قتل جمال خاشقجی؛ خبرنگار تبعه سعودی در کنسولگری عربستان در استانبول ترکیه، چند روزی است موضوع داغ رسانهها و محل بحث برخی شخصیتها، جریانها و حتی دولتها شده و به خصوص ترکیه، عربستان و امریکا را درگیر نموده است.
حول این مسأله نکاتی قابل طرح و بررسی است:
۱. قتل انسان بیگناه و حتی باگناه اما بدون محاکمه در دادگاه صالحه محکوم است، چه دوست باشد و چه دشمن؛ اما پرداختن یکسویه تنها به مسأله خاشقجی و امتناع از توجه به قتل و کشتار به مراتب فجیعتر یمنیها، سوریها، عراقیها، افغانستانیها و... به هر دلیلی و از جانب هر عاملی، غیر انسانی و دور از شأن جامعه جهانی و بلکه ضد کنوانسیونهای حمایت از حقوق بشر است و وجود این دوگانگی میرساند که در برخورد با قضایای متعدد اما یکسان، سیاست یک بام و دو هوا وجود داشته و اصولا نمایانگر مرده بودن وجدانهای بشری در برابر فضای به مراتب دردناکتر از مسأله خاشقجی است.
۲. توجه به قتل خاشقجی و پرداختن به محکومیت آن نیز به دلیل ترحم به یک انسان و حمایت از حقوق بشر نیست؛ بلکه هرشخص، جریان و حکومت، دلایل خاص دیگری دارد:
امریکا: جای شکی نیست که قتل خاشقجی بدون اطلاع و چه بسا تشویق و ترغیب و چراغ سبز امریکایی ها نمی تواند باشد؛ اما اینکه چرا جناب ترامپ گاه و بیگاه آنهم با ادبیات متفاوت سعی دارد جنبه حقوق بشری قتل خاشقجی را مطرح نموده و با اخم کردن علیه خاندان آل سعود به ویژه ولیعهد خودسر، مستبد و خودکامه عربستان موضوع حادثه در کنسولگری عربستان در ترکیه را دنبال کند بیشتر به دلیل سوء استفاده از آن به عنوان نقطه ضعف خطرناک محمد بن سلمان و کشاندن او در موضعی است که ترامپ علاقمند آن است. رییس جمهوری امریکا به دنبال اهدافی در منطقه است؛ از جمله مسأله تحریم ایران و جبران کمبود نفت پس از تحریم در بازار از سوی عربستان؛ چیزی که تاکنون عربستانی ها زیر بار آن نرفته اند؛ اما امریکایی ها تلاش دارند با وادار کردن بن سلمان به اطاعت از خواست ترامپ، از یکسو به کاهش بهای نفت برسند و از سوی دیگر زمینه های فشار بیشتر بر ایران را فراهم نمایند.
مسائل دیگری نیز در خاورمیانه وجود دارد که محمد بن سلمان بایستی مطابق میل ترامپ و سیاست واشنگتن به آنها بپردازد و جامه عمل بپوشاند.
بنابراین مسأله خاشقجی بهترین نقطه ضعفی است که اکنون ترامپ می تواند با استفاده از آن به اهداف مورد نظر خود از ناحیه عمل خاندان آل سعود به آنها برسد.
ترکیه: واکنش اردوغان نسبت به قتل خاشقجی و ورود ویژه او به این پرونده از سر دلسوزی به یک انسان و حمایت از حقوق بشر نیست؛ چه اینکه وی یکی از اشخاصی است که بدترین لکه سیاهی در تاریخ ترکیه از بابت حمایت از گروه های تروریستی ی چون داعش علیه ملتها و دولتهای سوریه و عراق، به وجود آورد و اگرچه در شرایط موجود احساس می شود از سیاست های قبلی خود در این عرصه برگشته و سعی در جبران دارد؛ اما همچنان از کنار جنایات آل سعود علیه ملت مظلوم یمن به راحتی گذشته و تاکنون کوچکترین واکنشی نداشته و به محکومیت آن نپرداخته است. دلیل واکنش ترکیه به قتل خاشقجی زیر سؤال رفتن حاکمیت ملی ترکیه است. بعید نبود اگر قتل این خبرنگار سعودی به رسانه ها درز نمی کرد و بی سر و صدا انجام می یافت، آقای اردوغان نیز بی خیال از کنار آن می گذشت و خود را گرفتار درد سر سردی روابط و یا ایجاد تنش با عربستان نمی کرد.
