اتمر از مهره های نزدیک به اشرف غنی و به نوعی استراتژيست حکومت او در زمینه های امنیتی و سیاست های قومی بود. به همین دلیل، استعفای ناگهانیاش جامعه خبری افغانستان را تکان داد.
استعفای اتمر؛ پژواک یک رویداد واقعی در فضای مجازی
خبرگزاری صدای افغان(آوا) سرویس تحلیل و پژوهش اخبار , 5 سنبله 1397 ساعت 11:55
اتمر از مهره های نزدیک به اشرف غنی و به نوعی استراتژيست حکومت او در زمینه های امنیتی و سیاست های قومی بود. به همین دلیل، استعفای ناگهانیاش جامعه خبری افغانستان را تکان داد.
حنیف اتمر؛ مشاور امنیت ملی اشرفغنی، دو روز پیش در اقدامی غیر قابل انتظار، از سمت خود کناره گیری کرد.
اشرف غنی؛ رییس جمهوری نیز بلافاصله با پذیرش استعفای او، حمدالله محب؛ سفیر افغانستان در واشنگتن را جایگزین اتمر کرد.
در خبرنامهای که حنیف اتمر به رسانهها فرستاده دلائل استعفای خود را "اختلافات جدی با سیاست ها و روش های سطح رهبری دولت در عرصه حفظ و تحکیم وحدت و اجماع ملی، تامین صلح و امنیت، مدیریت سیاسی و امور انتخابات، حکومتداری خوب و تحکیم روابط منطقوی و بینالمللی کشور" در ماههای اخیر خوانده است.
در خبرنامه ارگ ریاست جمهوری نیز از فعالیت گذشته آقای اتمر تقدیر نشده و فقط آمده است که رئیس جمهور کشور، استعفای مشاور امنیت ملی را منظور کرد و همزمان حمدالله محب به جای او تعیین نموده است.
اتمر از مهره های نزدیک به اشرف غنی و به نوعی استراتژيست حکومت او در زمینه های امنیتی و سیاست های قومی بود. به همین دلیل، استعفای ناگهانیاش جامعه خبری افغانستان را تکان داد.
واکنش ها به این رویداد هم در رسانه ها و هم در شبکه های اجتماعی و فضای مجازی، بسیار گسترده بود.
خبرگزاری آوا، در این گزارش، نگاهی انداخته به برخی واکنش های ابراز شده به این رویداد از سوی کاربران شبکه های اجتماعی.
دیکته خارجی
شکور اخلاقی؛ روزنامه نگار و فعال حقوق بشر با انتشار متنی که با عنوان "منافع علیای ملی" دروغ بزرگ! منتشر کرده، نوشته است: در این روزها اظهار نظر و بحث پیرامون استعفا به شدت داغ شده است. استعفا دهنده/دهندگان و پذیرنده/پذیرندگان نیز با ادبیات ویژه و تفاخرهای مضحک تلاش دارند که افتضاح سیاسی و بی کفایتی خود را در لابلای آن بپوشانند و بدین سبب هرکدام برای فریب مردم، مدعیاتی مردم پسند میتراشند؛ از جمله تاکید بر " منافع علیای ملی"!
به باور آقای اخلاقی، حقیقت غیر قابل تردید این است که این استعفاها و کنار رفتنها و یا قبولی آن و کنارآمدنها هیچ ربطی به منافع ملی و بهبود اوضاع کشور و احساس وطن دوستی ندارد. شالوده این رفتارها و جابجایی ها در تداوم بازی کثیف و ضد مردمی و بیگانه پروری است که از بیرون دیکته گردیده و عناصر داخلی مجری آن هستند.
این فعال رسانه ای، تأکید کرده است: آنچه قطعی به نظر می رسد این است که این مسایل بیش از آنکه بر محور منافع علیا و مطالبات مردمی باشد، بیشتر برای مدیریت دور بعدی انتخابات ریاست جمهوری، تداوم غصب حاکمیت و در نهایت کنترل و مهار وضعیت آشفته کنونی در ازهم فروپاشی نهایی قدرت غصب شده و برائت یافتن عوامل و دست اندرکاران اصلی آن رونما گردیده است.
از نظر این روزنامهنگار، مردم افغانستان همانگونه که در سالهای گذشته پیامدهای بازی کثیف سیاستگران ضد ملی را متحمل شده اند تا زمانی که یک آگاهی ملی و اراده واقعی بهوجود نیاید و تبارز نکند محکوم به ادامه تحمل این پیامدها و بسا وحشتناکتر و فاجعه آمیزتر از گذشته خواهند بود.
