مرحوم دولتآبادی، درام عینی تاریخ معاصر را گشود. محیط تاریخی پیرامون او باعث میشد تا او به تاریخ نگاهی انتقادی داشته باشد. لذا او پایش را فراتر گذاشته و به حیطهی نقد تاریخ وارد میشود. هدف مرحوم دولتآبادی از نگارش تاریخ و روایت پدیدههای تاریخی "ایجاد تردید" در ذهن مخاطب بود. به این معنا که او تلاش داشت تا خوانندگان آثارش راجع به همهی آنچه که در تاریخ افغانستان تا بحال خواندهاند تردید کنند تا نهایتا به حقیقت برسند.
به گزارش خبرگزاری صدای افغان (آوا)؛ امروز سهشنبه (27قوس)، نشستی علمی با عنوان "بصیراحمد دولتآبادی و تاریخنگاری انتقادی" به همت بنیاد آموزشیپژوهشی نور هدایت و انجمن طلاب افغانستان مجتمع آموزشی امام خمینی (ره) در سالن شهید صدر این مجتمع در شهر مقدس قم برگزار گردید.
در ابتدای این نشست، آقای زکریا فصیحی -دبیر علمی این جلسه- در مورد شخصیت مرحوم دولتآبادی بیان داشت: دولتآبادی افغانستان را معرفی کرد. از قتل عام هزارهها تا احیاء هویتشان را بازگفت. او فیضمحمد کاتب را به جامعهی افغانستانی شناساند. آثار و میراث گرانبهایش کامهای زیادی را شیرین کرد اما نهایتا درد سرطان در دیار غربت، قلم پردرد او را از نوشتن بازداشت.
در ادامه، دکتر روحالله کاظمی از کارشناسان این نشست که در مورد سرفصل "دولتآبادی و گشودن درام عینی تاریخ معاصر" صحبت میکرد با بیان اینکه انسانی که نسبت به رنجهای آدمی بیتفاوت باشد در حقیقت، خودش را فراموش کرده اظهار داشت: مرحوم دولتآبادی از وقتی چشم باز کرد خودش را در رنج دید و نمود این رنجها در آثارش مشهود است.
وی ادامه داد: مرحوم دولتآبادی، درام عینی تاریخ معاصر را گشود. محیط تاریخی پیرامون او باعث میشد تا او به تاریخ نگاهی انتقادی داشته باشد. لذا او پایش را فراتر گذاشته و به حیطهی نقد تاریخ وارد میشود.
دکتر کاظمی به ارزیابی برخی آثار دولتآبادی پرداخته و در مورد کتاب "شناسنامه افغانستان" بیان داشت: این کتاب یک نگاهی کلی و عام از کشور ارائه میدهد و در عین حال، ماتریکسی از شخصیت دولتآبادی و سپهر نوشتاری او را بازنمایی میکند. دولتآبادی در این اثر، موضوعات فرهنگی را با موضوعات جغرافیایی، تاریخی و انسانی تداخل میدهد.
وی در مورد کتاب "شناسنامه احزاب و جریانات سیاسی افغانستان" گفت: این کتاب به نحو دایرةالمعارفی نوشته شده و طبق حروف الفبا به جریانات سیاسی کشور میپردازد.
دکتر کاظمی اما مهمترین اثر مرحوم دولتآبادی را کتاب "هزارهها از قتلعام تا احیاء هویت" دانست و اظهار داشت: این کتاب تاریخ انسانهای دورانداختهشدهای است که عنصر زمان، شیرازهی اصلی آن را تشکیل میدهد. فصلها در این اثر عنوانبندی خاصی ندارند و ذیل هر فصل، سه یا چهار موضوع مورد بحث قرار میگیرد.
آقای کاظمی در رابطه با جایگاه تاریخنگاری مرحوم دولتآبادی، ابتدا به تقسیمبندی انواع تاریخنگاری پرداختع و اذعان داشت: در یک نوع از تاریخنگاری، سوژه یا همان نویسنده تحت نفوذ قدرت حاکمه قرار دارد و موظف است مطابق با اسناد ارائهشده به نگارش تاریخ بپردازد. ما نمونهی عینیاش را در تاریخنگاری مرحوم کاتب مشاهده میکنیم.
وی ادامه داد: نوع دوم از تاریخنگاری وجود دارد که در آنها سوژه نسبتا آزاد است. نویسندگانی مانند غبار یا صدیقفرهنگ را میتوان در این دسته جای داد.
به گفتهی آقای کاظمی، نوع سوم از نگارش تاریخ، خاطرهنویسی است. به عنوان مثال، کتاب "روایت سیاست خارجی افغانستان از درون" اثر سپنتا در این حیطه جای میگیرد.
وی البته با ذکر این مطلب که این سه نوع تاریخنگاری از دوران مرحوم کاتب به بعد سیر افولی پیدا کرد بیان داشت: مثلا چگونه ممکن است تلنباری از فجایع را با خاطرهنویسی فردی بیان کرد. قطعا نمیتوان با این نوع از نگارش تاریخ، جایگاه فجایع تاریخی را به درستی درج کرد.
به باور دکتر کاظمی، نوع تاریخنگاری مرحوم دولتآبادی از حیث نظری و عینی زیر مجموعهی سبک مرحوم کاتب و تا حدودی مثل مرحوم غبار و صدیق فرهنگ میباشد. البته میتوان گفت مرحوم دولتآبادی، سوژهای پژوهشگر بود که تلاش داشت وقایع تاریخی را بیپرده بازگو کند و به بوتهی نقد بسپارد.