۳. میگویند چوب خدا صدا ندارد؛ اما من میگویم خیلی هم صدا دارد؛ ولی قتل خاشقجی در کنسولگری عربستان در ترکیه و بازتابهای جهانی آن و رسوا شدن خاندان آل سعود و قرار گرفتن آن تحت شدیدترین فشارهای افکار عمومی جهان، کمترین چوبی است که خورده و ناچیزترین بازتابی است که از ناحیه اشتباه تاریخی محمد بن سلمان صورت گرفته است. جای شکی نیست که این عمل غیر انسانی و اسلامی آنقدر از روی عجله و بی تدبیری صورت گرفته است که شاید کم عقل ترین آدم و به هم ریخته ترین دستگاه به یک چنین کار احمقانه ای دست نزند؛ اما به طور قطع عناصری مرتبط با استخبارات امریکایی، با استفاده از سرمستی، غرور و تکبر محمد بن سلمان و کینه و حقد وی نسبت به مخالفین و علاقه او برای سربه نیست کردن منتقدین خود، او را به این کار رذیلانه وادار کرده است.
اگرچه تاکنون نیز برای خاندان آل سعود آبرویی در دنیا به ویژه در جهان اسلام نمانده و آحاد مسلمانان می دانند که سردمداران آل سعود چقدر خونخوار اند و چگونه تمام قتل، غارت و نابودی هست و بود ملل مسلمان در لبنان، سوریه، عراق، بحرین، یمن، پاکستان، افغانستان و جای جای کشورهای اسلامی از طینت شیطانی دست اندرکاران حکومت آل سعود سرچشمه می گیرد؛ اما قتل خاشقجی بیش از پیش شرایط خفت و زبونی این خاندان را حتی در سطح حامیان و همپیمانان آنان در غرب فراهم کرد و شرایط را به گونه ای رقم زده است که بسیاری را برغم خواسته های درونی آنها مبنی بر دوستی با خاندان آل سعود و حمایت شان از سیاست های براندازانه آن در سطح جهان اسلام، وادار به اقدام جهت ایجاد فشار بر دستگاه حاکمه عربستان نمایند.
۴. اما سرنوشت جمال خاشقجی عبرت مناسبی برای انسان هاست و آن اینکه هر شخصی که برای غیر خدا زندگی و کار کند سرنوشتش بهتر از این نخواهد بود. اگرچه تاکنون از این عبرت ها فراوان به چشم می خورد؛ چنانچه در عصر خود، زمامداران متعدد افغانستان به ویژه کمونیست ها را دیدیم که از سوی همان هایی محکوم به فنا شدند که با پشت کردن به خدا و بی توجه به مردم خویش، چهاردست و پا خدمت شان را می کردند. یا صدام؛ رئیس جمهور معدوم عراق، حلقه داری را تجربه کرد که با تایید کشوری گره و بر گردنش آویخته شد که وی برای اجرای دستورات و کسب رضایت سردمداران آن صدها هزار انسان را به کام مرگ فرستاده بود و یا حسنی مبارک؛ رئیس جمهور مخلوع مصر با رضایت خاطر و حتی حمایت اربابی به زندان رفت که این زمامدار مستبد و خودکامه برای خوشحالی و کسب پشتیبانی آن، هست و بود ملت های عرب مسلمان را در معرض نابودی قرار داد.
خاشقجی اگرچه مال و منال و منصب افراد یادشده را نداشت؛ اما هرچه داشت در خدمت خاندان آل سعود و در تایید و توجیه جنایت های زمامداران منتسب به آن و مخالفت و بلکه ضدیت با اشخاص، جریان ها و ملت ها و دولت های اسلامی و انقلابی بود و اینجا تنها چیزی که مورد توجه و تکیه نبود خدا بود و ملت های مستضعف مسلمان، و این بود که اینگونه فجیع و دردناک به وسیله عناصر و حلقات مربوط به همان خاندان سر به نیست گردید.
به هرحال فرصت مغتنمی است که سران حکومت سعودی از خواب خرگوشی بیدار شوند و به خدا پناه ببرند و به مردم خود تکیه کنند و به منطقه نگاه دوستانه پیدا کرده، از کشورهای اسلامی استعانت بجویند و به کشورها و دولت های زورگوی ضد خدا و رسول او نه بگویند و به خواست های شان دست رد بزنند؛ در غیر آن، پادشاه عربستان به ویژه ولیعهد کم فهم و بی عقل آن آماده ذلیل شدن و زیر پاشدن و در نهایت نابودی باشند، چرا که دشمنان خدا و دین غیر از این برای مسلمانان و کشورهای اسلامی حتی اگر مزدور و غلام حلقه به گوش آنان باشند، ارمغان دیگری نخواهند داشت.