بازسازی تیم کرزی بر ویرانههای دولت غنی
در همین حال، شجاع حسین محسنی؛ فعال رسانه ای، استعفای آقای اتمر را به وابستگی سیاسی او به تیم حامد کرزی نسبت داده و نوشته است: در كنار ديگر برداشت ها از استعفاي آقاي اتمر، كرزي، اشرف غني؛ اين تكنوكرات تنها و فاقد پايگاه قومي و حزبي را بالا كشيد، برايش تيم ساخت و در رسيدن وي به رياست جمهوري نقش بسيار مهمي داشت.
او يا مي دانست كه غني ناكام مي ماند يا اينكه براي ناكام كردن وي كوشيد.
پس از گذشت چهار سال، روزگاري بر سر مردم آمده كه اداره فاسد كرزي را بر حكومت پراختلاف، كم رمق و محتضر وحدت ملي ترجيح مي دهند.
بنابراین، به باور آقای محسنی، آرام آرام تيم كرزي كه مدتي در دست غني امانت بود، غني را تنها مي گذارد، دوباره به اصل خود مي پيوندد تا از روي آوارها و بدنامي هاي حكومت وحدت ملي دوباره به صحنه بيايد. گروه كرزي اين بار نه از دستاورد نداشته خود؛ بلكه از بدنامي غني هزينه مي كند.
از اتمر قهرمان نسازید، همه رهبران مزدور اند
باور بامیک؛ فعال فرهنگی هم در صفحه مجازی خود در واکنش به واکنشهای ابراز شده به استعفای حنیف اتمر، نسبت به قهرمان سازی از او، هشدار داده و نوشته است: کنار رفتن آرام اتمر را از شرافت سیاسی او ندانید و از او بت و قهرمان نسازید. او نیز در تمام سیهکاریهای این حکومت به اندازهٔ دیگران سهیم است. اگر او اینقدر شرافت و تهور در کناررفتن میداشت، خیلیها زودتر از این باید کنار میرفت. او در سر خیالات و توهمات بزرگی دارد که کنار رفته است.
به باور این فعال فضای مجازی، او برنامههایی برای سال آینده و انتخابات ریاستجمهوری دارد و به این لحاظ با کناررفتناش شانههای خود را سبک کرد تا به آن برنامههایش برسد. ناحق از او قهرمان نسازید و ستایشهای غلوآمیز نکنید.
از نظر آقای بامیک، بدون شک او یک سیاسمتمدار زیرک است و کم میگوید و بسیار عمل میکند و استراتژیک عمل میکند. همچنین سخنگفتن آرام، با متانت و سنجیدهشدهٔ او از ویژهگیهای منحصر به فرد اوست؛ اما سخن اینجاست که این ویژهگیها، سیاستها و نکوییهای فردی و اختصاصی او تا چه اندازه به درد ملت میخورد و رویکرد ملی دارد.
این فعال فرهنگی تأکید کرده است: در این کشور همهٔ رهبران و سران سیاسی به گونهای مزدور اند؛ یا مزدور بیگانهگان یا مزدور پول و مقام. حال شما بگویید که جناب اتمر مزدور کدام یکی است؟
اتمر بیشتر از غنی مورد نفرت و انزجار عمومی است
صفی حساس؛ دیگر کاربر شبکه های اجتماعی هم در واکنشی مشابه واکنش آقای بامیک نوشته است: در پهلوی دیگر خصائل عجیب و حیرت بار این مردم یکی هم تراژدی نگری است. مردم ما هر پایانی را با نگاه تراژیک به ارزیابی می گیرند. استعفای اتمر در منظر اکثریت از ما رنگ و رخ عاطفی دارد. هر آنچه در میزان عاطفه و احساس قرار گرفت، سیاهی و سپیدی اش معلوم نمی گردد.
به باور آقای حساس، حنیف اتمر بیشتر از غنی در مظان عمومی منفور و منزجر است. او پشتیبان سیاست های قوم گرایانه غنی بود و در بسا موارد به شکلی عملی به اعمالی نزدیک می شد که نشانه های قومیت در آن مشهود بود. کشاندن جنگ به شمال، ایجاد پایگاههای داعش در شمال و جنوب، سقوط قندوز، تیراندازی به رستاخیزیان و منجمله شهادت سالم ایزدیار، هدفگیری مستقیم هزاره ها در اماکن دینی و آموزشی، طالب پروری و رابطه پیدا و آشکار با آنها، تلفات سنگین نیروهای امنیتی در میدان جنگ از جمله کارهایی است که اتمر یا به تنهایی و یا در مشوره با غنی و با همکاری با حلقه خاص ارگ طرح ریزی و عملی کرده است.
