در کنار شخصیتی مثل جنرال دوستم در ترکیب تیم آقای عبدالله حضور دارد.
به نظر می رسد که افغانستان در شرایط کنونی، به دو اصل مهم «ثبات» و «همگرایی» نیازی مبرم و اساسی دارد. پیش نیاز رسیدن به ثبات نیز دستیابی به همگرایی است. این همگرایی در سایه همزبانی به وجود می آید؛ همزبانی طیف ها و جریان هایی که پیش از این، در برابر همدیگر تعریف می شدند.
مثلا حزب وحدت اسلامی افغانستان و حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان به عنوان دو جریان شیعی و هزارگی، همواره به عنوان جریان های رقیب و در برابر همدیگر تعریف می شدند؛ اما تیم «ثبات و همگرایی» به رهبری آقای عبدالله به مثابه یک حلقه وصل آنها را در کنار هم قرار داده و حالا آنها بی اعتنا به منافع کوتاه مدت حزبی و جناحی، برای آینده سیاسی شیعیان، سهم آنها از سیاست و قدرت در دولت آینده و تحقق آرمان های تاریخی این اقلیت محروم و سرکوب شده، در کنار همدیگر و در سایه یک تیم انتخاباتی، مبارزه می کنند. این اتفاق بزرگی است؛ به ویژه زمانی که به این مهم توجه کنیم که در طول پنج سال گذشته، یکی از سیاست های اصولی ارگ ریاست جمهوری تحت سیطره اشرف غنی، نفاق افکنی، نفرت پراکنی و ایجاد شقاق و اختلاف و فاصله و خصومت میان رهبران یک طیف قومی با علم کردن این رهبر قومی علیه آن یکی بوده تا به این ترتیب، به سادگی بتواند کلیت آن قوم را تضعیف کند، ریشه های نیرومند قدرت سیاسی و اجتماعی را بخشکاند، اصول مشترک وحدتبخش آن را درهم بشکند و با به جان هم انداختن رهبرانش، آن را تخریب کند تا در نهایت بتواند به سادگی آن را از قدرت کنار بگذارد. اشرف غنی در سایه همین سیاست، توانست همه وزرای شیعه و هزاره را از کابینه حذف کند و حتی خوشنام ترین، تحصیلکرده ترین، کارآمدترین، پاکدست ترین و بابرنامه ترین وزیر شیعه یعنی عبدالرزاق وحیدی را به بهانه های واهی و بی بنیاد از وظیفه عزل و برای مدتی راهی زندانی کند.
همین رویداد را می توان به جامعه ازبک های افغانستان نیز تعمیم داد. جنرال دوستم در انتخابات قبلی، معاون اول اشرف غنی بود و همه آرای ازبک ها را به صورت یکدست به صندوق های غنی ریخت. طبق قانون اساسی افغانستان، معاونان رییس جمهور نیز از مردم رأی می گیرند؛ بنابراین، رییس جمهور حق برکناری آنها را ندارد؛ اما غنی عملا دوستم را کنار گذاشت، او را بدنام و تبعید کرد، صلاحیت ها و امتیازاتش را سلب کرد، نزدیکانش را سرکوب و زندانی کرد و سپس با معامله آنها را بر علیه یکدیگر برانگیخت تا در رهبری سیاسی ازبک ها، چنددستگی و تفرقه ایجاد کند.
او این سیاست را علیه تاجیک ها و حتی پشتون ها هم به کار گرفت. به همین دلیل، اکنون انوارالحق احدی به عنوان یک پشتون متعهد به آرمان های قومی، به جای همکاری با غنی در کنار آقای عبادالله ایستاده است.
بر این اساس، همه کسانی که به نحوی در طول پنج سال گذشته، از سیاست های حذفی غنی، زخم خوردند و آسیب دیدند، زیر سقف بزرگ تیم فراگیر «ثبات و همگرایی» قرار گرفتند تا علیه یک اقلیت ویرانگر و مخرب و فاشیست و تمامیت خواه و انحصارطلب و تفرقه افکن، متحد شوند و مرتع سبز افغانستان را از آسیب ها و مضرات این گیاه سمی کشنده، نجات دهند.
تیم ثبات و همگرایی آقای عبدالله در عین حال، پس از ۱۸ سال مبارزه و خصومت گسترده علیه جهاد و ارزش های جهادی مردم افغانستان، همچنان در عرصه سیاست حضور دارد تا از این اصول و ارزش های برین و بنیادین دفاع کند و نشان دهد که هیچ قدرتی توان حذف و برچیدن و مصادره ارزش های دینی و جهادی مردم افغانستان را ندارد.
در دوره ای که شماری از رهبران و فعالان سیاسی منسوب به اردوگاه جهاد کشور، تحت تأثیر امتیازات وسوسه انگیز پول و پست از سوی اشرف غنی، به عقبه سیاسی و جهادی شان پشت کرده و ارزش های مربوط به این عرصه را به خاطر منافع کوتاه مدت دنیوی، کنار گذاشته اند، عبدالله و گروه بزرگ خانواده جهاد و مقاومت افغانستان، پرچمدار این جریان مقتدر و ریشه دار ملی و دینی در عرصه انتخابات باقی مانده اند و این امر از یک تعهد شجاعانه و ریشه دار، ناشی می شود.