حول این مسأله نکاتی قابل طرح و بررسی است:
۱. قتل انسان بیگناه و حتی باگناه اما بدون محاکمه در دادگاه صالحه محکوم است، چه دوست باشد و چه دشمن؛ اما پرداختن یکسویه تنها به مسأله خاشقجی و امتناع از توجه به قتل و کشتار به مراتب فجیعتر یمنیها، سوریها، عراقیها، افغانستانیها و... به هر دلیلی و از جانب هر عاملی، غیر انسانی و دور از شأن جامعه جهانی و بلکه ضد کنوانسیونهای حمایت از حقوق بشر است و وجود این دوگانگی میرساند که در برخورد با قضایای متعدد اما یکسان، سیاست یک بام و دو هوا وجود داشته و اصولا نمایانگر مرده بودن وجدانهای بشری در برابر فضای به مراتب دردناکتر از مسأله خاشقجی است.
۲. توجه به قتل خاشقجی و پرداختن به محکومیت آن نیز به دلیل ترحم به یک انسان و حمایت از حقوق بشر نیست؛ بلکه هرشخص، جریان و حکومت، دلایل خاص دیگری دارد:
امریکا: جای شکی نیست که قتل خاشقجی بدون اطلاع و چه بسا تشویق و ترغیب و چراغ سبز امریکایی ها نمی تواند باشد؛ اما اینکه چرا جناب ترامپ گاه و بیگاه آنهم با ادبیات متفاوت سعی دارد جنبه حقوق بشری قتل خاشقجی را مطرح نموده و با اخم کردن علیه خاندان آل سعود به ویژه ولیعهد خودسر، مستبد و خودکامه عربستان موضوع حادثه در کنسولگری عربستان در ترکیه را دنبال کند بیشتر به دلیل سوء استفاده از آن به عنوان نقطه ضعف خطرناک محمد بن سلمان و کشاندن او در موضعی است که ترامپ علاقمند آن است. رییس جمهوری امریکا به دنبال اهدافی در منطقه است؛ از جمله مسأله تحریم ایران و جبران کمبود نفت پس از تحریم در بازار از سوی عربستان؛ چیزی که تاکنون عربستانی ها زیر بار آن نرفته اند؛ اما امریکایی ها تلاش دارند با وادار کردن بن سلمان به اطاعت از خواست ترامپ، از یکسو به کاهش بهای نفت برسند و از سوی دیگر زمینه های فشار بیشتر بر ایران را فراهم نمایند.
مسائل دیگری نیز در خاورمیانه وجود دارد که محمد بن سلمان بایستی مطابق میل ترامپ و سیاست واشنگتن به آنها بپردازد و جامه عمل بپوشاند.
بنابراین مسأله خاشقجی بهترین نقطه ضعفی است که اکنون ترامپ می تواند با استفاده از آن به اهداف مورد نظر خود از ناحیه عمل خاندان آل سعود به آنها برسد.
ترکیه: واکنش اردوغان نسبت به قتل خاشقجی و ورود ویژه او به این پرونده از سر دلسوزی به یک انسان و حمایت از حقوق بشر نیست؛ چه اینکه وی یکی از اشخاصی است که بدترین لکه سیاهی در تاریخ ترکیه از بابت حمایت از گروه های تروریستی ی چون داعش علیه ملتها و دولتهای سوریه و عراق، به وجود آورد و اگرچه در شرایط موجود احساس می شود از سیاست های قبلی خود در این عرصه برگشته و سعی در جبران دارد؛ اما همچنان از کنار جنایات آل سعود علیه ملت مظلوم یمن به راحتی گذشته و تاکنون کوچکترین واکنشی نداشته و به محکومیت آن نپرداخته است. دلیل واکنش ترکیه به قتل خاشقجی زیر سؤال رفتن حاکمیت ملی ترکیه است. بعید نبود اگر قتل این خبرنگار سعودی به رسانه ها درز نمی کرد و بی سر و صدا انجام می یافت، آقای اردوغان نیز بی خیال از کنار آن می گذشت و خود را گرفتار درد سر سردی روابط و یا ایجاد تنش با عربستان نمی کرد.
