پیامبر گرامی اسلام فرمودند که هر کس میخواهد آقای جوانان بهشت را ببیند به حسن علیهالسلام نگاه کند.
به مناسب فرارسیدن ولادت حضرت امام حسن علیهالسلام؛
تأملی بر سیرهی امام حسن مجتبی (ع)!
پایگاه حوزه , 30 ثور 1398 ساعت 20:28
پیامبر گرامی اسلام فرمودند که هر کس میخواهد آقای جوانان بهشت را ببیند به حسن علیهالسلام نگاه کند.
نخستین مظهر و نشانهی کوثر که بر دامان پاک فاطمهی اطهر (سلام الله علیها) پا به عرصهی گیتی نهاد امام حسن علیهالسلام بود. نشانهای از تجلی مقدسترین پدیدهای که از خجستهترین پیوند برین انسانی، نصیب حضرت محمد صلی الله علیه و آله، علی مرتضی علیهالسلام و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) گردید. همان لؤلؤیی که از برزخ دو اقیانوس نبوت و امامت به ظهور پیوست و معجزهی بزرگ «مرج البحرین یلتقیان، بینهما برزخ لا یبغیان، یخرج منهما اللؤلوء والمرجان» را تجسم بخشید و کلام خدا در کلمهی وجود چنین ظاهر شد.
از نیایی الهامگیر و پدری پیشوا، وارثی بر خاکیان و جلوهای بر افلاکیان پدید آمد با وراثتی ابراهیمی، مقصدی محمدی، منهجی علوی، زهرهای زهرایی که عصای فرعونکوب موسی را در دست صلحآفرین عیسوی داشت و تندیس زندهی اخلاق قرآن بود و رایت جاودانگی اسلامی را در زندگی توام با مجاهده و شکیبایی تضمین کرد و بقاع امن و ایمان را به ابدیت در بقیع شهادت برافراشت و مکتبش از خاک گرم مدینه به همه سوی جهان جهت یافت.
با همهی مظلومیتش در برابر سیاهی و تباهی جبهه گرفت و به حقیقت اصالت بخشید و مشعلدار گمراهان و زعیم رهیافتگان گردید. حضرتش در بقیع بیبقعه، در جوار جدهی پدریش فاطمه بنت اسد، برادرزاده نازنینش امام سجاد علیهالسلام و مضجع امام باقر و امام صادق علیهماالسلام آرمیده است.
امام حسن علیه السلام دوبار تمام ثروت خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار داراییاش را به دو نصف کرده، نیمی را برای خود گذاشت و نصف دیگر را در راه خدا انفاق کرد.
تولد و کودکی
فرزند گرامی رسول الله و نخستین نوهی او در مقدسترین ماههای سال قمری یعنی پانزدهم رمضان سال سوم هجرت چشم به جهان گشود.
امام مجتبی علیه السلام در دامان حضرت زهرا (سلام الله علیها) بزرگ شد. او از همان دوران کودکی از نبوغ سرشاری برخوردار بود وی با حافظهی نیرومندش، آیاتی را که بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل میشد، میشنید و همه را حفظ میکرد و وقتی به خانه میرفت برای مادرش میخواند و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) آن آیات و سخنان رسول الله صلی الله علیه و آله را برای حضرت علی علیه السلام نقل میکرد و علی علیه السلام به شگفتی میپرسید: این آیات را چگونه شنیده است؟ و زهرای مرضیه میفرمود: از حسن علیه السلام شنیدهام.
درس اخلاق
از امام مجتبی علیه السلام خواستند که سخنی و مطلبی دربارهی اخلاق نیکوی پیامبر صلی الله علیه و آله بگوید. او فرمود: هر کس نیازی به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله میبرد حاجتش رد نمیشد و هرچه در توان داشت برای رفع نیاز مردم به کار میبرد و شنیدم پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس نماز صبح را بگذارد، آن نماز بین او و آتش دوزخ دیواری ایجاد میکند.
