حیدرقلی خان قزلباش فرزند سردار نور محمد خان در هجدهم محرم 1293 ق. در محله شیعه نشین قزلباش های «چنداول» کابل، متولد شد.
چهار ساله بود که استعار انگلیس سایه خود را بر اکثر کشورهای شرقی و غربی گسترده بود و یکی از مهره های خود را در افغانستان به قدرت رساند. با روی کار آمدن «امیر عبدالرحمن خان»، دستنشانده انگلیس، نور محمد خان که از سرداران عالی رتبه ارتش محسوب می شد همراه با خانواده اش به یکی از ایالات مستعمره بریتانیا (هند شهر تاریخی لاهور) تبعید شد. خانواده سردار مدت هفت سال (1297 - 1304 ق) در لاهور مهاجر بودند.
در این ایام حیدرقلی فرزند ارشد سردار راهی مکتب خانه و مدارس دولتی گردید. وی در مدت هفت سال تمام پایه های علوم جدید را در لاهور فراگرفت و در مکتب خانه، علوم دینی و قرآن را آموخت.
در حالی که هنوز دوازده بهار از سن حیدرقلی سپری نشده بود از جمله دانشمندان جوان و ریاضیدان هوشمند لاهور به حساب می آمد. او در عنفوان جوانی در بیشتر علوم و فنون روز صاحب نظر و رای بود و در میان دانش آموزان شهر لاهور رتبه اول را از آن خود نموده بود، به طوری که معلمان و اساتید کلاس حیدرقلی از فضل و آن دانش آموز مهاجر بهره می بردند و نسبت به وی احترام خاصی به جا می آوردند. چندی نگذشت که آوازده علمی حیدرقلی شهره شهر گشت.
دولت مستعمره هند هر چند گاهی اسباب اذیت و آزار خانواده سردار را فراهم می ساخت و با بهانه گیریهای واهی روزگار را بر آنان تنگ می ساخت و توسط عوامل دولت دست نشانده کابل چنگ و دندانی علیه سردار مهاجر نشان داده می شد. به همین علت نور محمد خان مجبور شد شهر لاهور را به قصد عراق، ترک نماید و بدین ترتیب حیدر قلی به همراه خانواده در سال 1304 ق. وارد بندر ساحلی بصره گردید.
در محضر خورشید
حیدرقلی پس از زیارت مزار پیشوایان اسلام و آشنایی با اختران حوزه نجف اشرف نزد اساتید زبده و وارسته نجف چون شیخ علی اصغر تبریزی، تحصیل علوم حوزوی را آغاز کرد. وی پس از شش سال تلاش بی وقفه توانست بر قله رفیع اجتهاد و استنباط علوم اسلامی قرار گیرد. وی در میان طلاب معاصر خود در فضل و دانش نمونه بود و همه او را به حکیم، دانشمند و مجتهد بزرگ می شناختند.
مشایخ اجازه
حکیم وارسته علامه سردار کابلی پس از کسب مدارج علمی و رسیدن به درجه اجتهاد و فتوا موفق شد از رجال نامی و استوانه های بزرگ حوزه همچون:
1- آیة الله سید حسن صدر (ره)
2- آیة الله میرزا محمد علی دشتی (ره)
3- آیة الله حاج سید عباس لاری (ره)
4- آیة الله حاج شیخ عباس قمی (ره)
5- آیة الله سید یحیی خراسانی (ره)
6- آیة الله شیخ آقا بزرگ تهرانی (ره)
مفتخر به دریافت «اجازه» و نقل روایات گردد.
آشنایی با زبانهای خارجی
سردار کابلی همراه با فراگیری علوم معقول (فلسفه، حکمت و هیئت) و منقول (فقه و اصول) به زبانهای زنده جهانی (عربی، انگلیسی، عبری و اردو) آشنایی کامل پیدا کرد و با لهجه مخصوص هر زبان قادر به تکلم و محاوره بود و برخی از تالیفات خود را به نگارش درآورد و بعضی از کتب خارجی را ترجمه نمود. وی تحقیقاتی درباره زبان عبری به عمل آورد و برخی از نظرات دانشمند مسیحی عراق (اب انستاس...) درباره «فقه اللغة» را رد کرد. و نیز کتاب «انجیل برنابا» را از عربی به فارسی درآورده و با نسخه انگلیسی آن تطبیق داد. وی سروده هایی نیز به زبان اردو و انگلیسی دارد.
هجرت از حوزه
علامه سردار کابلی در اوج شکوفایی علمی و در بحبوحه جوانی و رسیدن به قله بلند اجتهاد آهنگ هجرت از حوزه را به صدا درآورد و در تاریخ 1310 ق همراه خانواده به قصد تبلیغ اسلام و انجام رسالت برای تنویر و ارشاد جامعه اسلامی، با حوزه وداع گفت. با اینکه همه نوع امکانات برای او فراهم بود و هیچ گونه مشکل سیاسی و مالی او را تهدید نمی کرد، با کوله باری از علم و حکمت، حوزه را رها نموده، وارد سرزمین باختران (كرمانشاه فعلي) گردید. آن روز شهر باختران (كرمانشاه) (كرمانشاه فعلي) از محروم ترین مناطق غرب ایران به حساب می آمد. با رسیدن کاروان زائر کربلا شهر غرق در شادی و شعف گردید. مردم آن دیار به گرمی از سردار کابلی استقبال نمودند و او را همچون نگینی در بر جان گرفتند از آن روز به بعد شهر باختران (كرمانشاه) منزلگاه ستارگان علم و حکمت گردید و هر چند مدت کاروانی از عالمان و شاگردان مکتب اهل بیت علیه السلام و پیروان سایر مذاهب برای دیدار او کسب فیض از خرمن علوم سردار وارد این دیار می شدند و در طول سال مهمانخانه سردار آکنده از دانشمندان و دانش پژوهان علوم اسلامی و زائران حرم امام حسین علیه السلام بود.