۳. میگویند چوب خدا صدا ندارد؛ اما من میگویم خیلی هم صدا دارد؛ ولی قتل خاشقجی در کنسولگری عربستان در ترکیه و بازتابهای جهانی آن و رسوا شدن خاندان آل سعود و قرار گرفتن آن تحت شدیدترین فشارهای افکار عمومی جهان، کمترین چوبی است که خورده و ناچیزترین بازتابی است که از ناحیه اشتباه تاریخی محمد بن سلمان صورت گرفته است. جای شکی نیست که این عمل غیر انسانی و اسلامی آنقدر از روی عجله و بی تدبیری صورت گرفته است که شاید کم عقل ترین آدم و به هم ریخته ترین دستگاه به یک چنین کار احمقانه ای دست نزند؛ اما به طور قطع عناصری مرتبط با استخبارات امریکایی، با استفاده از سرمستی، غرور و تکبر محمد بن سلمان و کینه و حقد وی نسبت به مخالفین و علاقه او برای سربه نیست کردن منتقدین خود، او را به این کار رذیلانه وادار کرده است.
اگرچه تاکنون نیز برای خاندان آل سعود آبرویی در دنیا به ویژه در جهان اسلام نمانده و آحاد مسلمانان می دانند که سردمداران آل سعود چقدر خونخوار اند و چگونه تمام قتل، غارت و نابودی هست و بود ملل مسلمان در لبنان، سوریه، عراق، بحرین، یمن، پاکستان، افغانستان و جای جای کشورهای اسلامی از طینت شیطانی دست اندرکاران حکومت آل سعود سرچشمه می گیرد؛ اما قتل خاشقجی بیش از پیش شرایط خفت و زبونی این خاندان را حتی در سطح حامیان و همپیمانان آنان در غرب فراهم کرد و شرایط را به گونه ای رقم زده است که بسیاری را برغم خواسته های درونی آنها مبنی بر دوستی با خاندان آل سعود و حمایت شان از سیاست های براندازانه آن در سطح جهان اسلام، وادار به اقدام جهت ایجاد فشار بر دستگاه حاکمه عربستان نمایند.
۴. اما سرنوشت جمال خاشقجی عبرت مناسبی برای انسان هاست و آن اینکه هر شخصی که برای غیر خدا زندگی و کار کند سرنوشتش بهتر از این نخواهد بود. اگرچه تاکنون از این عبرت ها فراوان به چشم می خورد؛ چنانچه در عصر خود، زمامداران متعدد افغانستان به ویژه کمونیست ها را دیدیم که از سوی همان هایی محکوم به فنا شدند که با پشت کردن به خدا و بی توجه به مردم خویش، چهاردست و پا خدمت شان را می کردند. یا صدام؛ رئیس جمهور معدوم عراق، حلقه داری را تجربه کرد که با تایید کشوری گره و بر گردنش آویخته شد که وی برای اجرای دستورات و کسب رضایت سردمداران آن صدها هزار انسان را به کام مرگ فرستاده بود و یا حسنی مبارک؛ رئیس جمهور مخلوع مصر با رضایت خاطر و حتی حمایت اربابی به زندان رفت که این زمامدار مستبد و خودکامه برای خوشحالی و کسب پشتیبانی آن، هست و بود ملت های عرب مسلمان را در معرض نابودی قرار داد.
خاشقجی اگرچه مال و منال و منصب افراد یادشده را نداشت؛ اما هرچه داشت در خدمت خاندان آل سعود و در تایید و توجیه جنایت های زمامداران منتسب به آن و مخالفت و بلکه ضدیت با اشخاص، جریان ها و ملت ها و دولت های اسلامی و انقلابی بود و اینجا تنها چیزی که مورد توجه و تکیه نبود خدا بود و ملت های مستضعف مسلمان، و این بود که اینگونه فجیع و دردناک به وسیله عناصر و حلقات مربوط به همان خاندان سر به نیست گردید.
به هرحال فرصت مغتنمی است که سران حکومت سعودی از خواب خرگوشی بیدار شوند و به خدا پناه ببرند و به مردم خود تکیه کنند و به منطقه نگاه دوستانه پیدا کرده، از کشورهای اسلامی استعانت بجویند و به کشورها و دولت های زورگوی ضد خدا و رسول او نه بگویند و به خواست های شان دست رد بزنند؛ در غیر آن، پادشاه عربستان به ویژه ولیعهد کم فهم و بی عقل آن آماده ذلیل شدن و زیر پاشدن و در نهایت نابودی باشند، چرا که دشمنان خدا و دین غیر از این برای مسلمانان و کشورهای اسلامی حتی اگر مزدور و غلام حلقه به گوش آنان باشند، ارمغان دیگری نخواهند داشت.