امام حسن علیه السلام از منظر رسول الله صلی الله علیه و آله
حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله فضایل و امتیازات فرزندش امام حسن مجتبی علیه السلام را بین مسلمانان تبلیغ میکرد و از ارتباط او با مقام نبوت و علاقهی حقیقی که به وی داشت همه جا سخن میگفت.
آنچه از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد حضرت مجتبی علیه السلام بیان شده است چنین است: «هر کس میخواهد آقای جوانان بهشت را ببیند به حسن علیه السلام نگاه کند». «حسن گل خوشبویی است که من از دنیا برگرفتهام».
روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به منبر رفت و امام حسن علیه السلام را در کنارش نشانید و نگاهی به مردم کرد و نظری به امام حسن علیه السلام انداخت و فرمود: «این فرزند من است و خداوند اراده کرده که به برکت وجود او بین مسلمانان صلح را برقرار سازد». یکی از یاران رسول الله صلی الله علیه و آله میگوید: پیغمبر صلی الله علیه و آله را دیدم که امام حسن علیه السلام را بر دوش میکشید و میفرمود: «خدایا من حسن را دوست دارم، تو هم دوستش بدار».
شبی پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله نماز عشاء میخواند و سجدهای طولانی به جا آورد. پس از پایان نماز، دلیل را از حضرتش پرسیدند، فرمود: پسرم حسن، بر پشتم نشسته بود و ناراحت بودم که پیادهاش کنم.
اسوهی بزرگواری امام حسن علیه السلام
امام حسن علیه السلام در طول زندگی پر برکتش همواره در راه هدایت و ارشاد مردم گام بر میداشت و شیوه ی برخوردش با عموم مردم -حتی دشمنان- چنان جالب و زیبا بود که همه را به خود جذب میکرد.
مورخین نوشتهاند «روزی امام مجتبی علیه السلام سواره از راهی میگذشت. مردی شامی بر سر راه آن حضرت آمد و ناسزا گفت. وقتی که فحشهایش تمام شد، امام علیه السلام رو به او کرده و سلامش کرد! آنگاه خندید و گفت: ای مرد! فکر میکنم در این جا غریب هستی... اگر از ما چیزی بخواهی، به تو عطا خواهیم کرد. اگر گرسنهای سیرت میکنیم، اگر برهنهای میپوشانیمت، اگر نیازی داری، بینیازت میکنیم، اگر از جایی رانده شدهای پناهت میدهیم، اگر حاجتی خواسته باشی برآورده میکنیم، هماینک بیا و مهمان ما باش. تا وقتی که اینجا هستی مهمان مایی...
مرد شامی که این همه دلجویی و محبت را از امام مشاهده کرد به گریه افتاد و گفت: «شهادت میدهم که تو خلیفهی خدا روی زمین هستی و خداوند بهتر میداند که مقام خلافت و رسالت را در کجا قرار دهد. من پیش از این، دشمنی تو و پدرت را به سختی در دل داشتم. اما اکنون تو را محبوبترین خلق خدا میدانم. آن مرد، از آن پس، از دوستان و پیروان امام علیه السلام به شمار آمد و تا هنگامی که در مدینه بود، همچنان مهمان آن بزرگوار بود.
اسوهی ایثارگری
یکی دیگر از صفات برجستهی امام مجتبی علیهالسلام انفاق و بخشش بیسابقهی اوست. تاریخ نگاران نوشتهاند: امام حسن علیه السلام دوبار تمام ثروت خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار داراییاش را به دو نصف کرده، نیمی را برای خود گذاشت و نصف دیگر را در راه خدا انفاق کرد.
امام حسن علیه السلام ملجاء درماندگان، آرامبخش دلهای دردمندان و امید تهیدستان بود، هیچ گاه نشد که فقیری به حضور آن بزرگوار برسد و دست خالی برگردد. در همین مورد نقل کردهاند: مردی به حضور امام حسن علیه السلام آمد و اظهار فقر و حاجت کرد. امام حسن علیه السلام دستور داد تا پنجاه هزار درهم، به اضافهی پانصد دینار به او بدهند. مرد سائل حمالی را صدا زد که پولهایش را برایش ببرد. امام مجتبی علیه السلام پوستین خود را هم به آن مرد داد و فرمود: این را هم به جای کرایه به آن مرد بده.