آقای کاظمی، هدف مرحوم دولتآبادی از نگارش تاریخ و روایت پدیدههای تاریخی را "ایجاد تردید" در اذهان مخاطبین دانست. ایجاد تردید به این معنا که او تلاش داشت تا خوانندگان آثارش راجع به همهی آنچه که در تاریخ افغانستان تا بحال خواندهاند تردید کنند.
وی در تکمیل مطلب فوق بیان داشت: اگر تردید در ذهن مخاطب شکل نگیرد، تاریخنگاری متعارف نمیتواند مخاطب را با حقیقت تاریخ آشنا کند. اینجاست که میتوان ادعا کرد که مرحوم دولتآبادی به یک معنا یک آنتیتاریخ و ضد تاریخ است.
دکتر کاظمی در پایان سخنان خود با بیان این مطلب که مرحوم دولتآبادی روی مسئلهی مشخص شدن آمار دقیق جمعیت کشور تاکید داشت گفت: آن مرحوم معتقد بود که اگر میزان جمعیت کشور مبهم بماند زمینهی بیشتری برای سرکوب مردم توسط طبقهی حاکم فراهم میشود. همچنین این ابهام در آمار جمعیت، مانعی عظیم در مسیر توزیع متوازن منابع و امکانات کلان ملی خواهد بود.
در ادامهی نشست علمی "بصیراحمد دولتآبادی و تاریخنگاری انتقادی"، حجتالاسلام والسملین دکتر محمدعلی جویا در رابطه با سرفصل "دولتآبادی و احیاء هویت هزارهها در افغانستان" به ایراد سخن پرداخت.
حجتالاسلام جویا در ابتدای مطالب خود بیان داشت: مرحوم دولتآبادی تنها مورخ نبود. میتوان جایگاه اثرگذاری مرحوم دولتآبادی را در سه موقعیت مورخ، روزنامهنگار و سیاستگذار فرهنگی مورد بررسی قرار داد.
وی که مدت زیادی همکار فرهنگی مرحوم دولتآبادی در مجمع نویسندگان افغانستان بوده است، سه موقعیت فوق را از عمدهی جایگاههای اثرگزاری آن مرحوم در سالهای متمادی دانست و هر سه جایگاه را معطوف به احیاء هویت دانست.
دکتر جویا ویژگی بارز آثار مرحوم دولتآبادی را سادگی در عین همهفهم بودن عنوان کرد و افزود: دولتآبادی معتقد بود که تاریخ سرزمین افغانستان تاریخ تبانی است. این اعتقاد در جایجای آثار آن مرحوم مشهود میباشد.
وی در تکمیل مطلب فوق بیان داشت: منظور مرحوم دولتآبادی از تبانی در تاریخ افغانستان این بود که جغرافیایی که به نام افغانستان نامیده شده است با این هویت خود فاقد تاریخ و پیشینه است. البته این سرزمین پیشینهی تاریخی بسیار قوی و پرباری دارد؛ اما آن کانتکس و زمینه با آنچه که با این هویت مخلوق و پدیدار شده است سازگاری ندارد.
به گفتهی حجتالاسلام جویا نیز در مورد وجوه کارهای مرحوم دولتآبادی بیان داشت: دولتآبادی تنها یک مورخ نبود. او روزنامهنگاری زبردست بود که حدودا 300 مقاله از ایشان در مجلههای مختلف نوشته شده است. دغدغهی اصلی وی در نوشتههایش، جهتدهی به افکار عمومی بود.
به باور دکتر جویا، مهمترین بُعد کاری مرحوم دولتآبادی، مجموعه فعالیتهای او به عنوان یک سیاستگذار فرهنگی بود. آن مرحوم همواره طلاب و دانشجویان را وادار به مطالعه و نوشتن مقاله میکرد. نقش غیر مستقیم او در ایجاد موج گرایش مردم غرب کابل به طرف تحصیل و فرهنگ را نباید فراموش کرد.
حجتالاسلام والمسلمین جویا اظهار داشت: ممکن است این تلقی ایجاد شود که دولتآبادی که به دنبال احیاء هویت هزارهها بود پس شخصیتی قومگرا است. اما باید گفت که این نگاه یک نوع کجفهمی است. چرا که دولتآبادی معتقد بود نقطهی شروع احیاء هویت خودآگاهی است به این معنا که متوجه باشیک که هستیم.
وی با ابراز تاسف از اینکه کتلهی عظیمی از مهاجرین در کشورهای مختلف، در فرهنگ آن نقاط هضم میشوند و چون هویت خود را فراموش میکنند لذا به افرادی فاقد هویت تبدیل میشوند.
دکتر جویا همچنین با بر شمردن چهار حوزهی هویتی جغرافیایی، تاریخی، سیاسی و فرهنگی، عنصر مذهب را زیرشاخهی حوزهی اخیر یعنی حوزهی فرهنگی دانست و تاکید کرد: مرحوم دولتآبادی به هیچ وجه از حوزهی مذهبی غافل نبود و احکام اسلامی و ضوابط شرعی را دقیقا رعایت میکرد. دولتآبادی در اوقات نماز از اولین کسانی بود که سجادهاش را پهن میکرد.
حجتالاسلام والمسلمین جویا در پایان مطالب خود بیان داشت: مفهوم هویت یک مفهوم سیال است و میتوان مولفههای آ» را تغییر داده و تجزیه و یا تقویت کرد. اگر ما مولفههای هویتی را در تمامی ابعاد آن به شمول حوزههای فرهنگیمذهبی، جغرافیایی، تاریخی و سیاسی تقویت نکنیم ممکن است با معضل تجزیهی هویت مواجه شویم.
قابل ذکر است مرحوم بصیر احمد دولتآبادی پس از سالها فعالیت علمی و پژوهشی، سرانجام در تاریخ 17 عقرب 1397 در سن 61 سالگی بر اثر بیماری سرطان در کانادا درگذشت.