بنابراین، از دید او، چنین جانی و خاینی نه مستحق وصف است و نه تحسین. چون اعمال ناانسانی که به هر صورتی شکل بپذیرد توصیفبردار نیست و حسن و هنر حساب نمی شود.
استعفای اتمر به دستور سازمانهای استخباراتی انجام شد
سید ابراهیم حیدرسید؛ پزشک مقیم اروپا و فعال فضای مجازی هم در متنی کوتاه در این خصوص نوشته است: دوستان ما كه گمان ميكنند حنيف أتمر به ميل و اختيار خود ميتواند استعفا دهد اشتباه ميكنند. اجنت هاي سازمان هاي استخباراتي در قدم اول مامور اين سازمان ها هستند كه به هدايت و حمايت انها در كرسي هاي مهم در كشور هاي خود نصب ميشوند و تا زمانيكه لازم باشد در اين وظايف اجراي وظيفه ميكنند. ايا نزاكتي ميان امريكا و انگليس بوجود امده است؟؟ ممكن است امدن خليلزاد با كنار گذاشتن اتمر ارتباط داشته باشد؟
خدا را شکر که ارگ هدف قرار گرفت تا اتمر استعفا دهد
ناصر عارفی؛ استاد دانشگاه هم در صفحه شخصی اش در شبکه های اجتماعی در این باره، تحلیلی منتشر کرده و نوشته است: خدا را شکر که ارگ هدف قرار گرفت تا اتمر استعفا دهد.
به نوشته آقای عارفی، مقامات امنیتی در دوره ریاست جمهوری داکتر اشرف غنی بیخاصیت ترین افراد بودهاند؛ اما متأسفانه آنها با تمام بیکفایتی همچنان سکان هدایت نهادهای امنیتی را به عهده داشتهاند با وجودی که آنها به دلیل خیانت و کوتاهی در حفظ جان مردم مورد شدیدترین انتقادات بودهاند؛ اما در قبال هیچ رویدادی حاضر به استعفا نشدهاند و رییس جمهور نیز در برابر خیانت و بیکفایتی آنها رویکرد حمایت، سکوت و مماشات را در پیش گرفته بود. خدا را شکر اخیرا چند تروریست از خدا بیخبر ارگ ریاست جمهوری را هدف قرار دادند و پس از این حادثه که راکتهای بدآواز در بیخ گوش رییس جمهور آواز کردند گفته میشود رییس جمهور سخت خشمگین شده است و به این حقیقت نیز پیبرده است که مقامات امنیتی ناکارآمد اند و بهدرد جرز دیوار هم نمیخورند. خشم رییس جمهور باعث شده است که این مقامات بیخاصیت به فکر فرونشاندن آن برآیند. پس از جنگ لفظی در جلسه امنیتی وزارت داخله اینبار مشاور امنیتی رییس جمهور حنیف اتمر از مقام خود استعفا نموده است تا فرد دیگری جای او را بگیرد؛ اما خدا کند از این مقام استعفا داده است به مقام بالاتر گماشته نشود.
این استاد دانشگاه همچنین تأکید کرده است که ممکن است تغییرات در سیستم امنیتی کشور ما بیارتباط با رویکرد تازه امریکا در افغانستان و انتخاب زلمی خلیلزاد به عنوان نماینده آن کشور در افغانستان نیز نباشد؛ اما کنار رفتن مقامات امنیتی موجود را به فال نیک میگیریم و منتظر هستیم بقیه مقامات بیکفایت که با جان مردم افغانستان بازی کردهاند نیز حساب کار دست شان بیاید و خود مانند اتمر استعفا دهند و اگر نه رییس جمهور پس از رویداد اخیر عذر همه آنها را خواهد خواست و مردم افغانستان نیز از تصمیم او حمایت خواهند کرد.
آقای عارفی در ادامه نوشته است: از خشم رییس جمهور حمایت میکنیم و نهادهای امنیتی که با جان مردم سر و کار دارند جای آدمهای بیخاصیت، معاملهگر، توجیهگر و بی خاصیت نیست. امید که بعد از حادثه اخیر مردم شریف افغانستان دیگر روی مقامات عالیرتبه امنیتی کنونی را نبینند و واقعا تیم امنیتی موجود بیش از این برای مردم افغانستان قابل تحمل نیست و این حقیقت را حکومت افغانستان و حامیان بیرونی آن نیز درک کرده اند.