میراث فرهنگی
تمرکز فکری سردار بسیار عالی بود. با اینکه در میان مردم و همواره ماءنوس با آنان بود از فعالیتهای علمی و کنکاش در علوم تجربی و فکری غافل نشد. چه بسا در تحقیقات و تاءلیفات خود بیشتر از حوزه درس و بحث موفق بوده و شبانه روز بهترین لحظات زندگی خود را صرف مطالعه و تحقیق و فراگیری علوم و فنون می کرد در پی همین پشتکاری که داشت فن «کیمیا»گری را در باختران (كرمانشاه) از دانشمندانی که با وی دیدار داشتند آموخت و به نتایجی بسیار ارزنده و دست یافت.
وی تا آخرین دقایق عمرش از کتاب، قلم و دوات فاصله نگرفت. همیشه می نوشت و تفکر می کرد. هم اکنون آثار ارزشمندی در زمینه های مختلف از وی به یادگار مانده است که بیشتر آنها به صورت پراکنده در کتابخانه های عمومی و شخصی در ایران وجود دارد. از مجموع 32 جلد تالیفات وی به تعدادی اشاره می گردد:
1- کتاب اربعین (این کتاب حاوی چهل حدیث در فضایل امام علی علیه السلام از طرف اهل سنت می باشد.)
2- نظم باب حادی عشر
3- شرح دعای صباح
4- درالنثیر
5- رساله در معرفت (جو)
6- غیة التعدیل (قبله شناسی)
7- ترجمه انجیل برنابا و...
انس با کتاب
سردار بیشتر اوقاتش را صرف مطالعه یا نوشتن کتاب می کرد، از کتبی که همیشه در کنار خود می گذاشت و دم به دم به آنها مراجعه می کرد «تاج العروس» و «دائرة المعارف بریتانیا» بود و کمتر شب و روزی بر او می گذشت که ریاضیات مطالعه نکند. اکثر کتب کتابخانه اش را خوانده بود و هر کتابی را که می خرید ضمن مطالعه، اغلاط آن را تصحیح می کرد و برای بیشتر کتابهای مهم خود که چاپ قدیم و فاقد فهرست بودند، فهرست تهیه می کرد و حاشیه می زد.
خط سردار
او علاوه بر فضایل و مناقبی که وی داشت هنرمند خوبی بود و در نستعلیق و شکسته قلمی توانا و نقش آفرین داشت. نمونه این دو خط را می توان از حواشی سردار بر کتاب «شهاب» تاءلیف قاضی ابوعبدالله خضاعی و در «غیة التعدیل» مشاهده نمود که هر دو کتاب به طریق افست چاپ گردیده است.
آیینه اخلاق
سردار کابلی نه فریفته دنیا شد و نه مغرور دانش خود او از آغاز تا آخر عمر، طلبه به معنای واقعی کلمه بود و نه به فکر جاه و مقام افتاد و نه به یاد لشکر و حشم. از تمام وجود او عزت و شرف می بارید.
به غنای عجیبی دست یافته بود. در چهره اش آثار کبر و نخوت دیده نمی شد انسانی بود قانع، صبور، خوشرو و خوش لهجه. وقتی راه می رفت زمین را می نگریست و وقتی می نشست در حال فکر کردن بود. وقتی به کسی می رسید با تبسم احوالپرسی می کرد و اگر سخن از علم و فضل او به میان می آمد می گفت: «من ذره ای بیش نیستم.» و...
او ظاهری ساده و بی آلایش داشت. لباس ساده می پوشید، ساده سخن می گفت و غذای ساده می خورد مهربان بود و با مردم صمیمانه می نشست و صادقانه برخورد می رکد. از تمام وجودش اخلاص و صفا نمایان بود.
ادب و تواضع آن مرد کریم، دوستان و آشنایانش را به شگفتی وا می داشت. بزرگانی که به کرمانشاه وارد می شدند و اشتیاق به ملاقات با او را داشتند، او از باب احترام و ادب ابتدا به دیدن آنها می رفت تا آمدن آنها به منزل او جنبه بازدید داشته باشد. وی این احترام را نسبت به هر شخصی مراعات می کرد بدون آنکه ملاحظه ای به مقام و مرام و مسلک طرف داشته باشد.
وفات
علامه حیدرقلی سردار کابلی، در سحرگاه جمادی الاول 1372 ق در حال راز و نیاز با ذات بی نیاز در سر سجاده نماز در 79 سالگی یا قلب آرام و ضمیر امیدوار از آسمان باختران (كرمانشاه) غروب کرد.
پس از مراسم تشییع و عزاداری در باختران (كرمانشاه) تابوت سردار را طبق وصیت خودش به نجف اشرف انتقال دادند. پیکر مطهر او در چهارم جمادی الاول 1372 در قبرستان وادی السلام در جوار مرقد مطهر «بوتراب» امام علی علیه السلام به خاک سپرده شد.
منبع:سايت باشگاه انديشه