امام حسن مجتبی علیه السلام بعد از پدر
پس از آن که حضرت علی علیه السلام در محراب عبادت خون خویش را به پای درخت توحید نثار کرد امام مجتبی غمگین در سوگ اسوهی صبر و بردباری، بر فراز منبر رفت و بعد از حمد و سپاس خداوند در فرازی از سخنانش فرمود:... لقد قبض فی هذه اللیلة رجل لم یسبقه الاولون بعمل ولا یدرکه الاخرون بعمل... «شب گذشته مردی از این جهان در گذشت که هیچ یک از پیشینیان در انجام وظیفه و اعمال شایسته بر او سبقت نگرفتند و از آیندگان نیز کسی را یارای پا به پایی او نیست...
پدرم در حالتی دنیا را ترک کرد که هیچ سیم و زر و اندوختهای نداشت. مگر تنها هفتصد درهم که از هدایای مردم به جا مانده بود که قصد داشت با آن خدمتکاری بگیرد. در اینجا، امام گریست و مردم نیز همصدا با حضرت مجتبی علیه السلام گریستند. سپس ادامه داد: من پسر بشیرم، من پسر نذیرم، من از خانوادهای هستم که خداوند دوستی آنان را در کتاب خویش (قرآن) واجب کرده است آن جا که میفرماید: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی ومن یقترف حسنة نزد له فیها حسنا..». بگو من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوست داشتن اهل بیتم؛ و هر کس کار نیکی انجام دهد، بر نیکیاش میافزاییم». بر این اساس دوستی ما -خاندان- همان حسنه و خوبی است که خداوند بدان اشاره کرده است. سپس بر جای خود نشست.
در این هنگام «عبدالله بن عباس» برخاست و به مردم گفت: این فرزند پیامبر شما و جانشین امام علی علیه السلام است، اکنون او رهبر و امام شماست. بیایید و با او بیعت نمایید!
مردم گروه گروه به سوی حضرت مجتبی علیه السلام روی آوردند و بیعت کردند. سپس امام علیه السلام خطبهای بیان فرمود که در آن بر لزوم اطاعت از خدا و پیامبر و اولی الامر تاکید شده بود و مردم را از پیروی شیطان برحذر داشت و اهمیت ایمان و عمل خیر را یادآور گردید.
امام مجتبی علیه السلام در سال چهلم هجرت و در سن ۳۷ سالگی با مردم بیعت کرد و با آنها شرط کرد که: با هر که من صلح کنم شما هم صلح کنید، با هر که من جنگ کنم شما هم جنگ کنید و آنها قبول کردند.
در ضمن امام علیه السلام نامهای به معاویه نوشت و او را دعوت به بیعت کرد و متذکر شد که اگر در امر ادارهی جامعه اخلال کند و جاسوس بگمارد با قاطعیت برخورد خواهد کرد و در مورد دستگیری و اعدام دو جاسوس وی به او هشدار داد.
معاویه در پاسخ امام نوشت:
من از تو سابقه بیشتری دارم، پس بهتر آن که تو پیرو من باشی. من نیز قول میدهم که خلافت مسلمانان، پس از من با تو باشد و هر چه بیتالمال عراق است در اختیار تو خواهم گذارد...و چنین بود که معاویه از پذیرش حق امتناع ورزید و نه تنها از بیعت با امام حسن علیه السلام خودداری کرد، بلکه عملا به طرح توطئه علیه حضرت پرداخت و با خدعه و فریب و تطمیع، افرادی را برانگیخت تا نسبت به قتل امام علیه السلام اقدام نمایند و سرانجام این امام مظلوم در بیت خودش به دست همسرش «جعده» زهر خورانده شد و به جای این که نوشی برای مولی باشد نیشی شد که جگر امام مجتبی علیه السلام را پاره کرد.
امام علیه السلام با دسیسه معاویه مسموم گردید و پس از چهل روز در روز بیست و هشتم ماه صفر سال پنجاهم هجری به شهادت رسید و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد، چونان خورشیدی در دل زمین.
کد مطلب: 185447