تدوین راهبردی جدید برای مدیریت سیاسی آینده
احمدرضا دانش؛ دانشجو اما در صفحه مجازی اش، از زاویه ای مثبت و خوشن بینانه به استعفای حنیف اتمر نگاه کرده و نوشته است: بهدید من، این استعفا، چندبُعدی است. بارزترین وجه آن به قول خود ایشان در متن استعفا، بروز اختلافاتی جدی در سطح رهبری نظام بودهاست. فارغ از مباحث آنی و تحلیلهای سطحی پیرامون خطکشیهای سیاسی برای انتخابات آتی، نکتهای که بهنظر من در این استعفا از همه تأملبرانگیزتر است، تدوین راهبردی جدید برای رهبری و مدیریت سیاسی کشور در آینده است.
از نظر آقای دانش، اتمر با تدبیری زیرکانه نشان داده که رهبری نظام، با او همنظر و همعنان نیست و در سطح تصمیمگیریهای سیاسی، به دو راهی رسیدهاند. این دو راهی، گویای دو مسأله میتواند باشد: یک. اینکه جناب اتمر میخواهد بحرانی را از داخل نظام، با زبان بیزبانی فریاد بزند و شکوه خود را از ساختاری درهمآمیخته و چندلایه با روشی منتقدانه ابراز دارد و دوم که محتملتر بهنظر میرسد اینکه با این اقدام صریح و غیرقابل پیشبینی، سازوکار جدیدی را برای دولت آینده تدوین نموده و طرح و راهبردی جدید برای حکومت جدید تدوین خواهد نمود. این طرح جدید، عدم تکرار اشتباهات گذشته و چشماندازی بهتر برای ساختار سیاسی و حکومتداری خوب را بههمراه خواهد داشت.
در کل، میزان خوشبینی من، بیشتر از میزان ناامیدی است. امیدوارم اینگونه باشد.
موج دوم امریکایی سازی
سید مصطفی حسینی هم در متنی که زیر عنوان «موج دوم امریکایی سازی» منتشر کرده، به انگیزه ها و اهداف بازگشت دوباره زلمی خلیلزاد پرداخته و به صورت تلویحی استعفای اتمر را هم بخشی از پروژه های تازه امریکا برای آینده سیاسی و امنیتی افغانستان و منطقه ارزیابی کرده است.
او نوشته است: جان بس (سفیر کنونی امریکا در افغانستان) یک دیپلمات نسبتا متوسط است که اگر استخبارات امریکا از وی در کابل حمایت نکند، حتی توان اداره سفارت امریکا در کابل را نیز ندارد. برعکس، خلیلزاد یک تحلیلگر ارشد افغان - امریکایی است که نه تنها توان اداره سفارت این کشور را از نظر ظرفیت های سیاسی دارد؛ بلکه کسی است که موج اول امریکایی سازی افغانستان را در بن کلید زد و سیستم نیم بندی را راه انداخت. در بدترین شرایط به جهنم عراق رفت و آنجا سیستم راه اندازی کرد و سپس به مرکز فراخوانده شد، چون سیستم امریکایی، یک دموکرات محافظه کار را به قدرت رسانده بود و برنامه ای که به وی سپرده شده بود، شکیبایی استراتژیک برای حفاظت از سیستم در افغانستان و عراق بود نه کار بیشتر بر روی آن دو سیستم در دو کشور مذکور.
از این روی، به خلیلزاد استراحت داده شد و کارها به اوباما و تیم او سپرده شد.
به عقیده آقای حسینی، پس از ۱۶ سال با افزایش کشمکش های امریکا با رقبای این قدرت در دو منطقه خاورمیانه و شرق اروپا، موج دوم امریکایی سازی افغانستان و منطقه نیاز به سوئیچ کردن دارد.
خلیلزاد می آید تا در مقابل کاندیدای ائتلاف منطقه ای (کرزی) یک کاندیدا بیرون دهد، به پیروزی برساند، سیستم را ترمیم کند و تحویل او دهد.
او تأکید کرده است: با ترمیم و تسریع کار مجدد این سیستم (دولت کابل)، پروژه انتقال جغرافیای جنگ از شمال افغانستان به آسیای مرکزی و تهدید مرزهای جنوبی روسیه آغاز می شود. مدیریت استراتژیک جنگ نیز از پاکستان به کابل انتقال داده می شود؛ چون پاکستان باید به سمت لیبرالیزه سازی حرکت کند. اسلام آباد به عنوان یک تهدید هسته ای برای منافع امریکا می تواند برای موج دوم امریکایی سازی نظم منطقه ای خطر به حساب آید و امریکا را با مشکل مواجه کند. از این روی، یا امریکایی شدن را می پذیرد که با سبک لیبرالیزه سازی محقق می شود و یا طرح خلع سلاح هسته ای و تجزیه آن روی دست گرفته می شود.
کد مطلب: 169492